کمال در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:
6681
فرهاد در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:
از جمله کرامات "عارفانی" چون حافظ این بوده که هرگاه شاه آنها را دیر به دیر دعوت میکرده یا از آنها خبری نمیگرفته به شاه نامهها مینوشتند و غزلها میگفتند و شکایتها میکردند که چرا ما را فراموش کردی. اصولا این کار از فرط استغنا و بینیازی و والا مقامی این عارفان بوده! - قابل توجه آنها که حافظ را عارف میخوانند
حسام در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
سلام
آروادین به چه معنیست؟
Mikey در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۴:
وای من عاشق این شعر سعدی هستم. خیلی ممنون که گذاشتیدش. با تشکر
امید ت در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰ - بخت خفته و دولت بیدار:
معنی بیت « یار سود از شرفم......»
با آمدن معشوق به در ِ خانه ی من ، از شدت افتخار و وجد و سرور، احساس سربلندی نمودم و سر بر آسمان ساییدم(ثریا همان ستاره ی پروین است) اما صد افسوس که در آن هنگام خانه نبودم تا به پاس این لطف و مرحمت معشوق ، در مقابلش سجده ی شکر به جا بیاورم
امیر در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۲:
سوال ؟ چرا همواره بدنبال خدا میگردد مولانا ؟ مگر معشوق زمینی خود اینه الهی نیست ؟ و مگر ادمی ابتدا و قبل از هر دیداری نباید خویشتن را در ایینه دیده و بپیراید ؟
غلامرضا گوهری در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
تا که همسایه نداند که تو در خانه مایی
منظور شیخ اجل همسایه نیست که در فرهنگ ایرانی دارای ارزش و مقام خاصی است بلکه هم سایه است یعنی سایه هم که نفر سومی محسوب گشته و غریبه است نداند که تو در خانه مایی
شمع را باید از این خانه بدر بردن و کشتن
تا که هم سایه نداند که تو در خانه مایی
نگار . ف در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:
اگه یک نفر تو دنیا وجود داشته باشه که بدونه /حمیدرضا گوهری چی گفت ب احتمال هفتاد درصد منم ...!
#درد مشترک
شمس دیوانه کنندس
نمیدونم تا ب حال شده برای کسی که ندیدین دلتنگ بشین؟
این همون حس من ب شمس و مولاناست..
لعنتی کاش میشد از زمان گذر کرد..کاش
سیدمحمد در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰:
حسن سلطانی جان
اشتباه است
فروغی نام شاعر است
نمی گوید فروغ خط آن ماه ، خطاب به خودش می گوید ای فروغی تا خط آن ماه سر زد.
تا بر میگردد به بعد از فروغی
زنده باشی
hasan soltani در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰:
بیت اخر اینگونه مناسب تر است:
تا فروغ خط آن ماه درخشان سر زد
فارغم روز و شب از فتنه دور قمری
وزن را فدای تخلص کرده!
hasan soltani در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰:
f\بیت 4 از اخر اینگونه صحیح است:
شهرهٔ شهر شدیم از نظر همت شاه
تو به خوش منظری و بنده به صاحب نظری
میترا در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
درجواب به دوستی که می گوید همه از مردن می نویسند اما نمی گویند چگونه شاید بد نباشد خاطرنشان کنم - مولانا خود درتمام اشعارمثنوی چگونگی و روش مردن را شرح می دهد. مثلا درجایی می گوید
معنی طوطی ز مردن بد نیاز
در نیاز و فقر خود را مرده ساز
یا صبر کردن بر درد های روحی و روانی ناشی از تحقیر شدن منیت و هویت مان و دفاع نکردن از خود
درحقیقت هر عدو داروی توست
کیمیای نافع و دلجوی توست
صبر بر نااهل اهلان را جلی است
صبر صافی می کند هرجا دلی است
شکل دیگر و مهمی از مردن گذشتن از تعلقات است یعنی هرچه که به آن علاقه داریم از زن و فرزند و مال و شغل و ابرو گرفته تا هوش و زیرکی و ارزش هایی که باعث تشخص و هویت -من - می شوند
لیک مقصود ازل تسلیم توست
ای مسلمان بایدت تسلیم جست
یا در ابیات بی شماری درباره نیستی و عدم می فرماید که
چون حق گول جستست است و عقل سلیم
دلا زیرکی می کنی احمقی
تنهابا تسلیم و رها کردن تدبیرهای عقلانی و هوش و حواس و علم و آگاهی ات می توانی بمیری - چون این اجزا که نام برده شده تشکیل دهنده منیت یا خود - درانسان هستند که باید کشته شود. این خودکشی یا نفس کشی یا مردن از نظر مولانا ست تا جایی که من فهمیده ام.
میر ذبیح الله تاتار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
من بیم آنرا دارم که به هنگام پرسش وپاسخ روز رستاخیز ، نان حلالی را که شیخ
(از محل جیره موقوفات مدرسه تحت نام مهتمم و.... ) خورده است امتیاز وفضیلتی از شراب حرامی که ما خورده ایم نداشته باشد.
میر ذبیح الله تاتار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
درود به حضرت لسان الغیب
فرهاد در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:
عسک -> است
فرهاد در ۹ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:
یار کسی عسک در حد و قوارهٔ همیار (با یاور اشتباه نگیرید). اگر حافظ از خداوند بخواهد یار او باشد، در این صورت حافظ خداوند را در اندازهٔ شخصی چون خودش پایین آورده است که قابل قبول نیست.
بیت بعدی که اشاره کردم بهتر موضوع را میرساند "یا ربّ این کعبه مقصود تماشاگه کیست؟" تماشاگه مقصود و ربّ نمیتوانند یکی باشند.
بیت آخر هم موضوع کلی این غزل را مشخص میکند که مربوط به مدح یک سلطان است (نه معشوق الهی) که حافظ او را در حد پرویز بالا برده است.
کمال در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:
4402
علی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:
ایا منظور از دم زدن جان عاشق، ظهور امام عصر نیست؟ در جایی گفته میشه حق آتشی افروخته تا هرچه نا حق سوخته. و در جایی اشاره به حضرت عیسی مسیح شده.
احسان عسکری در ۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
این نا هماهنگی مربوط به لحجه ی نیشابوری میباشد در اصل درست است و در کلمه ی اینت نون ساکن تلفظ میگردد
مهدی کاظمی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۸ - تعظیم ساحران مر موسی را علیهالسلام کی چه میفرمایی اول تو اندازی عصا: