گنجور

حاشیه‌ها

سعید در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲ - اخگر نهفته:

هوشنگ ابتهاج،ه.الف سایه، ضمن این بیت شعر:

"امشب به قصه ی دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی"
نامه ای به استاد شهریار و دیگر شاعران مطرح آن روزگار می‌نویسد و از ایشان می‌خواهد که به تهران
بیاینـد و در یک مراسم شعر خوانی شرکت کنـنـد و در ضمن یک غزل عاشقانه هم با همین وزن و قافیه برای این مراسم بـسُراینـد . استاد در جواب نامه "سـایـه" غزل یالا را می‌سُراینـد و به اتفاق نظر دیگر شرکت کننده ها جایزه بهترین شعر در آن مجلس تقدیم شهریار، این ترک پارسی گوی ادبیات ما می گردد.

 

mehr در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:

اشتباه را رفع میکنم
بجای” جواب اهانت را بگیریم“
جلو اهانت را بگیریم درست است

 

سوخته دلان... حبیب در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۷ - جواب:

سلام. با نظر مهرداد درباره حقیت راه سلوک موافقم... ولی کرم و بخشش خداوند خیلی زیاد است که اگر فضل کند ادمی چندین مرحله کسب سلوک را یکجا طی میکند. به شرطی که عاشق باشد و روحش گنجایش و توان چنین سیری را داشته و در طریقت پیرو کامل پیر خود باشد. مور بیچاره هوس کعبه داشت چنگ بر پای کبوتر زد و ناگهان رسید

 

عیسی سجادی از شوشتر در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۳۲ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » سوگندنامه:

با تشکر ردیف 81 بمیرم گر از حسرت کام تو درست است لطفا اصلاح نمایید

 

سوخته دلان... حبیب در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی:

بنازم این ادب را... امر میکنه چندین متر زیر خاک دفنم کنید تا مبادا قبرم از قبر شیخ بایزید بلندتر باشد... این یعنی عشق و ادب

 

سوخته دلان... حبیب در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه:

بسیار اموزنده و مفید بود. به حق که بایزید سلطان العارفین است.

 

کیاسری در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۵ - حکایت در محرومی خویشتن بینان:

بیت آخر به نقل از لغت نامه دهخدا
ز دعوی پری زان تهی میروی تهی آی تا پر معانی روی

 

کیاسری در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۷:۲۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۳ - حکایت در معنی سفاهت نااهلان:

با سلام
اگر در کنار این کار بزرگ و فاخری که انجام داده اید و جای سپاس فراوان دارد شماره ی ابیات هم با توالی پنج ، ده و... ذکر می شد برای ابیاتی که کمی طولانی هستند نوشتن حاشیه و ارجاع منطقی تر به نظر می رسد .
برای مثال مصراع وجود نیازرد و رنجم نداد باید به وجودم اصلاح گردد .
با سپاس

 

بی سواد الحق در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۴:۲۴ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:

آقای خراسانی ، شما و استادتان در وادی تیه به انتظار کباب بی دود از جانب رب ودود بمانِد ،
ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم
همراز عشق و هم نفس جام باده ایم
بر ما بسِ کمان ملامت کشیده اند......
ای گل تو دوش داغ صبوحی خشیده ای
ما آن شقایقیم ، که با داغ زاده ایم
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد. العاقل یکفه.......

 

تماشاگه راز در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:

