گنجور

حاشیه‌ها

بابک چندم در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

دوستان عزیز،
سمانه جان،
وثوق و علم و بنده؟ سر سازگاری کجا هویدا شد؟
سید محمد جان،
سپاس از شما.
از قضا در زمان سعدی و یا کمی پیشتر ملکه آن ولایات بنت سعد خاتون (نام دقیقاً در خاطرم نیست) بود و همین مقام زن را در آن زمان می رساند. کمی بعد در زمان حافظ خان سلطان همسر شاه محمود حاکم اصفهان پنهانی با شاه شجاع مکاتبه داشت و به او قول یاری علیه شوی خود می داد، که اینهم نشان از نفوذ و قدرت زن دارد.
برای همین هم از دوستان تقاضا کردم چنانچه موارد بیشتری از زن ستیزی و خوار نمودن زنان در ابیات ادیبان مولوی و سعدی هویداست آنانرا عرضه فرمایند، چرا که با استناد بر یکی دو بیت زن ستیزی آنان مسجل نمی شود و سوء سابقه را برایشان نمی توان منظور کرد.
دوستدار جان،
اطاعت می شود، و بنده در حد وسع هلو را می پزم.
باری،
ای فسرده عاشقِ ننگین نمد
کو زبیم جان زجانان می رمد
سوی تیغ عشقش آی ننگ زنان
صد هزاران جان نگر دستک زنان
ای فسرده عاشقِ ننگین نمد...
ای عاشق افسرده که جامه ات(خرقه) ننگین است
کو ز بیم جان زجانان می رمد...
که از ترس جان دادن از جانان (معبود) می گریزی
در اینجا عاشق افسرده است و جامه اش ننگین، چرا که از ترس جان دادن از معشوق، که جان او را گیرد، می گریزد.
عاشقی که از معشوق گریزد که دیگر عاشقِ معشوق نیست (...که باید در قدمش سر و جان درباخت) و همانا عاشق جان خود است، لاجرم عشق او مجازی است و علت افسردگی و ننگین بودن جامه اش آشکار می شود.
سوی تیغ عشقش آی ننگ زنان...
*این بیت سعدی را تداعی می کند و در موازات همانست:
عاشق آنستکه بیخویشتن از ذوق سماع
پیش شمشیر بلا رقص کنان میاید
ننگ زنان به گمانم بر آمده از همان روز ساز و آواز باشد و روز جنگ و جدل، بدین معنا که در روز جنگ و نبرد (پیش تیغ عشقش) آواز خوانان(سرمست) زیر تیغ عشق بیا...
فرهنگ معین ننگ را به معنای شهرت و آوازه آورده، و نام و ننگ را شهرت و آبرو، و شرم و خجلت
که آنزمان معنای آن می شود که از شرم و حیا و برای آبرو و آوازه ات زیر تیغ عشق بیا...
صد هزاران جان نگر دستک زنان...
صد هزاران جان را ببین که دست افشانند ( در رقص و سازند)
دستک زدن:
1-دست بر دست زدن برای خواندن و طلب کردن کَسی
2-آواز دادن بدو دست باصول
دستک زنان: در حال ضرب گرفتن با دست
* (کتاب تاریخ عرفان و عارفان ایرانی آورده:
"می گویند روزی اتابک ابی بکر بن سعد زنگی از سعدی می پرسد: بهترین و عالی ترین غزل زبان فارسی کدام است؟ سعدی در جواب یکی از غزلهای جلال الدین محمد بلخی (مولوی) را میخواند که مطلعش این است:
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما بفلک میرویم عزم تماشا کراست
برخی گفته اند که سعدی این غزل را برای اتابک فرستاد و پیغام داد: هرگز اشعاری بدین شیوایی سروده نشده و نخواهد شد، ای کاش به روم میرفتم و خاکپای جلال الدین را بوسه می زدم"
کتاب فوق منبع و ماخذ را ذکر نکرده، چنانچه دوستی آگاهی از آن داشت سپاسگزار می شوم راهنمایی کنید.)
دوستدار جان،
شما هم عرضه موارد بیشتر اهانت را زیر سبیلی در نفرما، چرا که اگر با سماجت بنده آشنا باشی می دانی که از هم الان تا روز قیامت دست از دامانت نخواهم کشید!...

