گنجور

حاشیه‌ها

abidgp در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت
چهره آلوده به خوناب جگرخواهم رفت
تا نظر می کنی از پیش نظر خواهم رفت
گر نرفتم ز درت شام، سحر خواهم رفت
نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت
نیست باز آمدنم باز اگر خواهم رفت . . .
/A\_#abidgp

رضا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۱ - بیان آنک طاغی در عین قاهری مقهورست و در عین منصوری ماسور:

وَهُو الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ عَنْهُم بِبَطْنِ مَکَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا
و اوست همان کسی که در دل مکه پس از پیروزکردن شما بر آنان دستهای آنها را از شما و دستهای شما را از ایشان کوتاه گردانید و خدا به آنچه می‏کنید همواره بیناست.
فتح 24

رضا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۱ - بیان آنک طاغی در عین قاهری مقهورست و در عین منصوری ماسور:

وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا
و اگر [در مکه] مردان و زنان با ایمانی نبودند که [ممکن بود] بی‏آنکه آنان را بشناسید ندانسته پایمالشان کنید و تاوانشان بر شما بماند [فرمان حمله به مکه می‏دادیم] تا خدا هر که را بخواهد در جوار رحمت‏خویش درآورد اگر [کافر و مؤمن] از هم متمایز می‏شدند قطعا کافران را به عذاب دردناکی معذب می‏داشتیم
فتح 25

حسین در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

چه قدر تند قرائت میشه !!!!!!!!!!!!!

نیما در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:

سلام
خوانش صحیح بیت آخر چگونه است؟
شعر در واژه ی چوگان نوعی اشکال وزنی را در ذهن تداعی می کند

سید محمد مهدی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت:

عالم وعابد وصوفی همه طفلان رهند
مرد اگرهست بجز عارف ربانی نیست
اینجا عارف ربانی صحیح آمده چرا که مقام یک عارف کامل بالاتر از عالم است
عارف کسی است که در پرتو نور و روشنایی الهی، حقائق را مشاهده میکند. نوری که نتیجه تقوا و عبودیت است. از امام صادق ـ علیهالسّلام ـ روایت شده که به بصری فرمود: علم و معرفت به تعلّم و آموختن نیست، بلکه علم نوری است که خداوند، در دل کسی که بخواهد هدایتش کند، میتاباند. پس اگر خواهان علم هستی، ابتدا حقیقت بندگی را در خود بخواه، تا به تو عنایت کند.
معارف و علومی که از راه تزکیه نفس و در اثر ایمان حاصل میگردد، با علوم و معارف حسی یا عقلی و استدلالی، تفاوت دارد. علوم قلبی، از راه مشاهده حقایق به دست میآید. در حالی که معارف حسی و عقلی، با مفاهیم خارجی حاصل میگردد. امام علی ـ علیهالسّلام ـ نیز (به این تفاوت اشاره نموده) در پاسخ مردی به نام ذعلب یمانی که از او پرسید آیا پروردگار خود را دیدهای پاسخ داد: أفاعبد ما لا أری؟ آیا میپرستم خدایی را که ندیدهام؟ آن مرد پرسید: و کیف تراه؟ چگونه او را دیدهای؟ حضرت فرمود: «لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان» او را با چشمها با مشاهدة حسی درک نمی کند، بلکه او را دلها با حقائق ایمان می بیند. و خصوصیت معرفت عرفانی که در پرتو رؤیت قلبی حاصل میشود، آنست که هیچ گونه شکی در آن رخ نمیدهد. از این رو امام علی ـ علیهالسّلام ـ میفرماید: «ما شککتُ فی الحق مذ رأیتُه. از زمانی که حق را دیدم در آن تردید نکردم». البته معرفت قلبی و عرفانی، قابل ازدیاد و نقصان است و درجات مختلفی دارد. قلب آدمی به هر درجه از پاکی و ایمان باشد، دارای شهودی متناسب با آن درجه خواهد بود. از این رو امام باقر ـ علیهالسّلام ـ فرموده است: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه هوشیاری ویژهای دارد و به مقدار ایمانش خدا را مشاهده میکند.

حمید رضا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

در بیتهای چهارم تا ششم، حافظ از همه حواس پنجگانه مثالی زده.
به ترتیب: شنوایی، بینایی، بویایی، چشایی، و لامسه.

مجید موذنی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

بهترین توصیفی که از ماه مبارک رمضان شینیدم این شعر بود.

رهام در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:

مصرع دوم بیت زیر :
آن نه من باشم که روز جنگ بینی پشت من
آن منم گرد در میان خاک و خون بینی سری
همانطور که محمد رضای عزیز نوشته به این شکل ذیل صحیح است
آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری
از گنجور خواستاریم آنرا تصحیح نمایند بجای کلمه "گرد "کلمه "گر" صحیح است :

حمید رضا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۷:

بیت آخر خطاب به شمس،
از آن شبی که از من جدا شدی، آیا فراموشم کرده ای یا هنوز در ذهنت هستم؟ نمی دانم.

رهگذر در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی‌ابن ابیطالب:

منظور از کاتبی، کاتبی ترشیزی(کاشمری) و از آذری، احتمالا آذری اسفرایینی است.
چنانکه مقصود از کاشی، ملا حسن کاشی صاحب هفت بنده مشهور است و منظور از ابن حسام هم ابن حسام خوسفی بیرجندی است.
شاعران بزرگواری از قبل از صفویه و منقبت سرای مولا علی (ع).

عمر شیردل در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:

کمبودی های چاپی در نوشتهٔ این رباعی دیده می شود . باید چنین نوشت:
ای چرخ فلک خرابی از کینهٔ تست
بیداد گری شیوهٔ دیرینهٔ تست
ای خاک اگر سینهٔ تو بشگافند
بس گوهر قیمتی که در سینهٔ تست

محمد ملکشاهی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی‌ابن ابیطالب:

با سلام خدمت جناب محمدی عزیز
بیت
زور شعر کاتبی سوز کلام آذری
گرمی انفاس کاشی حدث‌ابن حسام
اشتباه می باشد
و شکل صحیح آن به صورت زیر است
زور شعر کاتبی سوز کلام آذری
گرمی انفاس کاشی حدّت ابن حسام
با تشکر
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

سهیل قاسمی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:

فرورفت از غم ِ عشق ات دم ام. دم می دهی تا کی؟ دمار از من بر آوردی نمی گویی برآور دم!
از غم عشق تو نفسی که فرو بردم باز نیامد. (عملیات تنفس مصنوعی و احیای بیمار را تجسم کنید) می گوید نفس ام بند آمده همه ش داری دم می دهی.
«دمار» در ترکی به معنی رگ هم هست. به معنی هلاک و محو هم هست به معنی دم و نفس هم هست. {همه این معنی ها در دهخدا ثبت شده}
می گوید (به قدری دم ام دادی که رگ من بر آمد) (یا رو به هلاک هستم) (یا نفس ام را برآوردی)
چرا نمی گویی که دم برآور (نفس بکش) یا (حرفی بزن)
برآور دم یعنی دم بر آور

. در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

مصرع 6 ایراد وزنی داره

کسرا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰ - نقاش تقدیر:

بسیار زیباست

رشیدی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸۵:

در مصرع اول بجای کلمه وجود کلمه "وجوه" صحیح می باشد

گمنام در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:

دوستان سعدی،
با وجود ارادت بسیار به حضرت شیخ، در مورد برتری یک اسب تازی فرتوت بر پروستی خر با ایشان موافق نیستم،

محسن در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانه‌های ضحاک:

به جای بیت های 11 و 12 و 13 بالا در نسخه ژول مول پنج بیت آمده توجه شود،
فراوان نبود آن زمان پرورش/که کمتربد از کشتنیهاخورش
جز از رستنیها نخوردند چیز/زهر چز زمین سر برآورد نیز
پس آهرمن بدکنش رای کرد/به دل کشتن جانور جای کرد
زهرگونه از مرغ و از چارپای/خورش کردو یکیک بیاوردجای
به خونش بپرورد بر سان شیر/ بدان تا کند پادشا را دلیر
با عنایت به اینکه پرورش دام رسم نبود و غذا های گیاهی مصرف میشد، مصرع (که کمتر بد از کشتنیها خورش) معقولتر به نظر میاید.مصرع( که کمتر بد از خوردنیها خورش) بی مفهوم است. در اینجا آشپز برای اینکه خوی درندگی را در ضحاک تقویت کند بیشتر به او غذا از گوشت قرمز میداده که امروزه هم گفته میشود خوردن گوشت به خصوص نیمه پز یا اصطلاحا خوندار پسر را دلیر و شجاع میکند. در گذشته شاهان به پسرانشان گوشت کباب نیمه پز میدادند تا همانند شیر دلیر و جنگجو شوند. در نهایت به نظر من به جای خوردنیها باید گفت کشتنیها و به جای خویش باید گفت خونش

بابک در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:

@رضا
منبعش کامنت علیرضا بوده
"این بیت جز توحید خالص مفهومی ندارد"

۱
۳۹۶۹
۳۹۷۰
۳۹۷۱
۳۹۷۲
۳۹۷۳
۵۶۶۳