آقای مجتبی خراسانی
عجیب است که حرف از ادب می زنید و از شمس الحق که به بزرگان ادب این مرز و بوم توهین می کند دفاع می کنید.
توصیه می کنم تمام مطالبی که خطاب به ما نوشتید خطاب به شمس الحق بنویسید . چه ایشان است که مصداق بی ادبی در شعر زیر است نه ما :
از خدا جوییم توفیق ادب
بی‌ادب محروم گشت از لطف رب
بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد
میلبونها ایرانی صدها سال است که از محضر بزرگانی مثل سعدی و خیام استفاده کرده ادب آموخته اند آیا ما بر خطاییم یا شما و شمس الحق - گیریم ایرادی هم بود آیا باید توهین کرد . نه اینکه شمس الحق گفت " حکیم عمر خان خیامی مشهور به خیام احمق ترین است " و گفت "یک غزل حافظ را به همه گلستان شیخ اجل نفروشم " و گفت "سعدی عقاید پلید نژاد پرستی دارد " و .....
بی ادب ماییم یا شمس الحق
می گویید "باید ادب را در محضر بزرگان رعایت کرده و پسندیده و نیکو سخن گفته شود. استاد و معلم جایگاه رفیعی دارند."
این را به شمس الحق بگویید نه ما . آیا شمس الحق در محضر بزرگان مثل سعدی و خیام ... بی ادبی می کند یا ما
سعدی و خیام استاد و معلم ما هستند و جایگاه رفیعی دارند نه بی ادبان.
اگر شمس الحق ادب نگه دارد احترامش واجب ولی وقتی بی ادبی به ساحت بزرگان مثل سعدی و خیام ... می کند وای بر او.
بارها نوشته ام باز هم می نویسم که پاسخ شمس الحق و شما را حضرت سعدی به زیبایی و فروتنی داده است باشد که عبرت گیرید :
الا ای هنرمند پاکیزه خوی
هنرمند نشنیده‌ام عیب جوی
قبا گر حریرست و گر پرنیان
بناچار حشوش بود در میان
تو گر پرنیانی نیابی مجوش
کرم کار فرمای و حشوم بپوش
ننازم به سرمایهٔ فضل خویش
به دریوزه آورده‌ام دست پیش
شنیدم که در روز امید و بیم
بدان را به نیکان ببخشد کریم
تو نیز ار بدی بینیم در سخن
به خلق جهان آفرین کار کن
چو بیتی پسند آیدت از هزار
به مردی که دست از تعنت بدار
همانا که در پارس انشای من
چو مشک است کم قیمت اندر ختن
چو بانگ دهل هولم از دور بود
به غیبت درم عیب مستور بود
گل آورد سعدی سوی بوستان
بشوخی و فلفل به هندوستان
چو خرما به شیرینی اندوده پوست
چو بازش کنی استخوانی در اوست

 

تماشاگه راز در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

ممنون خانم مهری
جانا سخن از زبان ما میگوئی

 

mehr در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

جناب خراسانی
کلوخ انداز را پاداش سنگ است
وقتی از روی خود بزرگ بینی به کسی میخندید
و یا هر کم سن و سالی را کوچک و شاگرد میپندارید
یا میگویید شما که هستید که کسی را تحریم کنید
یا بدون توجه به دلایل ما میگویید دلیل بیاورید
توهین و لجن مال کردن بزرگان ایران را از فرهیختگی استادتان میدانید . میبینید که بیسوادتان میخوانند
البته از توشته هایتان پیداست که قصد خودنمایی شما بر مقدار معلوماتتان میچربد
اینکه گفته اید: باید ادب را در محضر بزرگان رعایت کرده و پسندیده و نیکو سخن گفته شود
آیا شمس ادب را رعایت کرد بزرگان را ابله و احمق ووطن فروش نخواند .
امید که دلیل بیشتر نخواهید
استاد ما نه شما و نه شمس که سعدی و فردوسی ودیگر بزرگان ادب ما هستند و مقدار ادبیاتی که در دوره دانشگاه فراگرفته ایم
ما به خیام و سعدی و فردوسی عشق میورزیم و توهین را تاب نمیآوریم سزای توهین همان است که دوستمان ” لیام“ نوشت که موجب قدر دانی ست
فرمودید . یکی ان که بر خویش خودبین مباش
دگر ان که بر غیر بدبین مباش
مراد از این غیر بره ها و گوسفندهاست نه گرگ ها“
نمیدانم این بره هایی که نام بردید مقصود کیستند
و چه خوب که شماو شمس استاد ادبیات ما نبوده اید . وگرنه ما هم اینجا به خیام و سعدی و گرگانی و دیگر بزرگانمان بی احترامی میکردیم
دیگران را بی ادب نپندارید
خداوند هردو شما را به هم ببخشد
که مرا به خیر تو امید نیست شّر مرسان
در جای دیر گفته اید: بهتر است بگویم بروید دوستان عزیز…بکوشید اگر روزی صاحب نظر شدید و توانستید سره از ناسره بازشناسید انوقت می توانید افاضه بفرمایید.
همینکه شما خوب سره را از ناسره باز شناخته اید
مبارکتان باشد
ما از قماش شما نیستیم

 

محّی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۱:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۷:

این را می شود از جمله غزلیات دانست که مولانا به شکل ویژه ای به عشق زمینی نزدیک شده است...

 

مجتبی خراسانی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:

باید ادب را در محضر بزرگان رعایت کرده و پسندیده و نیکو سخن گفته شود. استاد و معلم جایگاه رفیعی دارند.
حضرت مولا صلوات الله علیه می فرمایند:
«مَنْ عَلَّمَنی حَرْفا فَقَدْ صَیَّرَنی عَبْدا»
اری پاس بدارید ان مقام رفیع را دوستان بزرگوارم.
برخی حقیر را فضیحت گفته بودند. سزاوار ناسزا نبودم برادر.
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی اب
یکی ان که بر خویش خودبین مباش
دگر ان که بر غیر بدبین مباش
مراد از این غیر بره ها و گوسفندهاست نه گرگ ها.
چه خوش گفت ان مرد دارو فروش
شفا بایدت داروی تلخ نوش
خدا داند که...هزار گونه سخن بر زبان و لب خاموش.
و قنا ربنا عذاب الناره
والسلام

 

آرش در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۷:

آقای نامجو این رباعی رو در آهنگ "بنگر" به زیبایی اجرا نموده است.
شنیدنش خالی از لطف نیست.

 

امین در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۰:

پـــوزش از اطاله ی کلام
در لـوایِ مثالی ، گمان کنم ملمـــوس تـــر میشه تفاوت رو بیان کـــرد
مهین است
مهینست
با عنایت به نمـــونه ی بالا ، آنچه ملفـــوظست با سطـــر دوم ، مانـــوس تره و خـــودبخـــود ، رایِ ما هم به خانم پیغمبـــری نـــزدیکتـــره
اما ، ایــــرادی نیست ! چــــرا که مــــراد نه الفاظست و خط
:) پاینـــده باشیــد

 

امین در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۰:

سلام
و ارادت به ادب و ستاره هاش

نظـــر به دیـــده ی روشنِ بـــدیع زمان و بالطبع ایشان ، شفیعی و در ادامه ی نـــوشته ی محمــــد عـــزیـــز ، بیتِ پیش پایانی ، آنچه مـــرقـــوم گـــردیده ، مقبـــول
می نمایـــد ؛ ســـوایِ رایِ ایشان ، وزنِ دو پاره به هم می خـــورد با صـــورت پیشنهادی محمـــد
خسته نباشیـــد

 

ناشناس در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸:

تا جایی که میدانم بیت پنجم می شود:
به هر جای جهان درد دلی بود به هم کردند و عشقش نام کردند
و بیت آخر هم اینگونه:
چو خو کردند کار خویش را بد عراقی را چرا بد نام کردند

 

lyam در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:

یک بی سواد از بی سواد دیگر حمایت میکند
کوری عصاکش کور دگر شود
اگر سعدی و گرگانی و خیام و دیگران به زعم کسی ، ابله ، احمق و وطن فروش باشند به نظر خراسانی ادب است ولی اگر کسی این سخنانرا تحریم و انتقاد کند بی ادب ،
زهی دانایی وخرد
به ریش خودت خندیدی یا به بانوی ادب دوستی که جز نقد بر نوشته ای مبتذل کار دیگری نکرده
هر کس حق دارد دیگری را تحریم کند و به سن و سال مربوط نیست تحریم میکند یعنی نوشتار آن شخص را نمیخواندو این حق هر کس است . شما از کسی دفاع میکنید که خود را باسواد میخواند ولی بیسوادی از سر و روی افاضاتش میبارد او دچار خود بزرگ بینی کاذب است و همچنین رعایت این همه عشق و علاقه گنجوریان را نمیکند
آیا هر کس به سن کمتر بود نادانتر است ، یا آنکه گرفتار خرافات است و ادعای تدریس 30 ساله می کند سی سال جوانان را به گمراهی برده و برین افتضاح خویش مفتخر است
برایتان متأسفم
اگر او به قول خودش دکترای ادبیات دارد” که من به کسی دکتر میگویم که جراح است“
این بنده بسیار کسان میشناسم
که دو تا دکترا دارند و مثل او هر و بر را از هم تشخیص نمیدهندو گرفتار عجب و غرور بیجا
هر سه نفر که نام بردی دلایل محکم بر رد توهین های این مرد آورده اندو شما چشمتان را بسته اید و نمیخواهید بشنوید
پیریست و هزار مشکل

 

ناشناس در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹۴:

سلام خواهش می کنم، خواهش می کنم معنی هر شعر رو بنویسید
یک خواهش دیگه، لطفااااا حرکت گذاری کلمات سخت رو بزارید آخه من 14 سالمه هنوز با خیلی از کلمات قلنبه سلنبه و ادبی آشنا نشدم ولی خیلی دوست دارم بدونم خواهش میکنم درخواستو اجرا کنید
خیلییییییی ممنون

 

۱
۳۹۲۸
۳۹۲۹
۳۹۳۰
۳۹۳۱
۳۹۳۲
۵۰۲۶
sunny dark_mode