ضیایی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۱ - قصهٔ صوفی کی در میان گلستان سر به زانو مراقب بود یارانش گفتند سر برآور تفرج کن بر گلستان و ریاحین و مرغان و آثار رحمةالله تعالی:
این بیت مولانا
باغها و سبزه ها اندر دل است
عکس آن بیرون بر این آب و گل است
راهنمای خوبی است برای فهم برخی بیت ها در دیوان حافظ، از جمله:
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
یا
باغ مرا چه حاجت سرو و سنوبر است
شمشاد خانه پرور من از که کمتر است
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
در ویکی پدیا هم خوانده ام آنجا هم که نظامی می گوید:...پناه بلندی و پستی تویی... در حقیقت اشاره ای به بیت فردوسی هم هست.
همچنین صاحب اسرارنامه-که می گویند عطار عارف است- داستان خواب دیدن فردوسی را که یاد می کند انجا که می گوید:
پذیرفتم منت تا خوش بخفتی
بدان یک بیت توحیدم که گفتی
منظورش از "بیت توحید" همان بیت معروف فردوسی است.
البته شبیه این گونه خوابی را هم برای ابونواس اهوازی-شاعر بزرگ عربی سرا- نقل کرده اند که برای یک بیت شعر او را بخشیدند و اگر خاطرم به خطا نرفته باشد این را در کتاب اخبار ابی نواس نوشته ی ابن منظور صاحب لسان العرب خوانده ام.
آنجا که گفته بود:
عیون من لجین شاخصات/بأبصار هی الذهب السبیک
علی قضب الزبرجد شاهدات/بأن الله لیس له شریک
و این شعر مرا یاد شعر آن شاعر(سعدی بود؟) می اندازد که گفته:
هر گیاهی که از زمین روید
وحده لاشریک له گوید
یک شعر دیگر در همین باب در خاطرم هست که در یکی از کتب ابن سینا دیده ام که از شاعری بدون ذکر نام نقل می کند که:
و فی کل شی ء له آیة/ تدل علی انه واحد
فکر کنم این شعر از ابی العتاهیه باشد و الان حوصله ندارم بروم از کتابخانه دیوانش را بیاورم و ببینم از وی هست یا نه؟
زیاده جسارت شد. یا علی
روفیا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:
محدث گرامی
درود دوست عزیز
منظورتان این است که چرا با ترور های بی وقفه در لبنان و افغانستان و عراق به یاد این شعر نیفتادم؟؟
دلیل دارد،
بیشتر آدم ها بر این باورند که جهان سوم در چنگال فقر و بدبختی و تروریسم جان میکند چون رشد و توسعه نیافت.
چون جهل و بیسوادی در جهان سوم بیداد میکند.
این درست،
ولی این همه داستان نیست...
آنها که اینگونه می اندیشند حال بگویند فرانسه چرا؟؟
من با تروریسم در فرانسه به یاد این شعر افتادم چرا که بار دیگر دریافتم تنها به رشد و توسعه و قدرت در درون خانه ها و مرزها اندیشیدن کافی نیست.
همانگونه که من از بدبختی و فلاکت همسایه و همشهری و هم وطن خود آسیب خواهم دید از ترکش جنگ و فقر و فلاکت در کشور ها و قاره های دیگر نیز بی نصیب نخواهم بود.
البته که به دلیل ظرفیت های محدود ناچار به اولویت بندی ام و ابتدا از مادر سپس پدر سپس فرزند و به همین ترتیب دوست و همسایه و همشهری و... حمایت خواهم کرد.
ولی هر جنبنده ونجنبنده ای در داستان کل آفرینش محلی از اعراب دارد.
و اینگونه نخواهد بود که ما در دایره خودی هامان ضیافتی بر پا کنیم و بساط عیش مهیا و رامشگران و خنیاگران به هر سو بخرامند و چند کیلومتر آن طرفتر بر سر نیازهای اولیه انسانها نبرد سوزانی برپا باشد و ضیافت ما نیز در امنیت کامل به پایان برسد.
باور کنید اکنون عده ای میگویند تو داری از تروریسم دفاع میکنی،
نه جانم،
من فقط سعی دارم ابرهای تیره و تار تبلیغات رسانه ها و غرض ورزی های خودم را کنار زده حقیقت را خوب و شفاف ببینم.
که گفت آن جوانک داعشی برای اسلام این ترور را انجام داد؟
شما باور میکنید؟؟
او این کار را برای این انجام داد که از یک غذای خوب بهداشت خوب مدرسه خوب تربیت خوب ووو... محروم بود.
یا خودش یا عزیزانش...
همه حرف من پیرامون اهمیت قاعده عدالت است.
من نمی گویم همواره در هر موقعیتی میدانم عدالت چیست،
که بسی دشوار است قرار دادن هر چیز در جای خود،
خرد مومین قدم وین راه تفته است
خدا میداند و آنکس که رفته است
بلکه من تنها تلاش میکنم از قواعد بازی های آن بازیگر یکتا سر در آورم.
اگر دوست دارید در گنجور داستان آتش عهد عمر را جستجو کنید،
آتشی که با آب خاموش نمیشد...
و عمر گفت :
آب بگذارید نان قسمت کنید...
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
نقیضه!
ظاهرا آنجا که مرحوم جامی در هفت اورنگ می گوید:
بلندی و پستی نخوانم تو را/مقید به اینها ندانم تو را
نه تنها بلندی و پستی تویی/که هستیده و هست و هستی تویی
یک گونه تعریض به بیت زنده یاد فردوسی دارد. اما انصافا استحکام بیت فردوسی سر جایش باقی است و مرحوم ملاصدرا که با احترام از فردوسی موحد و مسلمان یاد می کند، از این بیتش بسیار خوشش می آید. یک جور نور دیده ی وحدت وجودی ها -و بل وحدت موجودی ها-می تواند باشد این بیت حکیم طوس.
حوراء در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:
بر آن زشت بخندید که او ناز نماید...
به قول استادم:
"جایگاه ما در خلقت عاشقی بوده... اما ما معشوقی می کنیم..."
خدایا... من مخلوقم و سرتاپا نیاز.... تو خالقی و مطلقا بی نیاز... قاعده اینست تو معشوق باشی و من گردت عاشقانه نیاز کنم.... من پرنیاز را چه به ناز؟... اما... وارونه شده....منت میگذارم برای مخلوق تو بودن... گویا تو عاشقی و من معشوق... ولی تو چه صبورانه همین ناز را میخری.... انت صبور شکور... شکر را من باید بگزارم اما تو شکرگزار شده ای... بر آن زشت بخندید که او ناز نماید... این زشت منم که برای زیبای بی همتا ناز می کنم... خنده دار است واقعا....
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
یک سوال؟
یک بیت مشهوری هست که فردوسی می گوید:
«جهان را بلندی و پستی تویی/ندانم چه ای؟ هر چه هستی، تویی» آدرس این را در گنجور به من می دهید؟
با سپاس
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:
با عرض سلام خدمت بانو مینا گرامی: به نظر من ما باید در این دنیا تا میتوانیم لذت ببریم
گویند بهشت و حورعین خواهد بود
آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
در مورد قوانین طبیعت باید بدونید که هر چقدر علم پیشرفت میکند سوُالهای دانشمندان بیشتر میشوند.
برای هر آدمی یک راه هست برای رسیدن به خدا. شما اسمش را بگزار خوشبخت شدن. یکی در عالم هپروت است به قول شما و یکی از فرزندانش لذت میبرد. موفق باشید!
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
با سلام بر همگان
عروضی سمرقندی در چهارمقاله اش که نباید به دلیل وجود پاره ای مطالب نادرست در آن، تمامی اش را مردود دانست، بدین تقریب می گوید که غزنویان دلیل رفض و تشیع فردوسی را این بیت دانسته بودند: «به بینندگان آفریننده را/نبینی مرنجان دو بیننده را» که دلالت بر محال بودن دیدن خداوند توسط چشمان سر دارد؛ و این عقیده شیعیان و بسیاری معتزلی هاست که خدا با چشم سر در دنیا و اخرت دیده نمی شود و سنی های اشعری می گویند خدا را با چشم سر می توان دید.
