گنجور

حاشیه‌ها

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

افسانه خانم
همان مُشکین درست است ، به خوانش دکتر محمدجعفر محجوب ، آقای گرمارودی و از لحاظ عقلی ،
چون زلف سیاه فراوان است ، گیرایی ندارد و خونی به دل نمی کند ، آن بوی مُشک است که عاشق را شیدا تر می کند
زنده باشی

شاپرک در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

شیدای این بزرگ مرد،عارف هندی هستم که مثل حافظ در شیراز می درخشد...
درود بر تربت پاکش

امیر در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۷ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:

به نظر شما در اصل ( نی هفت هزار ساله شادی جهان) نبوده؟

آرش در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

سلام من فکر میکنم مصرع ساقیا لطف نمودی ..... خالی از لطف هست و فکر میکنم ساقیا عمر دراز و قدحت پر می باد. خیلی به سخن حافظ نزدیک تر هست (البته هر دو مصرع رو در نسخه های مختلف دیدم)

دایم الصلاه! در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:

هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
بهشت جز یک دل یگانه و پاک، یا فضایی پاک و پر صمیمیت و محبت - چه فردی، چه خانوادگی و چه اجتماعی - نیست و جهنم درست بالعکس آن است و صد البته اینها "گرمی خاصیتی" هستند و نه "گرمی عاریتی" که به قول مولانا:
گرمی عاریتی ندهد اثر
گرمی خاصیتی دارد هنر
با در نظر گرفتن توانایی محدود عقل و تجسم بشری، اطاله ی باقی مباحث از ظن خویش می تواند مانند "استدلالیون چوبین-پای"، انسان را به وادی سرگردانی و گمراهی سوق دهد.
مختصر و مفید ختم می کنم به فرمایش سعدی بزرگوار در خود همین بوستان که یگانه راه رستگاری و رهایی است:
به احسانی آسوده کردن دلی
به از الف رکعت به هر منزلی

افسانه در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

درود یاران
کدام صحیح است؟
ز تاب جعد مُشکینش یا ز تاب جعد مِشکینش
مرا د رروان خوانی این غزل زیبا یاری می نمایید؟

فروزا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۷:

تنها شکلی که هم معنا و هم به وزن ردیف می شود این است:
که بس رشته ست با جان این عروسی ( که بسیار جان با این عروسی ریسیده و تابیده شده است)

علیرضا محدثی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۰۶ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:

در مصرع اول بیت اول به لحاظ ضرورت وزنی ، به جای " چه بود " ، " چِبوَد " با سکون حرف "ب" به عنوان مخفف " چه بود " صحیح است .

رضا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۲ - تشنیع صوفیان بر آن صوفی کی پیش شیخ بسیار می‌گوید:

لفظ نمی توانی در اصل نمی تانی است و به همین شکل هم قابل خواندن در شعر است.

حامد در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:

معنی بیت دوم رو ممنوم میشم اگر کسی میدونه ...

علی خاکپور در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

شهریار کاملا افکار واگرایی داشته وتقلید این استاد ازحافظ چیزی ازاوکم نمیکنددر جواب خانم الهام کارشناس ادبیات که گفتند دردروس دانشگاهی واحدی بنام غزلیات شهریار وجود ندارد صحیح نیست که دلیلش تقلید شهریار از حافظ بوده اگر این طور بود خود حافظ هم از سعدی وخواجوی کرمانی شدیدا تقلید میکرد .دلیلش روشن است اگر بخواهید عنوان میکنم

سید محمد در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۳:

محمد علی جان
آیا معنای هرچه را که فهم نمی کنیم حق داریم به میل خود تغییرش دهیم ؟
”مر دیگرم زآغازگو“ به چه معناست؟
من درآوردی ست ؟

محمدعلی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۳:

در بیت هفتم که آمده : "گویم سخن را باز گو، مردی کرم ز آغاز گو" ؛ ظاهرا عبارت " مر دیگرم ز آغاز گو" باید صحیح باشد. به این معنی که : بار دیگر از آغاز برایم بگو. چه اینکه "مردی کرم ز آغاز گو" معنای روشنی ندارد.

کمال در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴۸:

7026

هیوا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:

سلام میشه خواهش کنم اگر امکانش هست این شعر رو کلا برام معنی کنید...... خیلی به معنیش نیاز دارم. ممنون

بابک بامداد مهر در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

سلام.عظمت شمس برای مولانا چه لطیف تصویرشده،آنجاکه می فرماید:بازآمدوبازآمد،آن عمردرازآمد....
آن جان جهان آمد،آن گنج نهان آمد..

رهگذر در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - این قصیدهٔ به نام کنز الرکاز است و خاقانی آن را در ستایش پیغمبر اکرم و در جوار تربت مقدس آن حضرت سروده است:

سلام.
این اندازه می دانم که حضرت محمد مصطفی(ع) یک انسان خیلی خوب بوده و امامان ما هم خیلی آدم های خوبی بوده اند. مدح و ستایش اینها با بقیه ی ستایش ها فرق دارد و هیچ شاعری حتی حافظ و خاقانی مثل اینها نیستند تا اشکال شما وارد باشد.
به نظر من بدون هیچ پیش فرضی، بروید سراغ مستندترین-و نه مشهورترین- کتاب هایی که در مورد محمد و آل محمد نوشته شده. قول می دهم اگر این دو شرط را رعایت کنید-نفی پیش فرض و جستن منبع مستند- عاشقشان می شوید.
بعد همینجا می آیید و خاقانی را می بوسید.
یا علی

حسین قدسی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

حضور همه‌ی اساتید سلام عرض می‌کنم. پیشاپیش از اینکه شاید کمی پای از گلیم خود فراتر گذارم پوزش می‌طلبم.
پرسش و پاسخی که بین برخی دوستان، در باب بیت "رو سینه را چون سینه‌ها" و مهمتر از آن، بیت "آن گوشوار شاهدان" رد و بدل شد، بنده را بر آن داشت چند سطری بنویسم.
گاه معانی برخی ابیات آنچنان روشن و آشکار، و نظرات برخی دوستان آنچنان غریب و دور از ذهن است که گمان می‌کنم شاید دوستان قصد مزاح داشته‌اند. من فقط به یک مورد، "گوشوار شاهدان"، اشاره می‌کنم و بیشتر مزاحمتان نمی‌شوم.
می‌فرماید:
" آن گوشوار شاهدان هم‌صحبت عارض شده
آن گوش و عارض بایدت، دردانه شو، دردانه شو"
معنا روشن است: "گوشواره‌ی زیبارویان، چون ارزشمند است، هم‌صحبت روی زیبایشان شده است. تو هم اگر دوستدار رسیدن به آن روی زیبای مطلق هستی، همچون دانه‌ی گوهر، ارزشمند باش".
اگر اساتید بگویند: ارزشمند بودن گوشواره را از کجا یافتی؟ خواهم گفت: ارزشمند بودن در خود گوشواره نهفته است، همچون دردانه، و نیازی به تکرار ندارد.
حال اینکه یکی از اساتید عزیزمان فرموده‌اند "شاهِدان نیست و شاه‌دان است، و آن خود یعنی درّ شاهانه"، به نظر من به چند دلیل پذیرفتنی نیست:
1-" شاهد" در ادبیات ما تقریباً همه جا معنای زیباروی می‌دهد، و شاهِدان در اینجا نیز، مانند نمونه‌های فراوان دیگر، به روشنی جمع شاهد است، یعنی زیبارویان. و همین معنا، به خوبی معنای کلی بیت را افاده می‌کند و نیازی به جایگزین کردن آن با معنای نامأنوس دیگری نداریم.
2- در هیچ شعر و نثری نداریم، یا دست کم من ندیده‌ام، که "شاهدانه" (یا شاه‌دان، یا هر شکل دیگری از آن) در معنای "درّ شاهانه" یا حتا چیزی نزدیک به آن آمده باشد. شاهدانه همه جا همان گیاه حشیش بوده است. بنابراین اینجا نیز نمی‌توانیم بدون داشتن دلیل محکمی معنای جدیدی برای شاهدانه وضع کنیم، و شاهِدان را به عنوان جمع شاهد نپذیریم و آنرا شاه‌دان بپنداریم.
3- در هیچ‌یک از نسخ خطی و چاپی دیوان شمس، این واژه با اعراب گذاری نیامده، و هیچ روایتی نیز که از راویانی که سلسله وار به دوران مولانا برسند در دست نداریم که بگوید مولانا "شاهدان" را در اینجا به سکون هاء می‌خوانده نه کسر آن، که بتوانیم با استناد به آن بگوییم شاه‌دان است و نه شاهِدان.
با توجه به این دلایل، به نظر من نیازی به معوّج کردن شعر زیبای مولانا نیست، و خود بیت به روشنی معنای خود را افاده می‌کند.
پی نوشت: بنده تخصصی در ادبیات ندارم. آنچه خواندید، نظرات پزشکی بود که به ادبیات نیز علاقه‌مند است، و خود نیز دستی، هر چند از دور، بر آتش دارد.
نظرات ارشادی اساتید را ارج خواهم نهاد.
پاینده باشید.

لادن در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۷:

با احترام. این شعر از اشعار عطار نیشابوری است.

میر ذبیح الله تاتار در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

سلام
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب
گفت حافظ آنهایکه باما آشناهستند دچار حیرت و سرگردانی اند؛ عجیب نیست اگر غریبی مثل تو رنجور وخسته وپریشان باشد

۱
۳۸۹۰
۳۸۹۱
۳۸۹۲
۳۸۹۳
۳۸۹۴
۵۵۴۷