سمانه ، م در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

سید محمد جان
مرا به یاد سخنی از کسروی انداختی که گفت : فردوسی بزرگ سی سال رنج برد تا زبان فارسی را زنده نگه دارد ، حالا مردم ما بر گور او فاتحه ی عربی می خوانند .
درود بر مردی که به زادگاهش عشق ورزید و {زایشگران } مادران و زنان را گرامی داشت

۹۵ در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

دکتر اسلامی(!) ندوشن: "یا مناسبت هایی در پشت آنهاست"
دکتر جان با این توجیه می توان از زن ستیز ترین افراد تمام طول تاریخ ، شاعر یا غیر شاعر، با شعور یا بی شعور، هم دفاع کرد و به قول سمانه(همان دوستدار) گفت: مانا در دل سراینده و گوینده و بقیه.

سجاد در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:

این شعر رو استاد بنان با غم عجیبی اجرا کردن.من که بارها با این اثر ایشون گریه کرده ام.
پیوند به وبگاه بیرونی

بهرام در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵:

توجه بفرمایید. اینطوری بنظر ارتباط ابیات درست تره
خوف بدنامی ندارم، بیم رسواییم نیست
ور بمانم مدتی دیگر چنان می‌دان که من،
هر چه گویم راست گویم، وین بتر کز هر طرف
من دوای درد دل پرسان و دل ترسان که من
دل به درد او سپارم، تن به مهر او دهم
وآن بلا را کس نداند بعد از آن درمان که من،
هم به ترک سر بگویم، هم دل از جان بر کنم
وآن زمان درد دلم را چاره‌ای نتوان که من،

مهرداد در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵:

بیت چهارو پنجم ظاهرا جابجاست

سعید در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:

اگه ممکنه این بیت رو برام تفسیر کنید:
محتسب بر گاو مستان را فضیحت می کند
ما به مستی خود فضیحت گشته ایم آن خَر کجاست
ممنون

آرزو در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:

در بیت دوم، مصرع اول، بین "می" و "شد" باید فاصله باشد. اینطوری "میشد" خوانده میشود در حالی که "می" مضاف الیه "ساغر" است.

بهرام اشتری در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:

از عنبر و بنفشه تا بر سر آمدست
«تا» به جای «تو»

دوستدار در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

جناب بابک،
بسیار سپاسگزار خواهم شد اگر پروژه یاد شده را در باره دو بیت مربوط به هم پیاده فرمایید.
ای فسرده .....

امیرعباس علیزاده در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۴۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مقام اهل توحید:

عنوان یکی از کتاب های هوشنگ گلشیری، داستان نویس نامی معاصر،که شامل مجموعه مقالات ایشان است برگرفته از یکی از ابیات همین قصیده است:
گرت نزهت همی باید به صحرای قناعت شو
که آن جا باغ در باغ است و خوان در خوان و وا در وا...
«وا» یعنی آش. «با» هم می گویند. «با» در شوربا همین «با» است.

