نگار در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۰:
با سلام خدمت شما
لطفا معنی این بیت از این غزل زیبا رو بهم بگین ممنون
جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی
عشق پرست ای پسر باد هواست مابقی.
نگار در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:
من سوالی داشتم
خواستم معنی این بیت رو اگه میشه بهم بگین لطفا
جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی
عشق پرست ای پسر باد هوا است مابقی
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
بانو روفیای گرامی: از شما ممنونم پس بهشت به معنی هشتن است، خیلی ممنون.
در باره اسم سؤال دقیقی فرمودید: جواب این است که از جنس awakening البته این یک آرزو است و fact نیست
سیاوش بابکان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
همیشه بیدار،
امیدوارم بیداری باشد و نه بی خوابی،
دو دیگر خشت به گمانم بطور عام مانای آجر نیز دارد ، چه خشت خام داریم ، آجر خام نداریم
( آنچه در آیینه جوان بیند
پیر در خشت خام آن بیند)
در مصراع نخست مراد از خشت درگاه میکده است ، و در بخش دوم مراد خشتی است که گویا زیر سر مردگان مینهند.
و بر سر خشت رفتن ،که داستان زادن است.
خشت بر دریا زدن ، بر آب زدن و.....
آریایی فر در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۵ - حکایت روزه در حال طفولیت:
درود ممنونم از دست اندر کاران گنجور
ولی کاشکی اعراب گذاری می کردید
روفیا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
راستی ای دوست
این همیشه بیداریتان از جنس insomnia است یا از جنس awakening ؟؟
روفیا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
درود همیشه بیدار گرامی
پاسخ پرسش نخست تان را نمیدانم.
ولی گمان میکنم بهشت دوم از مصدر هشتن به معنای وانهادن است.
از دست دادن به معنای lose عملی ناخواسته است به سبب سهل انگاری. ولی هشتن به معنای drop عملی خود خواسته و آگاهانه است.
همان که پدرمان انجام داد. وقتی که به وسوسه حوا جانش تن داد و از آن سیب یا گندم کذایی میل نمود دقیقا می دانست دارد چه میکند و با این وجود بهشت را وانهاد!
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
حافظ معروف است به اینکه هیچ وقت یک کلمه را در یک بیت دو بار استفاده نمیکند مگر به دو معنی متفاوت که این کمال قدرت بیان ایشان را نشان میدهد: مثال:
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
حال سؤال حقیر:
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
"خشت" اول معنی "آجر خام" میدهد، معنی "خشت" دوم چیست؟
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
معنی "بهشت" اول "پردیس" است؛ درست؟
معنی "بهشت" دوم "از دست بداد" است یا چه معنی دارد؟
خیالِ کج در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا (من و آن دلبر خراباتی - فی طریق الهوی کمایاتی):
با سلام
در این بیت از بند دوم هم :
آن خراباتهای بی ره و رو
بر خراباتیان گم شده پی
پُر خراباتیان صحیح است
(از رساله اطوار ثلاثه - ابن ترکه - مجله معارف دوره نهم شماره 2 1371
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
یکی از بزرگترین فلاسفه بعد از مرحوم ملا صدرا و دو شاگردانش فیض و فیاض که داماد وی هم بودند، مرحوم حاج ملا هادی سبزواری است که شاعر خوبی هم بوده. البته ایشان در شعر هر چند در حد حافظ نبود ولی عمق اشعار آن مرحوم هم بسیار ژرف هستند. این شعر حافظ حقیر را به یاد این غزل از آن مرحوم می اندازد.
ملا هادی سبزواری می فرماید:
چون دست قضا رشته اعمار برشت
بگسیختنش خامهٔ تقدیر نوشت
از حکم ازل نه رسته برناونه پیر
وز دام اجل نجسته زیباونه زشت
افشاند در این مزرعه هر کس تخمی
ناچار بباید دِرَوَد حاصِل کشت
امروز بپای خم می سر مستی
فرداست که بر تارک خم باشی خشت
یکچند اگر گسیخت پیوند ازل
در عاقبت انجام بآغاز سرشت
بردار دل ار چه مُلک دارا داری
کین دار فنا بباید از دست بهشت
برگشت باو هرچه از او گشت پدید
گر ز اهل کلیسیاست و از اهل کنشت
با دوستی پنج تن از کاخ سپنج
اسرار رواین پنج به از هشت بهشت
روفیا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴ - یاران دغل:
درود ال.دیار گرامی
دوست گرامی بر من منت میگزارید اگر بیت درج شده را معنی کنید.
