هادی صداقت در ۹ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۵۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۵:
لابه
هادی صداقت در ۹ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۸:
ازمن همه لابه بودوازوی همه ناز
محمد ج ن در ۹ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷:
سلام بر همه
زیبایی شعر مبحثیست جدا و دلبریه شعر میکشد به ناکجا....مبهوتم که وقتی ادرس حضرت بینام حق به این دلبری به نمایش گذاشته شده توسط حجت حق فروغی.....چرا مسخ نمیشیم و نمیرسیم به ناکجا آبادی که سعدی حافظ مولوی فروغی ها و هزار عاشقتر که نهانی عشقی چشیدند ناگفتنی تر از بسطامی ؟؟؟>>>!!!!!!!!
پارسا عبدی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
اما حسین؟!
:))))
هه!
ممنون! مزاح جاللی بود! شاد شدیم!!! :|
کمال در ۹ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۹۸:
3956
محمد شاملو در ۹ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:
من از دوستان حافظ پژوه یک سئوال دارم درموررد بیت (هر می لعل کز آن دست بلورین ستدم آب حسرت شد و در دیده خونبار بماند) تناقضی با سراسر غزلهای حافظ به چشم می خورد زیرا حضرتش همواره برین عقیده است که از معشوق هر چه رسد لطف است چرا اینجا و گمانم فقط اینجا جام از دست معشوق اشک حسرت شده؟
منصور پویان در ۹ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۷ - باز جواب گفتن آن کافر جبری آن سنی را کی باسلامش دعوت میکرد و به ترک اعتقاد جبرش دعوت میکرد و دراز شدن مناظره از طرفین کی مادهٔ اشکال و جواب را نبرد الا عشق حقیقی کی او را پروای آن نماند و ذلک فضل الله یتیه من یشاء:
در بحث جبر و اختیار، مولوی پس از طرح استدلالات مفصل از موافقان جبر و اختیار، می گوید که اینچنین بحث های کلامی، راه حل نهایی ندارد و لذا بهتر است به گفتنی های قابل فهم تری پرداخت. مقصود مولانا این است که از قال به حال و از کلام به عشق وارد باید شد؛ زیرا مطالب فهم باید شوند به اشراق.
مولانا می گوید در این گونه مباحث، هفتاد و دو فرقه همه بر رای خویش باقی بمانند و پای همی فشارند؛ چرا که این موضوعات راه حل کلامی ندارد و به قول معروف طرفین به تکافوی ادّله رسیده اند. این بدان دلیل است که عالم ِخاکی، عرصهء سایه و مُستندیات عقلی ست؛ در حالیکه حقیقت گنج حضوری ست که بر آن قفل ها زده اند و جز عارفان ِشیدائی را از حکمت ِاین گنج خبر و تفهیم نباشد. بر مخزن اسرار، قفل ها باشند اندر میان؛ ولـّـی طرفین با هم مشاجرات همی کنند و بر مبنای توازون قوا؛ مردمان هر آینه به تقلید تبعیت کنند و حقیقت لاجرم محجوب بماند. اهل ِخواص از استدلالات و اهل ِعوام از علایق، دلخوش همی شوند که حقیقت گویا در چنته ی آنان است و دیگران بر طریق ضلالت همانا گمراهانند.
مولانا حال و حکایت هفتاد و دو فرقه ای را که هر یک انحصارگرایانه خود را برحق و دیگران را باطل می دانند شرح و بسط می دهد. مولانا در مقام خروج از بن بست های کلامی، راه عشق را پیش می نهد. او بحث های کلامی را وانهاده و بحث ِعقلائی را فیصله می دهد. در عرفان ِعشقی مولانا، بحث جبر و اختیار موضوعیت ندارد زیرا عاشق در عین انحلال ِخود؛ معشوق را یعنی جان ِجانان را عهده دار ِامر ِجبر و تقدیر برمی شمرد. عشق مقامی است که سخن ِمنطقی و معقولیت ثنویتی را وامی گذارد تا بیرون از حیطهء عقلانیت و بحث های کلامی؛ انجذاب در حیرت و اضمحلال ِتفکیک ِعناصر به عامل و معلول مُیـسّـر گردد(حیرتی آید ز عشق آن نطق را/ زَهره نبَود که کند او ماجرا).
گوهر معنی اندر باب جبر و اختیار، سخنی ست بس ظریف که لب گشودن و فلسفیدن و گفتمانیدن در باره آن همانند مبحث خیر و شر دُر سُـفـتـنی ست که جز عارفان بر آن اشراف نیابند. این سکوت و حیرانی می طلبد که سر ِدیگ مَنیت و ذهنیت را بربندی تا در سکوت پخته شوی و حیرت پر جوشت کند.
۷ در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۷:
خاکی از مردم بماند در جهان
وز وجود عاشقان خاکستری
آتش عشق چنان سوزناک است که بر خلاف دیگر مردم که خاکی از آنان به جای میماند از هستی عاشقان تنها خاکستر به جای میماند.
۷ در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۷:
بی تو در هر گوشه پایی در گلست
وز تو در هر خانه دستی بر سری
پای در گل=بیچاره و دربند
دستی بر سری=ماتم زده
از داغ جدایی تو در هر گوشه ای آدم بیچاره و دربندی هست و در هر خانه ای کسی دست بر سر و ماتم زده است.
جواد در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:
با سلام خدمت استادان گرامی
به نظر من ظبط بیت سوم اشتباه است :
حکایتی ز دهانت به گوش جان آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
به نظر میرسه در دو بیت بحث قیاس بین حکایت دوست و حکایت سایرین است
نه قیاس حکایت دوست و نصیحت مردم
بحث بعدی اصطلاح نصیحت به گوش بودن هست که در اینجا مفهوم حکایت به گوش بودن یک مقدار غریب است
من فکر میکنم بیت درست به شرح زیر باشه :
حکایتی ز دهانت به گوش جان آمد
دِگر حکایت مردم , نصیحت است به گوشم
در این حالت دو حکایت یکی از دوست و دیگری از بقیه انسانها با یکدیگر مقایسه شده که این قیاس بر عکس قیاس در حالت قبلی قیاس مع الفارق نیست
و همینطور قیاس در گوش جان و گوش شنیداری قیاس شده اند که باز هم منطقیست
با عذر خواهی از طولانی شدن مطلب
۷ در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۰:
من ندیدم به راستی همه عمر
گر تو دیدی به سرو بر قمری
به عمرم ندیدم که یک ماه روی سرو جای گرفته باشد
لولی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۰:
مصرع دوم بیت سوم مشکل داره.
عیسی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - مطلع چهارم:
قطعا تلاش سخت گنجور برای جمعآوری این همه شعر جای ستایش داره. بنده فقط میخوام در بیت ششم اشاره کنم که "در خوشاب" به صورت "درِّ خوشاب" خونده میشه. نبوغ خاقانی در قصیده بیانتهاست.
محمد حسین خورشیدی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۴:
پاره ی هفتم از این بخش در کتاب : واژه نامه . ابوالقاسم پرتو . انتشارات اساطیر ج 1 چ دوم 1377 ص 516 زیر واژه جمعیت ، چنین آمده است .
بفرمودشان تا چپیره شدند / سپاه و سپهبد پذیره شدند .
چپیره = جمع شدن . جمعیت
فاطمه در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
کسی که حرف و نظر دیگران را اغراق میدونه باید گفت بله گفته دوست گرامی خود حقیقت است
پیش بینی های شده طبق ملاحضه آثار پیشین چاوشی هست
یقین دارم مولانا خودش راضیه که اشعار خوبشو یک خواننده محبوب به گوش ملت میرسونه
کسی که ادعای با فرهنگی داره نمیاد هنر یک هنرمند واقعی رو مبتذل خطاب کنه
متاسفم
یاشاسین چاوشی
یحیی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:
مصرع دوم بیت 2 ،« مستظهرم به رحمت او» با توجه به تناسب معنایی با مصرع اول و پشتگرمی وی به بخشش و رحمت الهی پذیرفتنی تر است. چون برای حافظ قافیه و ردیف بنا به ارزش موسیقیایی آنها اهمیت دارد، بنابراین تکرار آن در بسیاری از غزلیات وی دیده میشود.
یحیی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:
منظور از ایذج، نام صحرایی است میان شیراز و شهر لار که خاکش بسیار شور است و هیچ گیاهی در آن نمی روید. البته به استناد شرح سودی.
فاطمه در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
شما عزیزی که ادعای با فرهنگی داری و ادیبان رو برای کمک صدا میزنی
شما هیچ طرز برخورد و لحن حرف زدنتون رو بلد نیستیدحالا چه برسه بخواین اظهار نظرکنید
شاه چاوشی یک هستند
به امید پیروزی روزافزونشون
سینا در ۹ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:
با سلام
بیت چهارم مصراع اول
وجود من ده (نه) مخفف از نهادن
با تشکر
سیروس شاملو در ۹ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۸: