ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی
روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی
آخر سر مویی به ترحم نگر آن را
کآهی بودش تعبیه بر هر بن مویی
کم مینشود تشنگی دیده شوخم
با آن که روان کردهام از هر مژه جویی
ای هر تنی از مهر تو افتاده به کنجی
وی هر دلی از شوق تو آواره به سویی
ما یکدل و تو شرم نداری که برآیی
هر لحظه به دستانی و هر روز به خویی
در کان نبود چون تن زیبای تو سیمی
وز سنگ نخیزد چو دل سخت تو رویی
بر هم نزند دست خزان بزم ریاحین
گر باد به بستان برد از زلف تو بویی
با این همه میدان لطافت که تو داری
سعدی چه بود در خم چوگان تو گویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و زیبایی سخن میگوید و به شدت دلتنگی و شوق عاشق را به تصویر میکشد. شاعر از ولوله و شور عشق صحبت میکند و اشاره دارد که عشق معشوق همه غمها را از دل او میبرد. او به زیبایی معشوق و تاثیر آن بر روح و دل عاشق میپردازد و از بیتابی و تشنگیاش در برابر عشق مینالد. همچنین، شاعر به احساسات و حالاتی اشاره میکند که به خاطر عشق دچار آوارگی شدهاند و از عدم پاسخ معشوق ابراز ناامیدی میکند. در نهایت، شاعر به لطافت و زیبایی معشوق اشاره کرده و خود را در برابر عظمت او ناچیز مییابد.
هوش مصنوعی: عشق تو در هر گوشه و خیابانی سر و صدایی به پا کرده است و زیبایی تو باعث میشود که از دل ما هر اندوهی برود و ناپدید شود.
هوش مصنوعی: در آخر کار، نگاهی به موهایت بینداز که هر کدام از آنها بار حسی عمیق و اندوهی را در دل دارند.
هوش مصنوعی: عطش و گرسنگی چشمم به هیچ وجه کم نمیشود، هرچند که از هر مژهام، سیلابی جاری کردهام.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر محبت تو، هر کسی در گوشهای نشسته و هر دلی از شوق تو در جستجوی توست.
هوش مصنوعی: ما یکدل و یکرنگ هستیم، اما تو هیچ شرمی نداری که هر لحظه به سراغ ما بیایی و هر روز با طرز رفتاری متفاوت.
هوش مصنوعی: در هیچ مادهای مانند تن زیبا و دوست داشتنی تو، نقرهای وجود ندارد و از سنگی نمیتوان چهرهای نرم و محبتآمیز مانند دل سخت تو ساخت.
هوش مصنوعی: اگر باد باغ را با بوی زلف تو پر کند، دست خزان نمیتواند این مراسم شاد را به هم بزند.
هوش مصنوعی: با این همه ظرافت و زیبایی که تو داری، سعدی در مقابل تو به چیزی نمیرسد. تو مثل یک توپ در بازی چوگان میمانی که بر این لطافت سایه میافکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای ملک ترا عرصهٔ عالم سرکویی
از ملک تو تا ملک سلیمان سرمویی
بیموکب جاه تو فلک بیهده تازی
با حجت عدل تو ستم بیهده گویی
خاقانت نخوام که سزاوار خطابت
[...]
گر با تو زبانی شودم هر سر موئی
وز جور تو نالم به تو بر هر سر کوئی
از ناز و جفا هم نکنی یک سرمو کم
وز ناله من در تو نگیرد سرموئی
در حسن تمامی و دل افروز و منم نیز
[...]
ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی
بیفایدهام پیش تو چون بیهده گویی
ای تیر غم عشق تو هر جا که رسیده
افتاده به زخمش چو کمان پشت دوتویی
هم طرفه ندارم اگرم بازنوازی
[...]
ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی
ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی
شوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانید
نی کهنه رها کرد که پوشیم و نه نویی
از بادهٔ وصل تو روا نیست که دارد
[...]
ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی
شرطست که دست از من دیوانه بشوئی
بر روی نکو این همه آشفته نگردند
سرّیست در اوصاف تو بیرون ز نکوئی
طوبی نشنیدیم بدین سرو خرامی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.