جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:
آنجا که کار صومعه را جلوه میدهند
......... دَیرِ راهب و نام صلیب هست
ناموس: 24 نسخه (801، 807، 813، 816، 818، 821، 822، 823، 824، 825، 838- 817، 834 و 12 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه
ناقوس: 14 نسخه (827 خلخالی، 827 کمبریج، 843 و 10 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ) قزوینی- غنی، خرمشاهی- جاوید
دکتر سعید حمیدیان در مفهوم این بیت حق مطلب را ادا کرده است:
پیوند به وبگاه بیرونی
38 نسخه دارای غزل 64 و بیت فوقاند. نسخ مورخ 803 و 819 غزل را ندارند. ضبط نسخ 843 و 2 نسخۀ بیتاریخ به نظر میرسد که "ناموس" بوده و بعداً به "ناقوس" تغییر داده شده است. در این بررسی اختلاف نسخ صرفاً معطوفِ دو ضبط فوق است. صورت صحیح مصرع دوم همان است که در بالا آمده و در نسخۀ مورخ 801 و 19 نسخۀ دیگر مضبوط است:
801، 807، 816، 818، 821، 822، 823، 825، 838-817، 834 و 10 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ:
« ناموس دَیرِ راهب و نام صلیب هست»
صوُر دیگر چنیناند:
813: «ناموس دیر راهب و بانگ صلیب هست»
824 : «ناموس و نام راهب و دیر و صلیب هست»
827 خلخالی (نسخۀ اساس چاپ قزوینی- غنی)، 843، 858، 866، 889 و 3 نسخۀ بیتاریخ: «ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست»
827 کمبریج، 874، 898 و 1 نسخۀ بیتاریخ: «ناقوس و دیر و راهب و نام صلیب هست»
857: «ناقوس و دیر و راهب و بانگ صلیب هست»
859: «ناموس و نام راهب و دیر صلیب هست»
894: «ناقوس و دیر راهب و نام صلیب هست»
898: «ناموس زهد راهب و نام صلیب هست»
Mohammad Hassan Sharafi"s photo.
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:
کمند صید بهرامی بیفکن ! ...................... بردار !
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
جام جم: 34 نسخه (803، 807، 819، 821، 822، 823، 824، 825، 827، 834، 843 و 16 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ) قزوینی- غنی، نیساری، خرمشاهی- جاوید
جام مَی: 3 نسخه (813، 854 و 1 نسخۀ بیتاریخ) خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه
37 نسخه غزل 273 و بیت فوق را دارند. از نسخ کاملِ کهن، نسخههای 801 و 818 غزل را ندارند. از 34 نسخهای که "جام جم" دارند، نسخ مورخ 807، 849، 857، 867، 875 و 898: "جام جم برگیر" و نسخۀ مورخ 866: "جام جم بستان" ضبط کردهاند.
علیرضا محدثی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:
بنده نظر فوق الذکر خود را پس می گیرم و با آقای طلوعی همفکرم ... عذرخواهم
علیرضا محدثی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:
در مورد اشکال وزنی مصرع دوم بیت اول ، احتمالا به جای " می باید " ، اگر " بباید " در نظر بگیریم ، مشکل وزن حل می شود ضمن این که به لحاظ معنایی نیز اینچنین باید باشد . البته این یک احتمال ذوقی است و متخصصان نسخ باید خود بررسی و نظر دهند .
میثم در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰:
برای درک بهتر این شعر پیشنهاد میکنم در آلبوم افشاری مرکب استاد ایرج بسطامی، این تصنیف رو گوش بدید.
سیداحمدمغربی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۰:
با عرض سلام و ادب و احترام
خواستم عرض کنم در هر حال این رباعی نه از جناب خیام است و نه از جناب ابوسعید منسوب است و زبانش به منسوبات ابوسعید نزدیک تر
جهت اطلاع بیشتر:
حسین جلال پور:
جناب میرافضلی(سیدعلی میرافضلی)
استاد شفیعیکدکنی در مقدمهی اسرارالتوحید مینویسند که یک رباعی و یک مصراع از یک رباعی مسلما از ابوسعید است، دکتر ریاحی هم در مقدمهی نزهةالمجالس تقریبا همین را میگویند، تحقیقات شما چند رباعی به رباعیات ابوسعید اضافه میکند؟
میرافضلی :
با توجه به تصریح نوادگان ابوسعید که حضرت شیخ در تمام عمر جز یک رباعی و یک بیت نگفته، آنچه در منابع به ابوسعید نسبت داده میشود اجتهاد در مقابل نص است.
اما از دیدگاه منابع که بخواهیم بررسی کنیم تا پایان قرن هشتم تعداد رباعیاتی که به اسم ابوسعید پیدا میشود از ده رباعی تجاوز نمیکند. از قرن دهم که تدوین رباعیات ابوسعید آغاز میشود و این بی سر و سامانیها بوجود می آید.
بیشترین مجموعه رباعیات ابوسعید در سده 12 در هند فراهم آمده. حساب کنید 700 سال بعد از دوران ابوسعید . حساب کنید این قبیل منابع چه اعتباری دارد!
سعید تاجاییان در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:
سلام
در بیت چهارم مصرع دوم "تا بتوانی بکش" هست که شما نوشتید "تا بتوانی بکوش" لطفا تصحیح کنید ممنون
یاسر در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۲ - رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار:
مصرع دوم بیت پنجم :
به نظر میرسد "همره شه" درست باشد نه "همره شد"
ناشناس در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۶ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵:
درود.این غزل در بحر رمل مثمن محذوف است لطفا اصلاح فرمائید.
با تشکر
پویان در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲:
با سلام
آقا کمال، بنده که حکمت جمع رباعیات شما را در نیافتم، لابد دلیلی دارد که من بی اطلاعم. اما امشب دیدم ذکر فرمودید که مقابلۀ نیرین است. خب هر ماه مقابله نیرین اتفاق می افتد، چرا اینبار وقوع اش را گوشزد کردید؟
با سپاس
محمد حسین در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳ - غوغا میکنی:
بسم الله الرحمن الرحیم
به نظر می رسد خار به خود بستن حاظر شدن معشوق با دیگرانی که هرگز ملاطفت و ملایمتی با او ندارند مانوس شدن و مرتبط شدن است. اما با عاشق دلسوخته خود حاظر نیست مانوس شود
همیشه بیدار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:
با عرض سلام و درود خدمت جناب محدث گرامی! مرقومه شما را دقیق نخوانده بودم. شما هم کم پیدا شدی. شما خوب هستید دوست گرامی؟
همیشه بیدار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:
به نظر حقیر حافظ ابیات بسیار قشنگتری هم دارد
در اَزَل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد
یا
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
یا
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم (از نظر ادبی )
یا
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
البته فقط این نظر حقیر است. چندی پیش از فارسی زبان دیگری شنیدم که ایشان هم این غزل را که به ظاهر تبلیغ می می کند بهترین غزل میداند که اگر فقط همین هدف است که باید در جواب از زبان خواجه گفت:
مستی عشق نیست در سر تو،
رو، که تو مست آب انگوری
محدث در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:
اگر درست در خاطر ضعیفم باشد دکتر شفیعی کدکنی در دهۀ چهل، بهترین غزل نوع غزل فارسی را غزل طرز نو-سبک هندی- می دانست. بعدها تبدل رأی برای ایشان رخ داد و همین غزل سبک عراقی را بهترین نوع غزل عنوان نمود.
گویا در مقدمۀ کتاب شاعری در هجوم منتقدان و نیز در کتاب با چراغ و آیینۀ ایشان این را خوانده ام. دقیق یادم نیست.
محدث در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:
به نظر من خیلی شاعران دیگر شعرهایی دارند که از این شعر حافظ قشنگ تر است. چه برسد به خود حافظ نازنین، که بسیاری از غزل هایش از این غزلش قشنگ ترند.
اگر چه زیبایی و جمال، در نگاه ما انسان ها که از زمین و زمان و نوع نگرش بسیار تاثیر میپذیریم، زنگ به زنگ می شود. ممکن است من در سال 94 با توجه به حال دگرگونی که دارم غزل "ساقی به نور باده برافروز جام ما" در چشمم بهترین شعر هستی بیاید و در سال 95 با اوضاع مساعدی که- بر فرض محال- خواهم داشت این غزل را برترین شعر گیتی بدانم: قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود...
البته استاد شفیعی کدکنی، متخصص فن هستند و لابد ایشان اشارت های ابرویی را در خشت خام این شعر می بینند که ما جوانان خام در آیینه ی موی این شعر هم نمی بینیم.
محمد فخارزاده در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:
دکتر شفیعی کدکنی در مصاحبه ای که سال 69 در آلمان کرده این غزل را بهترین شعر حافظ می داند. (مقدمه گزیده اشعار، انتشارات مروارید)
کمال در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲:
باسلام وعنوان اینکه امشب مقابله نیرین است.
جمع این رباعی: 6170
علی یارتان
علی مرادپور در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:
تصنیف جام عشق از آلبوم عطر سوسن از علیرضا افتخاری ، با همین شعر به زیبایی هر چه تمام تر اجرا شده
علی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۴ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:
صد هزاران فضل داند از علوم/جان خود را مینداند ان ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری/در بیان جوهر خود چون خری
که همی دانم یجوز و لا یجوز/خود ندانی تو یجوزی یا عجوز
این روا و ان ناروا دانی ولیک/تو روا یا ناروایی بین تو نیک
.
.
جان جمله علمها این است این/که بدانی من کی ام در یوم دین
-------------------------
ابتدای دفتر پنجم :
تو خلیل وقتی ای خورشید هش/این چهار اطیار رهزن را بکش
زانکه هر مرغی از اینها زاغ وش/هست عقل عاقلان را دیده کش
چار وصف تن چو مرغان خلیل/بسمل ایشان دهد جان را سبیل
ای خلیل اندر خلاص نیک و بد/سر ببرشان تا رهد پاها ز سد
زانکه این تن شد مقام جار خو/نامشان شد چار مرغ فتنه جو
خلق را گر زندگی خواهی ابد/سر ببر زین چار مرغ شوم بد
بازشان زنده کن از نوعی دگر/تا نباشد بعد از ان زیشان ضرر
چار مرغ معنوی راهزن/کرده اند اندر "دل" خلقان وطن
بط و طاووس است و زاغ است و خروس/این مثال چار خلق اندر نفوس
بط حرص است و خروس ان شهوت است/جاه چون طاووس و زاغ امنیت است
--------------
چشمها و گوشها را بسته اند/جز مر انها را که از "خود" رسته اند
-------------
دفتر سوم :
انچه در فرعون بود ان در تو هست/لیک اژدرهات محبوس چه است
ای دریغ این جمله احوال تو است / تو بر ان فرعون بر خواهیش بست
گر ز تو گویند وحشت زایدت/ور ز دیگر افسان بنمایدت
چه خرابت میکند نفس لعین / دور می اندازدت سخت این قرین
-------------
دفتر اول :
طفل جان از شیر شیطان باز کن / بعد از انش با ملک انباز کن
تا تو تاریک و ملول و تیره ای / دان که با دیو لعین همشیره ای
------------
غزلیات :
تو لیله القبری برو تا لیله القدری شوی(اول) /
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو(دوم)
اندیشه ات جایی رود وانگه ترا انجا کشد /
زاندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو
قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دلهای ما /
مفتاح شو مفتاح شو مفتاح را دندانه شو
شکرانه دادی عشق را از تحفه ها و مالها /
هل مال را "خود" را بده شکرانه شو شکرانه شو
------------
دفتر پنجم :رهایی از من ها ی ذهنی همچون مردن است.اینست که سخت است.اما راهی جز این نیست.
مرده شو تا مخرج الحی الصمد / زنده ای زین مرده بیرون اورد
دی شوی بینی تو اخراج بهار / لیل گردی بینی ایلاج نهار
.
.
روی نفس مطمینه در جسد / زخم ناخن های فکرت میکشد
فکرت بد ناخن پر زهر دان / میخراشد در تعمق روی جان
تا گشاید عقده اشکال را / در حدث کرده ست زرین بیل را
عقده را بگشاده گیر ای منتهی / عقده سخت است بر کیسه تهی
در گشاد عقده ها گشتی تو پیر / عقده چندی دگر بگشاده گیر
عقده ای کان بر گلوی ماست سخت / که بدانی که خسی یا نیکبخت
حل این اشکال کن گر ادمی / خرج این کن دم اگر ادم دمی
حد اعیان و عرض دانسته گیر / حد خود را دان که نبود زین گریز
چون بدانی حد خود زین حد گریز / تا به بی حد در رسی ای خاک بیز
عمر در محمول و در موضوع رفت / بی بصیرت عمر در مسموع رفت
هر دلیلی بی نتیجه و بی اثر / باطل امد در نتیجه خود نگر
جز به مصنوعی ندیدی صانعی / بر قیاس اقترانی قانعی
میفزاید در وسایط فلسفی / از دلایل باز بر عکسش صفی
-----------
دفتر دوم :
گر چه عقلت سوی بالا میپرد / مرغ تقلیدت به پستی میچرد
علم تقلیدی وبال جان ماست / عاریه ست و ما نشسته کان ما ست
زین خرد جاهل همی باید شدن / دست در دیوانگی باید زدن
هر چه بینی سود خود زان میگریز(طمع را بینداز) /
زهر نوش و اب حیوان را بریز(ترس را بینداز)
هر که بستاید ترا دشنام ده(غرور را بینداز) /
سود و سرمایه به مفلس وام ده(عدم طمع و ترس از فردا.نترس روزی فردا را خداوند مقرر کرده) /
ایمنی بگذار جای خوف باش /
بگذر از ناموس و رسوا باش وفاش
ازمودم عقل دور اندیش را /
بعد از این دیوانه سازم خویش را
----------
غزلیات :
عشق است بر اسمان پریدن / صد پرده به هر نفس دریدن
اول نفس از نفس گسستن / اول قدم از قدم بریدن
"نادیده" گرفتن این جهان را / مر "دیده" خویش را بدیدن
نادیده گرفتن این جهان را / مر دیده خویش را بدیدن
نادیده گرفتن این جهان را / مر دیده خویش را بدیدن
زان سوی نظر نظاره کردن / در کوچه سینه ها دویدن
-------------
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸: