گنجور

حاشیه‌ها

ناشناس در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:

ترجمه انگلیسی تقریبا تحت الفظی این شعر:
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
I was dead, I became alive. I was weeping, I became laughter.
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
The kingdom of love came and I became the eternal kingdom.
دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا
My eyes are satisfied. My soul is brave.
زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم
I have guts of a lion. I became the shining Venus.
گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای
Said, you are not insane, you do not deserve to be in this house.
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
I went and became insane, crazy and in chain.
گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای
Said, you are not drunk, go, you do not belong;
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
I went and became drunk, filled with joy.
گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای
Said, you are not dead, not soaked in bliss;
پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم
Before his enlivening face, I became killed and fallen.
گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی
Said, you are shrewd, intoxicated by fancies and doubts.
گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم
I became simple, clear, and let go of everything.
گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی
Said, you became a candle, the prayer direction of this group.
جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم
Group I am not, candle I am not, I became the dispersed smoke.
گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری
Said, you are the sheik, the head, the leader.
شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم
Sheik I am not, leader I am not, I will devote myself to your order.
گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم
Said, you are winged and feathered, I won’t give you feathers and wings.
در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم
In love of his wing and feather, I became featherless and wingless.
گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو
Said the new kingdom, do not walk, do not make any effort;
زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم
For, out of grace and benevolence, I myself come to you.
گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن
Said the eternal love, do not move for me.
گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم
I said, I will not, I became still.
چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم
You are the spring of sun, I am the shadow of the willow.
چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم
Since you casted on my head, I became exited and in glow.
تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم
Shining of the life erupted in my heart. It opened and got torn apart.
اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم
My heart wove a new attire, I became enemy of this shabby clothes.
صورت جان وقت سحر لاف همی‌زد ز بطر
The soul’s figure, at dawn, shouted for joy.
بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم
I was the servant and the keeper, I became the king and the owner.
شکر کند کاغذ تو از شکر بی‌حد تو
Your candy wrapper has gratitude, for all your infinite sugar;
کآمد او در بر من با وی ماننده شدم
That he came in my embrace and I became like him.
شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم
The miserable soil bows in gratitude to the heavens and stars;
کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم
That from his glance and orbiting, I became the receiving light.
شکر کند چرخ فلک از ملک (و) ملک و ملک
The heavens and stars are grateful to the king of the universe and angles;
کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم
That from his benevolence and giving, I became bright and generous.
شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق
The knower of the truth is grateful that he has transcended all.
بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم
Above the seven heavens, I became the shining star.
زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم
I was the Venus, I became the moon. I became the two hundred faced wheel.
یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم
I was Joseph, from now on, I became the birth giver of Joseph.
از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر
I am from you, the one moon, glance at me and at yourself.
کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم
That from the influence of your smile, I became the smiling flowers.
باش چو شطرنج روان (کنان) خامش و خود جمله زبان
Be like playing the game of chess, silent but all speaking.
کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم
That from the face of the king of the cosmos, I became fortunate and blessed.

دوستدار در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۲ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:

جناب انونیموس،
ممکن است بفرمایید این " بهرام مشیری " که باشد؟؟
آن دو دیگر را می شناسم. سپاس دارم.

ناشناس در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - ایضاله:

در بیت اول مانا یعنی چه؟ ماندگار؟

ناشناس در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۱۰ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در نعت رسول اکرم (ص):

با علی موافقم.
این شعر فخر عراقی بیشتر ناظر به مراتب حضرت علی است.
بر من تمام گشت ولایت که سرورم
کشتی نوح از نظر من نجات یافت
نار خلیل سوخت هم از تاب آذرم
بود آن نفس هم از نفس روح پرورم
بر درگه خلافت من صف زده رسل
و...
گنجور عزیز چند تا اشکال هم در تایپ اشعار هست. اگر مقدور است اصلاح کنید.
مثلا «وافکند در میانه لی و گوهرم»...لی می شود: لآلی
«لیکن نمی‌توان، که گشت آب از سرم»؛ گشت، بشود: گذشت.

آرین در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ عراقی » عشاق‌نامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - در نعت خلفای راشدین:

با سلام،،حاشیه 2 و 3ربطی‌ به شعر ندارند و بحث دیگری هستند،،پیشنهاد حذف آنها را دارم.

حسین در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:

آزمایشهای کلیو بکستر در مورد اثرات امواج بر روی گیاهان است و ربطی به احساس درد در آنها ندارند
در هیچ کتاب گیاه شناسی نمی توان ردی از سلسله ی اعصاب در گیاهان پیدا کرد
اگر چند روز شیر گاو را ندوشند ، از ناراحتی به صدا در میآید
شما هرچه می خواهید از یک شتر یا گوسفند پشم بگیرید ولی این با کشتن و خونخواری تفاوت دارد
ولی نوش جانتان . ما نمیخوریم اگر چه اولیا خدا گفته باشند
شما به دستورات آنان عمل کنید که بهشت ارزانی تان باشد
شکم تان گورستان حیوانات باد ، بیش باد کم مباد

ناشناس در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:

درباره ی کلیو بکستر
پیوند به وبگاه بیرونی

غبار در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۵ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۳ - در قناعت و شکایت از روزگار:

الان رفتم و در فرهنگ لغت عربی نگاه کردم.
نوشته بود: سمت جمعش می شود سموت. البته معین یک چیز دیگری معنا کرده بود ولی فرهنگی که من دیدم معتبر بود. پس سموت دو معنا می تواند داشته باشد. هم فتراک و هم سمت ها. در شعر حکیم انوری هم این معنای دوم قصد شده است.

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:

مطابق آخرین تحقیقات، عمر خیام در پنجشنبه 12 محرم سال 526 در سن 83 سالگی در نیشابور درگذشت. امام محمد بغدادی ـ داماد خیام ـ مرگ وی را چنین حکایت می‌کند، مطالعة الهی از کتاب الشفا می‌کرد، چون به فصل واحد و کثیر رسید، خلال دندان طلایی را که با آن دندان پاک می‌کرد، در میان اوراق موضع مطالعه نهاد و گفت مرا که جماعت را بخوان تا وصیت کنم. چون اصحاب جمع شدند و به شرایط وصیت قیام نمودند، به نماز مشغول شد و از غیر اعراض کرد تا نماز [خفتن بگذارد و روی بر] خاک نهاد و گفت: خدایا به درستی که من به اندازه توانم تو را شناختم، پس مرا بیامرز، که معرفت من به تو تنها وسیله آمرزش من است به سوی تو. و جان تسلیم کرد.

غبار در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۳ - در قناعت و شکایت از روزگار:

این بیت اشاره به زشت بودن چند شغل داشتن است:
طالب مقصود را یک سمت باید مستوی
مرد را سرگشته دارد اختلافات سموت
انوری می گوید: آدم برای موفقیت و این که کارهایش را عمیق تر و با دقت بیشتر انجام دهد، باید از کارهای متعدد که سرگشتگی می آورد دوری کند.
سموت آیا جمع سمت است؟

ناشناس در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:

جناب سید محمد: گیاهان سلسله ی عصبی دارند و از درد در امان نیستند.استفاده از لباس پشمی و اغذیه ی حیوانی مثل لبنیات ، تخم مرغ و نظایر اینها هم میتواند حیوانات را آزار دهد. اگر سری به مرغ داری ها بزنید متوجه منظورم میشوید. دامداری ها و تولید پشم که جای خود دارند.

محمد در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:

«کلو باکستر» متخصص کار با دستگاههای پلیگراف و دروغسنج٬ جامعه علمی را با ارائه مشاهداتش درباره حساسیت گیاهان تکان داد. او نخستین شخصی بود که ثابت کرد گیاهان دارای ادراک هستند.