سید محمد در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

حال که در مورد بی مهری های ادیبان به مادران و زنان صحبت شد
:بد نیست به گوشه ای از گفتار اسلامی ندوشن ادیب معاصر توجه کنیم:
،
فکر می‌کنم بزرگترین سوء تفاهمی که در حق شاهنامه صورت گرفته، درباره‌ی زن است، و آن این است که انگاشته اند که شاهنامه یک (کتاب ضد زن) است و فردوسی هم میانه ی خوشی با زن نداشته، در حالی که سرتاسر شاهنامه درست عکس این را می نماید. این یک تلقی عوامانه است. به این علت می گویم عوامانه چون یک بیت مجعول را دلیل آورده اند که از فردوسی نیست و الحاقی است. می‌گوید:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
این مربوط به داستان سودابه است ، به علت خیانتی که این زن به سیاوش می کند . فردی که دل پری از زن داشته ، بنا به تفنن این را ساخته و به فردوسی نسبت داده است ؛ در حالی که در شاهنامه های اصلی تر ، اثری از آن دیده نمی شود . سه چهار بیت دیگر هم نظیر آن هست که باز یا جنبه ی الحاقی دارند و یا مناسبت هایی در پشت آنهاست . شما وقتی برای کسی داستان می گویید مناسبت هایش را از زبان قهرمان داستان رعایت می کنید . در آن لحظه ی خاص اقتضا داشته که آن حرف از زبان آن قهرمان زده شود . قهرمانان شاهنامه کسانی هستند که غلیان احساسی دارند . همیشه با استدلال منطقی و حسابگرانه حرف نمی زنند . اما واقعیت آن است که زنان شاهنامه با شخصیت ترین و آراسته ترین زنان را در کل ادبیات فارسی تشکیل می دهند . شما کتاب دیگری را پیدا نمی کنید که اینقدر از زنان برجسته از جهات مختلف ، نظیر رودابه ، سیندخت ، تهمینه ، فرنگیس و منیژه و دیگران نشان داشته باشد . با اوصافی که فردوسی از این زنان دارد ، در هیچ کتابی اینقدر مقام زن بالا گرفته نشده و در هیچ کتابی زن اینقدر از جهات مختلف قابل احترام نیست . آن چیزهایی که بعدها به زن ها نسبت داده شده که گفته شده زن باید کنج آشپزخانه باشد ، فرمانبر باشد و بهترین تعریفش آن است که گفته اند (( نشینند و زایند شیران نر )) و یا آنکه حسنش آن است که از خود ابراز شخصیت نکند ، یعنی چیزهایی ما در ادبیات فارسی خودمان نظیرش را زیاد پیدا می کنیم ، و در ادبیات کشورهای دیگر نیز ، این صفت ها درست در شاهنامه عکس آن دیده می شود . واقعا این تهمتی است که به شاهنامه بسته شده . توصیفی که در اول داستان (( بیژن و منیژه )) فردوسی از همدم و همسر خود می کند یکی از زیباترین تصویرهایی است که از یک زندگی خانوادگی بشود به دست داد . آن زن که به فردوسی توصیه می کند که داستان (( بیژن و منیژه )) را به شعر بکشد به احتمال زیاد ، همسرش بوده . باید بار دیگر خواند و دید .

بابک چندم در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

روفیای عزیز،
پیش تیغ عشقش آی ننگ زنان...
کلاه آ فراموش نشود و گاف همچنان ساکن است
این ادامه بیت قبل است:
...کو ز بیم جان زجانان می رمد
روز نام و ننگ :
1-روز جنگ و جدال
2-روز ساز و آواز
و روز ننگ و نبرد:
روز جنگ و جدال
به گمانم که اگر به جای ننگ زنان، وَنگ زنان را آورده بود هیچ کَسی مشکلی نداشت و همه می فهمیدیم ونگ آن بی نوا زیر شمشیر عشقش به هوا خاسته...
باری،
دوستان معنی مشخص می شود یا باید پروژه هلو برو تو گلو را پیاده کنیم؟

سمانه ، م در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

دوستدار گرامی
من انقدر ها به اهانت هایی که به زنان می شود حساس نیستم زیرا انقدر توهین کرده اند که در آنها پشیزی ارزش نمی بینم
ولی وقتی ادیبان و آموزگاران معنوی ما چنین کنند به قول شما مایه ی شرم است و حساسیت بر انگیز
شاید چنین نباشد ولی ، باور کرده ام که بیشتر مذهبیون چنین می کنند
با اینکه رگ به اصطلاح غیرتشان در مواقع غیر ضروری به جوش می آید
ولی قلباً زن را برده و زیر دست میدانند
شاید هم به قول روفیای عزیز ما در جایگاه آنان نیستیم تا به قضاوت بنشینیم
شاد باشید

دوستدار در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

روفیای گرامی،
ننگ زنان ، باصدای زیر ننگ ، به مانای آنکه مایه ننگ زنان است !!
مایه شرمندگی است برای بلخی و هم آنا ن که حتا امروز از به کار بردن اصطلاح بدتر از چاله میدانی :
" از زن کمتر ' ابایی ندارند .
بر من ببخشایید تنها از برای روشنگری بود

سمانه ، م در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

روفیای عزیز
من هم به همین شکست مصرع : سوی تیغ عشقش
گمان بردم ” ننگ ِ زنان “ باید صحیح باشد
ولی چون به وثوق و علم بابک گرامی ایمان دارم و همیشه از ایشان آموخته ام ، گفتار ایشان را بی چون و چرا پذیرفتم
اینکه میگویید : مولانا عصبانی نیست و در باره ی درد اشتیاق می گوید ، من به شک افتادم ، چون در بیت قبلی: ای فسرده عاشق ننگین نمد ، به نظر میرسد که تحقیر می کند .
روفیای گرامی
ما به پیچیده گویی های جناب مولوی در اکثر اشعارش به خصوص در مثنوی معنوی عادت داریم ، که مثنوی شناسان نیز در تعبیر و تفسیر آنها متفق القول نیستند .
راست میگوئید امکان اشتباه بسیار است مثلاً درین چند بیت نگاه کنید :
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
در مصرع دوم ، بعضی میگویند بال و پر درست است
یا ، در پنجمی ، بار دیگر از ملک پران شوم به جای قربان شوم
بله ، امکان اشتباه هست ، ولی حالا که چنین بیتی هست و جایگزینی نیست خوب است که نظر دوستدار عزیز را که می فرماید : ”ننگ زدن بسیار بسیار کم به کار رفته است“
مد نظر داشته باشیم ، واقعاً من تا به حال ننگزدن ندیده بودم ولی ، انگ زدن را چرا .
در صورتی که بابک گرامی به ننگ اشاره میکنند و نه به ننگزدن
با احترام به دوستان عزیزم ، ممنونم که این بحث را دنبال می کنید و من در مکتب شما دوستان بسیار می آموزم
همین مباحث دوستانه مرا پایبند گنجور کرده است
شاد باشید

دوستدار در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

جناب بابک،
گفتگو بر سر ننگ به تنهایی نیست ، سخن از ننگ زدن است که بسیار کم به کاررفته است و صفت حالیه از ننگ زدن ' ننگ زنان ' مانند پای کوبان،....
دودیگر که ننگ و دستک قافیه نیستند و اصلا در اینجا ردیف جای آنرا گرفته است ، زنان ، که در هردو مصراع تکرار شده است
از دست بردن های کاتبان نیز بی اطلاع نیستم
دو دیگر همانگونه که مستحضرید من در خواندن متون
چاپی مشکل دارم چه رسد به نسخه های خطی!
و سر انجام کم نیستند مواردی که آقای بلخی زنان را تحقیر کرده است.

روفیا در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

درود دوستان عزیز
مگر اگر نیم بیت اول را بدون کسره ی ننگ بخوانیم اشکال وزنی پیدا نمی شود؟؟
ننگِ زنان هم که بی معنیست،
سوی تیغ عشقش ای ننگِ زنان دیگر یعنی چه؟؟
آخر اینجا مولانا آنقدر عصبانی نیست که مخاطبش را ننگٍ زنان خطاب کند، بلکه دارد درباره درد اشتیاق می گوید،
هر دو احتمال دور از ذهن به نظر می رسد،
یحتمل اشتباهی در کار است.

بابک چندم در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

دوستدار عزیز،
1-آمار را نمی دانم ولی توجه به آن بی مورد و بی معنیست، و شما را هم مطمئن نیستم که بدانی ننگ چند بار در دیوان شمس و مثنوی آمده، آیا می دانی ؟
2-در بیتی که شما خود اشاره فرمودی هم ننگ آمده!
3- در همان بیت نیز نون آخر ننگین و جانان هر دو ساکنند
4-اگر کسره را در این بیت استفاده کنید یعنی ننگِ زنان و دستکِ زنان بیت بی معنی می شود
5- تنها موردی که بنده دیدم اهانت به زن را آورده اید، یک بیت از مولانا بود و در آنجا هم عرض شد که می باید مطمئن شد که بیت الحاقی نبوده باشد، و در تطبیق نسخ مختلف دید آیا اینگونه بوده و یا خیر.
اگر آشنایی کوچکی با نسخ خطی داشته باشید یقیناً می دانید که کاتبان گاه به سهو و گاه به عمد دست در کتب برده و نه تنها واژگان را عوض می کردند که ابیات را کم و زیاد و حتی برخی از غزلها را به سلیقه خود حذف و برخی دیگر را اضافه می نمودند.
این نظر تمامی ( و نه اکثر) صاحبنظران و دست اندرکاران این زمینه است.
اگر موارد بیشتری از اهانت موجود است لطف کنید و بنده را نیز آگاه فرمائید
سپاسگزار می شوم

روفیا در ‫۹ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

اختیار دارید سمانه جان
مخالفت یا موافقت کردن با هر نظری چونان انرژی هسته ای حق مسلم شماست!
مادامی که شما یا هر کس دیگری کسی را نیازرده باشید بر روی دیده و دل حقیر جای دارید.

۱
۳۹۲۷
۳۹۲۸
۳۹۲۹
۳۹۳۰
۳۹۳۱
۵۵۴۶