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:
اصلاح:
فرمودل=فرمودۀ
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۴ - حکایت در معنی تحمل محب صادق:
بیسواد جان
مانا را نه پدران ما نه اجدادمان به کار برده اند. چرا باید ما معنا را که حداقل در هزار سال لاخیر اجداد ما فارس زبان ها به کار برده اند با مانا عوض کنیم؟
حوصله ندارم و الا یکی از دعواهای الکی و صوری من با دکتر ترابی در این زمینه ی خراب کردن زبان توسط ایشان است و البته امثال دکتر کزازی و سابقا احمد کسروی و ان شاهزاده ی قاجاری و شاید ذبیح بهروز و ....
بگذریم اما. نظر روفیا چه پر معنا بود.... داستان بحر قلزم...
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:
استقلال یکی ازبهترین نعمت هاست
این وابستگی در فهم من نمی گنجد
///
من از آن روز که در بند توام آزادم و مستقلم و خیلی چیزهای خوب دیگر.
او غریب نیست(به فرمودل استاد ما؛ و قریب است...
مینا خانم، امثال من و شما که غیار طبیعت چشمانمان را گرفته(البته خودم را مطئمنم شما را هم بر اساس نظر بالا گفتم والا چه بسا نظرتان شوخی بوده و بند بند وجود شما بدانید یا نه، خدای زیباتر از هر زیبایی و لذیذتر از هر لذیذ را صدا می زند) به نظر الکی بنده باید اول چشم هایمان را شستشویی دهیم تا نظر توانیم کرد....
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:
توی چهارمقاله ی عروضی وقتی از مرحوم خیام صحبت می کنه و اون از اینده خبر می ده که قبر فلان و بهمان میشه آیا میشه مثل اون بگیم حافظ هم که فرموده: زیارتگه رندان جهان.... از آینده خبر داده و به واقع هم پیوسته؟
قبر حافظ قبل از اینکه بنای فعلی براش ساخته بشه طبق اطلاعات ناقص بنده از تاریخ و سفرنامه ها، مث زیارتگاه امازاده های محترم ما بوده. یعتی گنبد و ضریح داشته ...
اول صفویه بعضی کج سلیقه ها می خواستن مزار حافظ رو تخریب کنن که روح عظیم حافظ با مدد اشعارش نمی زاره!
زمان ناصرالدین شاه و اوایل عصر مظفری، چند بار می خواستم قبر رو خراب کنن و بنای جدید بسازن یکی بوده به اسم ملا علی اکبر فال اسیری اجازه نمی داده و خودش چند بار مزار حافظرو خراب می کنه. چون عاشق حافظ بوده و قبرش هم الان کنار حافظه. سال 1320 ق هم فوت می کنه و داماد میرزای شیرازی-رهبر نهضت تبناکو- بوده. تخریب به خاطر این بوده تا درباری ها دخالتی تو قضیه نداشته باشن و خودش هم هر بار زیارتگاه حافظ رو با ضریح و قبه و بارگاه می ساخته. متاسفانه معنویت ظاهری قبر حافظ تو 70-80 سال اخیر کم شده ولی مهم اینه که داستان زیارت رندها از زیارتگاه حافظ، فقط وابسته به اون سنگ و منگ نیست.... و طلب همت از کوچه ایه که سر می شکند دیوارش!
انتهای نظر الکی من.
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:
راستی من از چیزهایی که خیلی توی اشعار حافظ عزیز تر از دل و جان! دهنم رو مشغول می کنه و برام جذابه بحث همت و ادبه.
هر کسی همت و ادب داشته باشه دیگه هیچی نداشته بسشه. والله!
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:
شاید رندتر دکتر ترابی؟
به نظر قاصر حقیر، حتما و صدها مراتب رندتر است حافظ از سعدی.
درباره ی نظرات رد و بدل شده مییان شما و آقای اخاذ مخاذ، به نظر بنده ی هیچ مدان، حق با این اخاذ است. البته یکی از نظراتشان کمی لحنش ناجور شد ولی مجموعا ایشان مستدل تر و مطابق نظرات متخصصین ادبیات حرف می زدند. البته دکتر ترابی عزیز هم از گنج های گنجور است و من اگر جای ایشان بودم همان اول کوتاه می آمدم. اگر چه همان کوتاه نیامدن، اطلاعات زیر صفر ما را زیادتر کرد. تشکر دکتر و تشکر آقای اخاذ و الباقی نظر دهندگان.
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:
شکوهی جان
تا جایی که خاطر ضعیف بنده یاری می کند مرحوم عرفی هم روزگار مرحوم حافظ نیست. عرفی در سال 999 ق کشته می شود و رحلت حافظ نازنین، می گویند 791 است. از حیث تقسیم بندی هم عرفی در زمان مکتب وقوع بوده و با تسامح، از بنیان گذاران طرز نو(سبک هندی-اصفهانی) است و حافظ در مکتب عراق است. اما عرفی متاثر و شیفته حافظ است و آخرش اینکه تشکر از شعری که مرقوم فرمودید.
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » غرق تمنای توام:
آقا احمد عزیز
به خدا من قصد مسخره کردن یا تهجین نوشته هایتان را نداشتم. واقعا برایم سوال بود و حالا که می دانم تراوشات باطنی در همدات پنداری با اشعار بزرگ است دیگر سوال نمی پرسم. خوش باشید. التماس دعای فجیع :)
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۹:
تو را بخدا برای ما توضیح بده برادر که چه فایده ای مترتب بر حساب ابجد تمام بیات وجود دارد؟ اگر فایده ای وجود دارد توضیح بده که ما هم چند صباحی را به علوم غریبه از ابجد صغیر و کبیر تا برخی فنون بالاتر گذرانده ایم و در باب شعر، جز ماده تاریخ های ابجدی فایده ی ای در ابجدبازی ندیده ایم. البته در ورای اشعار و در عام واقع از همین ابجد تا رمل و جفر و اصطرلاب فواید خاصی وجود دارد و با زبر و بینه ی نام خود و مادر می توان شهر مناسب و شغل مناسب و همسر مناسب و غیره ی مناسب برگزید. ولی اینها با مقام تسلیم و رضا جور در نمی آید و اینکه کشتی زندگی من در دریایی که خدا به تلاطمش در می اورد بسی شیرین تر است تا خودم آینده ام را-اگر چه در محدوده هایی- رقم بزنم. استهلاک تدبیر در تقدیر و نگریستن به بازی های تقدیر، زندگی را زیبا می کند.
این بود انشای من!
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
بیدار جان
ابیات خوبی یادتان آمده است. ان شاء الله خدا به ما و شما توفیق دهد زمان ظهور امام خوبی ها حضرت مهدی -که خدایش به سلامت دارد- را درک کنیم تا حقیقت اسلام را بچشیم. پیغمبر نازنین ما از این چیزها دلش خون است و خود هم فرموده بود که اسلام های جعلی و قلابی زیادی در کنار اسلام ناب، ایجاد می شود. موسای کلیم نیز ار جنایات اسرائیل دلش خون است و عیسای روح الله هم از میلوین میلوین ادمی که توسط مسیحیان به قتل می رسد و تازه این ها منتسبان به ادیان الهی اند. حساب بی دینان و طرفداران ادیان زمینی و هیتلر ها و سیک ها و بودایی و.... که جداست...
من هم هر بار این اشعار را می خواندم همواره در بیت:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
یاد رسول خدا می افتادم که گرفتار اصحاب و همرهان فراوانی شده بود که اغلب سست عنصر و برخی کافر و منافق بودند. به ویژه وقتی اسدالله و شیر خدا، حضرت علی(ع) برای تبلیغ دین به جایی می رفت-مثلا یمن- واقعا این بیت از صمیم جان مبارک و مطهر رسول خدا بیرون می تراوید....
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
نمی توانم نگویم که دو نقطه ی بسیار روشن نظرات ذیل این شعر، عبارت روفیاست پیرامون یادآوری هر پدیده برای عارف، خدا را و پرسش بیدار از چیستی حقیقت...
روفیا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲: