کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت
باد بوی گل رویش به گلستان آورد
آب گلزار بشد رونق عطار برفت
صورت یوسف نادیده صفت میکردیم
چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت
بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را
که مرا در حق این طایفه انکار برفت
در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال
به سرت کز سر من آن همه پندار برفت
آخر این مور میان بسته افتان خیزان
چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت
به خرابات چه حاجت که یکی مست شود
که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت
به نماز آمده محراب دو ابروی تو دید
دلش از دست ببردند و به زنار برفت
پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند
نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت
تو نه مرد گل بستان امیدی سعدی
که به پهلو نتوانی به سر خار برفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیبایی و魅 زندگی میپردازد. او از دختری خندان و پریوار سخن میگوید که دل از عاشق میرباید و تاثیر عمیقی بر او میگذارد. باد و آب گلستان نیز به دلیل زیبایی او تحت تاثیر قرار میگیرند. شاعر از این میگوید که بر خلاف قرارهای قبلی، هر چقدر تلاش کند، نمیتواند از خیال او رهایی یابد. او به ملامت مستان نیز اشاره میکند و میگوید که دیگر نمیتواند از آنها انتقاد کند، زیرا خود در برابر زیبایی این دختر مغلوب شده است. با اشاره به لحظاتی مانند دیدن ابروی او در نماز، شاعر نشان میدهد که عشق تا چه حد میتواند عقل و آگاهی را دچار اختلال کند. در پایان نیز به این نکته اشاره دارد که مرگ در حضور چنین زیبایی را بهتر از زندگی بدون او میداند. این شعر به زیبایی و تاثیرات عمیق عشق و زیبایی بر دل و عقل انسان میپردازد.
هوش مصنوعی: کیست آن دختر بازیگوش و خندان که همچون پری به سرعت ناپدید شد و به یکباره آرامش را از دل دیوانه ربود؟
هوش مصنوعی: باد بویی از گلهای چهرهاش را به باغ گل آورد و آب گلزار، رونق و زیبایی عطار را از بین برد.
هوش مصنوعی: ما چهره زیبای یوسف را نمیدیدیم و توصیف میکردیم، اما وقتی زبان به سخن آمد، همه چیز به هم ریخت و نتوانستیم حرف بزنیم.
هوش مصنوعی: دیگر از عیبجویی و سرزنش مستان (عاشقان) دست میکشم، چون به خاطر این گروه، انکار و نادیدهگیری من پیش آمده است.
هوش مصنوعی: در ذهنم بود که هرگز دل را به خیال بسپارم، اما با فروریختن تمام آن پندارها از سرم، نتوانستم به این تصمیم پایبند بمانم.
هوش مصنوعی: در نهایت، این مور که به آرامی و با زحمت حرکت میکرد، چه اشتباهی کرده بود که به شکل نیامی به زمین افتاد و چون افعی سرش را خم کرده و به سمت پایین رفت؟
هوش مصنوعی: نیازی به رفتن به خرابات (محلهای عیش و نوش) نیست تا کسی مست شود، زیرا وقتی که تو را میبیند، عقل و هوش آدمی از سرش میرود.
هوش مصنوعی: در حال نماز، دیدن دو ابروی تو دل را به شدت شگفتزده کرد و دیگر نتوانست تحمل کند و در پی عشق تو رفت.
هوش مصنوعی: مردن در حضور تو بهتر است از این که بعد از من بگویند که او راست نمیگفت و از روی رنجش و ناراحتی رفت.
هوش مصنوعی: تو مثل گل باغ امید نیستی، سعدی، که نتوانی به راحتی بدون اینکه به خودت آسیب برسانی، از میان خارها عبور کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آوخ آوخ که جگرگوشه دگر بار برفت
دل به جان آمد از آن روز که دلدار برفت
یا رب این بار چنان رفت که باز آید باز
یا دلش سیر شد از ما و به یک بار برفت
یا رب از کوفتگی های ره آسایش یافت
[...]
هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت
یا شنیدی ز کسی کان بت عیار برفت
غم کارم بخور امروز که شد کار از دست
دلم این لحظه نگهدار که دلدار برفت
که کند چارهام این لحظه که بیچاره شدم
[...]
خون ببار از مژه ای دیده! که دلدار برفت
مونس جان و قرار دل بیمار برفت
گرچه باشد همه کس را دل آزرده ز درد
درد من این که مرا یار دل آزار برفت
دوش در صومعه دل ذکر دو زلفت می گفت
[...]
آدمی وار عیان گشت و پری وار برفت
از پسش جامه دران خلق بیکبار برفت
تا صبا نافه زچین سرو زلفش بگشود
مشک خجلت زده در طبله عطار برفت
خواست تا منع زعشقم کند و حسن تو دید
[...]
غم درآمد ز درم چون ز برم یار برفت
عیش و نوش و طربم، جمله به یکبار برفت
بنوشتم چو ز بی مهریت ای مه، شرحی
آتش افتاد به لوح و، قلم از کار برفت
خواست نرگس که به چشم تو کند همچشمی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.