گنجور

حاشیه‌ها

حسین در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

از ویژگی های منحصر به فرد شعر حافظ این است که شش پهلو صحبت می کند !!!
آخر چرا ؟؟

 

حسین در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

من و خیلی های دیگه هنوز نفهمیدیم چرا این “عرفا” انقدر خدا را به شکل یه دختر خوشکل میدیدن و میستایند ؟؟ مثلا اگر به این بیت دقت کنید :
عود است زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
سعدی از خدا طلب می کند که دامن و آستین خود را بالا بزند و گریبان خود را هم باز کند ! ! !
آخر این طرز صحبت کردن یعنی چه ؟ ؟ ؟

 

حامد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:

فکر می کنم بیت چهارم اشاره به داستان دیدار حضرت یوسف و پدرش یعقوب دارد که بعد از مدت طولانی همدیگر را می بینند و در آن حال یوسف سوار بر اسب بود و با دیدن پدر از اسب پیاده نشد وبه نوعی غرور سلطنت باعث شد تا از اسب پیاده نشود.
دوستان اگر این روایت درست نیست لطفا نظر بدهند و بنده را راهنمایی کنند.

 

بهمن بهرامی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۰۴ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الحمامة المطوقة و الجرذ والغراب والسلحفاة والظبی » بخش ۱۴:

سطر سوم: شادیِ دل و فرح طبع من از آن می افزود.

 

ceza در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه:

این شعر استاد آدمو ویران میکنه!!! واقعا سوزناکه!!! هر موقه میخونمش گریه ام میگیره!!!

 

روح اله در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۴ - حکایت آن شخص کی در عهد داود شب و روز دعا می‌کرد کی مرا روزی حلال ده بی رنج:

با سلام
در بیت دوم اگر به جای "مرا" از "مر مرا" استفاده شود وزن شعر حفظ میشود.

 

عین. قاف. در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:

مصرع اول بیت آخر که در ویرایش مجدد به این شکل درآمده اشکال وزنی پیدا کرده است.
اگر «خوهم» را صحیح بدانید، «ای دوستان خوهم که به نیکی دعای خیر»، و اگر خواهم را برگزینید، «ای دوستان به نیکی خواهم دعای خیر» صحیح است و جز این، وزن مصراع صحیح نخواهد بود.
وزن این شعر مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل و از اوزان پرکاربرد شعر فارسی است.

 

Merce در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۴:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:

با درود
به ویکی پدیا مراجعه بفرمایید اسفار اربعه در عرفان را خوهید یافت
سفرهای چهارگانه عرفا
سفر اول: سفر من الخلق الی الحق مسافرت از مردم تا خدا
سفر دوم: سفر بالحق فی الحق مسافرت با خدا دربارهٔ خدا
سفر سوم: سفر من الحق الی الخلق بالحق مسافرت از خدا تا مردم با خدا
سفر چهارم: سفر فی الخلق بالحق مسافرت درمیان مردم با خدا

 

تماشاگه راز در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۳:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:

جناب شمس الحق
ممنون از توضیحات شما

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:

اندیشه باید از هن + دیسه باشد یعنی اندیشه را نیاکان ما نوعی هم دیسی و هم شکل کردن می دیده اند یعنی درباره ی یک دیس ( شکل )در بیرون ( عین ) در درون ( ذهن ) خود چیزی را می انگاشته اند و اندیشیدن به معنای درونی کردن و شکل درونی دادن به یک چیز بیرونی پنداشته می شده است .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:

افشاندن باید از اف + شاندن باشد
اف در افسر هم دیده می شود و معنی سر و بالا می دهد باید با up در انگلیسی نزدیکی داشته باشد .
شاندن در لری و کردی هنوز به معنای پرتاب کردن است پس افشاندن باید بالا پرتاب کردن باشد

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

واژه ی درمان /درود در درودگر / دارو و واژه ی دار به معنی درخت همه همریشه هستند گویا نیاکان ما گمان میکرده اند که دارو و درمان باید از دار و درخت باشد

 

میلاد احمدی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۰۳:

استاد تاج اصفهانی توی مایه ماهور این رباعی رو خوانده اند

 

ابراهیم شفیعی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:

سلام
مصرع نخست بهتر است اینگونه باشد :
هر کس به تماشایی رفته است به صحرایی
اینطوری که "هر کس ... رفتند" از نظر دستوری اشکال داره
مگه اینکه بگیم مثلا "مردم به تماشایی رفتند به صحرایی"
که شمار اسم و شمار ضمیر فعل با هم سازگار باشه
پاینده باشید

 

علیرضا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:

واقعا زیباست گلپا هم این شعر را با صدای بسیار زیبا خونده

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:

درود به استاد ترابی بزرگوار ممنون از بازبینی دقیقتان

 

احسان در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون:

واقعا که زبان فارسی شیرینترین زبان دنیاست0بخدا این شعرها رو که میخونم دیوونه میشم0دقیقا مثل چشمه ای که هر چی ازش بنوشی عطشت بیشتر میشه

 

نادر در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - اشک یتیم:

هر وقت این شعر زیبا و پر محتوای پروین را میخوانم بسیار تحت تاثیر قرار میگیرم ضمن اینکه خاطرات خوب گذشته به سراغم می آید.و اینکه این شعر بسیار زیبا از کتابهای درسی حذف گردیده واقعا" جای تعجب و تاثر دارد.و بنظر اینجانب دلیلش
این است که در مورد هر دورانی مصداق دارد.
و به بیان زیبای حضرت مولانا:
"بشنوید ای دوستان این داستان خود حقیقت نقد حال ماست آن"

 

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۰ - کشیدن موش مهار شتر را و معجب شدن موش در خود:

تو چند بیت اول شتر استعاره از قضا و قدر است که گاهی بر وفق مراد ما حرکت می کنه و ما مثل اون موش کامیابی را به خودمون می گیریم و فکر میکنیم عجب قدرتی داریم .
گاهی فراموش می کنیم که ما کسی نیستیم مثل اون طبیبان که در داستن شاه و کنیزک :
جمله گفتندش که جانبازی کنیم
فهم گرد اریم و انبازی کنیم
گر خدا خواهد نگفتند از بتر
پس خدا بنمودشان عجز بشر
تو این داستان به محض اینکه غروری در موش پیدا شد شتر تقدیر اراده کرد تا عجز او را در فرصتی مناسب به او نشان دهد و همینکه موش به ناتوانی خود اگاهی پیدا کرد شتر از در همراهی در امد .
شگفتا
من واقعا نمیدونم مولانا ای همه ایده ناب از کجا به ذهنش خطور میکرد و چه قدرت عجیبی در به تصویر کشیدن اونا با کلمات داشت .
خودم شخصا بارها این تجربه را داشتم .
هر وقت خیال کردم کسی هستم اتفاقی به من ثابت کرد که کسی نیستم و هر بار به کوچکی خودم اقرار کردم احساس کردم با همه کائنات یکپارچه و به بزرگی جهان هستم .

 

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۸ - خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان:

چونکه مستم میکنی حدم مزن
شرع مستان را نیارد حد زدن
گر شدم هشیار ان گاهم بزن
که نخواهم خود شدن هشیار من

 

۱
۳۹۷۵
۳۹۷۶
۳۹۷۷
۳۹۷۸
۳۹۷۹
۵۰۵۵
sunny dark_mode