بی نام در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

سخنان شما بزرگان بر آنم داشت تا موضوعی در باب واژه «زهره» عرضه کنم، موضوعی که به گمانم تا به حال از کسی ارائه نشده:
«زهره» اسمی عربی است و نام یکی از ستاره های قدیم که مردمان پارس آن ستاره را «ناهید» که اسمی پارسی است می نامیدند.
همواره از کنار این مسئله به سادگی گذشته ایم شود که چرا «زهره» را «ناهید» نیز می نامند و در واقع «ناهید» را «زهره» نامیدند؟ چه بسا رسیدن حقیقت پنهان در پشت این ظاهر از سایر سخنانی که پیرامون این واژه شده و می شود امری مهم تر باشد.
فقط به این اکتفا می کنم که «زهره» معرّب واژه ی پارسی «ناهید» است و «ناهید» اسمی است مشتق از واژۀ «اَناهیتا» (سمبل زن در فرهنگ ایران) و مشتق از اسم «زهره» واژۀ «زهرا» (سمبل زن در فرهنگ اسلام) ست.
آن ایزد بانوی آب هاست در فرهنگ ایران باستان و آن دیگر صاحب کوثر (چشمه ای در بهشت).
به احترام آن در معابد، مهراب (مکانی که در آن آب میریخته اند و رو به روشنی آن آب به نماز می ایستاده اند) و به احترام آن دیگر در حیاط مساجد حوض های آب ساخته اند.
دلیل این همه شباهت چیست؟

ناشناس در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:

تضمینی جان: کجای کاری عزیزم؟ اگر کمی از حکایات سمانه خانم می خواندی با خدا و پیامبران الهی و امامان برهان نمی آوردی. از ایرج و صادق هدایت و بهرام مشیری اگر چیزی داری بگو.

کمال در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۳:

جمع آن : 10751

تضمینی در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:

مثل اینکه کامنت بنده به بعضی ها برخورده است.
آقای سد محمد و مسحن آقا و نیز ناشناس اخر، از نظرشما تشکر می کنم.
ما که دعوا نداریم. در پی یادگیری خوبی ها و تصحیح اشتباهات هستیم.
واقعا شما فکر می کنید گوشتخواری، یک کار نادرست است؟
من فقط خواستم بگویم تفکر سمانه خانم اشتباه است و شاید آن لفظ کودکانه را نمی آوردم بهتر بود. تازه به خاطر ان معذرت خواهی هم کرده بودم.
جدای از اینکه سید محمد که نمی دانم واقعا سید است یا نه؟ ما را سریعا به تهمتی نواختند، واقعیتش این است که من خدا و پیامبران الهی و امامان را از بقیه ی انسان ها داناتر و انسان شناس تر می دانم. این حضرات هم در عمل و هم در فرموده ها، گوشت خواری را تجویز کرده و حتی ترک گوشتخواری را مذمت کرده اند.
حالا به نظر شما من با کشفیات مرحوم!!! صادق هدایت بیایم و گوش خواری را ترک کنم؟
اتفاقا از لحاظ پزشکی هم ترک حیوانی(یعنی چیزی که از حیوان استخراج می شود»»»» گوشت و شیر و عسل و تخم مرغ و...) ضرر بسیار دارد و عرفای الهی نیز دستور داده اند ترک حیوانی در بیش از سه روز صورت نگیرد که انسانیت انسان را تهدید می کند.
اگر هم تا به حال پزشکی بشر، غلط بودن ترک حیوانی را درک نکرده به زودی خواهد فهمید. مطمئن باشید.
سعی کنیم طرفدار حقیقت باشید نه اینکه با پیش فرض هایی خاص سعی در به کرسی نشاندن حرف های خود باشیم.

مجید نامجو در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۱:

سلام . اگر ممکنه معنای کامل شعر بیدل را برایم ارسال کنید منظورم مفهوم کلی شعر است.. سوخته لاله زار من رفته گل از کنارمن........
متشکرم

ناشناس در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:

گر مسلمانی از این است که اینها دارند
آه اگر از پی امروز بود فردایی

YS در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹:

سلام این غزل بسیار زیبا رو کپی میکنم تو وبلاگم.این غزل و 40 سال پیش استاد علی محبوب تو آهنگش خونده.

۱
۳۹۷۳
۳۹۷۴
۳۹۷۵
۳۹۷۶
۳۹۷۷
۵۵۴۸