چند روزیست که درباره تفاوت واژگان دلیل و علت می اندیشم.
برخلاف آنچه به نظر میرسد معنای متفاوتی دارند.
دلیل بیشتر به معنای راهبر و رهنماست و علت به معنای ریشه و سبب!
معادل انگلیسی دقیق واژه دلیل واژه guide و معادل انگلیسی دقیق واژه علت واژه cause به معنای سبب و defect به معنای نقص است.
هر چند هر دو مفهوم سهوا با واژه reason نیز بیان میشوند.
فرض میکنیم من تشنه ام. لذا آب می نوشم. اینجا از دست دادن آب بدن علت تشنگی من است. ولی تشنگی ام دلیل ندارد. بلکه خود دلیل و راهبر من به سوی آب است.
پس در این مورد خاص علت منتهی میشود به دلیل و دلیل منتهی میشود به یک عمل خاص.
حالا هنوز نمیدانم این کشف اخیرم به چه درد می خورد؟!
فردا درباره اش فکر خواهم کرد!
خیالِ کج در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا (من و آن دلبر خراباتی - فی طریق الهوی کمایاتی):
با سلام
چو بالا رسی، ز لا تا تو
ندری نامهٔ «الیک» و «الی»
همونطور که معلوم است این بیت مشکل وزنی دارد و صحیح آن این است:
کی به الا رسی ز لا تا تو
ندری نامهء الیک و اِلَیّ
(نقل از رساله اطوار ثلاثه - علی ابن ترکه )
روفیا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نبشت
از استاد اندیشمندی آموختم که حافظ بیش از دگران به مقوله گناه پرداخته و جایگاه ویژه آن در رشد آدمی به سوی کمال را بررسی کرده است.
ایشان فرمودند واژه گناه واژه ای پارسی بوده و از پارسی به عربی مهاجرت کرده و در قرآن هم که آمده است :
لا جناح علیکم آن طلقتم النساء
در واقع معرب واژه پارسی گناه به کار رفته است!
آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی
اینست که امسال عرب وار بر آمد
ال.دیار در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴ - یاران دغل:
زندگی بودن عشق است دلیل وعِللش
من بَد از زندگی م بی عللی ساخته ام
م. ح .گ در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » داستان همای » احوال سلطان محمود در آن جهان:
مصراع « اوست سلطانم تو سلطانم مخوان» را محمد روشن آورده است: «اوست سلطان نیز سلطانم مخوان»
م. ح .گ در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » داستان همای » داستان همای:
1. «زان همای بس همایون آمد او» کلمه ی دوم «همایی» درست است: زان همایی بس همایون آمد او.
2. «سایه در چین» را به «سایه درچین» تغییر دهید لطفاً، درچیدن فعل است.
رضا تنها در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۶:
به قول دکتر سروش مولانا در دیوان کبیر یک دیوانه کبیر است !اشک گوهر چشم است چشم او خالی ازای کوهر نبوده است. مولانا کان را معدنی از کرامت انسانی داسته است که این کرامت و بزرگ منشی از ذات احدیت در این معدن نهاده شده است . یکی از غزل های بسیار زیبا ی مولانای عزیز است
وچقدر استادانه لعل '،این سنگ قیمتی را که همان کرامت انسانی باشددر وجود انسان نهاده و هیچ گاه این معدن را خالی از ان نیافته است .
جباری در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد:
بنده این شعر را در نسخه وحید نگاه نکردهام که مقایسه کنم. اما به نظر میرسد بیت «گفت ار من کنم در وی نگاهی
بگفت آفاق را سوزم به آهی» در جایگاه منطقی خود، یعنی پیشتر قرار نگرفته است.
مهدی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۰:
بسم الله الرحمن الرحیم
آنجایی که جناب مولوی میفرمایند آوازه جمالت از جان خود شنیدم. خیلی مطلب دقیقی است .
یعنی هرکس خودش را به طور دقیق بشناسد خدارا میشناسد. نه این که بدنش را بشناسد.بلکه روحش را باید بشناسد. حال چطور بشناسد؟
پیشنهاد میکنم کتاب کم حجم و پرارزش استاد اصغر طاهرزاده را مطالعه کنید. کتاب .ده نکته از معرفت نفس . استاد یکی از شاگردان مکتب مولوی هستند.
در اینترنت اسم کتاب را بزنید میاید.
پس از اینکه کتاب را خواندید سپس رجوع کنید به این شعر ببینید چه چیزها میفهمید از آن...
تا نخوری ندانی...
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰: