عایشه در ۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
به یمن دولت منصور شاهی
علم شد حافظ اندر نظم اشعار
لطفأ یکی بالای همین مصراع روشنی اندازد و انرا معنی کند.
تشکر
روفیا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
سپاس سپاس سپاس...
خداوندا شبش را روز گردان
چو صبحش در جهان پبروز گردان
فرزاد شهزاد در ۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۱۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:
درود به شما
گر ز خود و هر دو کون پاک تبرا «شوی»
راست بود آن زمان از تو تمنای عشق
به نظرم اینطور صحیحتر باشه
رهگذر در ۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۰:
تک بیت نیست.
آسودگی به کنج قناعت نشستن است
سیر بهشت در گره چشم بستن است
هشیاریی است عقل که مستی است چاره اش
بدمستیی است توبه که عذرش شکستن است
ماهی به شکر بحر سراپا زبان شده است
غافل که حد شکر، لب از شکر بستن است
طفلی است راه خانه خود کرده است گم
هر ناقصی که در صدد عیب جستن است
شوخی به این کمال نبوده است هیچ گاه
خال تو چون سپند درانداز جستن است
ما از شکست توبه محابا نمی کنیم
چون زلف، حسن توبه ما در شکستن است
کفاره شراب خوریهای بی حساب
هشیار در میانه مستان نشستن است
غافل مشو ز مرگ که در چشم اهل هوش
موی سفید، رشته به انگشت بستن است
درمان ما که سوخته ایم از فراق می
چون داغ لاله در دل ساغر نشستن است
بستن به گوشه دل عشاق، خویش را
دامان خود به شهپر جبریل بستن است
صائب به زیر چرخ فکندن بساط عیش
در رهگذار سیل، فراغت نشستن است
سید اصغر در ۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۶:
با سلام و عرض ادب حضور فرهیختگان و فعالان ادبیات فارسی زبان آن .
عارضم که در بیت دوم شماره سش مرقوم گردیده .در اکثر نسخه های چاپی دیده شده به این صورت چاپ گرپیده .
محبت آتشی بر جانم افروخت که تا روز قیامت بایدم سوخت این بیت از نظر وزن و قافیه بهتر میتوان درک کرد .
با عرض پوزش از شما ) از .خورموج(دشتی)
عیسی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۳:
فوق العاده هست کمال عزیز. من هم در اینمورد علاقهمندم و فکر میکنم این دیدگاه کمترین منفعتی که داره، مداقّه در شعر هست و چه بسا ممکنه بابی درمورد صحت انتساب شعر به شاعر هم باز کنه (این فقط یه ایده هست و قطعا نمیتونم ازش دفاع کنم. اما بهرحال، قابل تامله و میشه درموردش حرف هایی زد). بهرحال، درمورد شمارش راحتتر (با نوشتن یک برنامه کامپیوتری ساده)، میتونم بهتون کمک کنم.
عیسی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۴:
همه آهوان صحرا سر خود گرفته بر کف// به امید آن که روزی به شکار خواهی آمد. بقول یکی از دوستانم، این بیت در سرتاسر ادبیات فارسی، نظیر نداره. امیدوارم فقط چاوشی به فنا نده این یکی رو هم. :دی
کمال در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی وزیر گوید:
ایول ازنوازنده و خواننده بنده چندمصراع ازاین حکایت روبادوستان به اشترک گذاردم.
کمال در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی گوید:
احسنت،زیباست
توکل در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:
با سلام. قالب مخمس هم داریم .تفاوت مخمس و مسمط این است که مخمس حتما باید 5 مصراع باشد و هر پنج مصراع هم قافیه اما مصراع چهارم و پنجم تضمین از بیت شاعری دیگر و مصراع اول و دوم و سوم از خود شاعر بر وزن و قافیه مصراع های تضمینی است ودر 5 بند هر بند پنج مصراع سروده میشود .شعر مخمس در ادبیات خیلی کم داریم اما در سال 90 این حقیر نسخه خطی مخمسات عیسی مخدوم بخارایی شاعر قرن پنجم را به عنوان پایان نامه ارشد تصحیح نمودم ولی متاسفانه هنوز چاپ ننموده ام و اما مسمط ممکنه پنج مصراع یا شش و یا هشت مصراع باشد و مصراع آخری هر بند قافیه اش متفاوت از بقیه مصراع ها است مثل مسمط معروف منوچهری با مصراع (خیزید و خز آرید که هنگام خزان است ....
کمال در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۳:
دوست مهربان ازاینکه بنده را راهنمایی میکنیدومراازعیبم آگاه میسازدیدممنون،ولی هرکس بنوعی نظردارددرموردیک نوشته امابنده روی یک مجموعه درراستایی رباعیات ابوسعیدتحقیق میکنم وپایه این مجموعه برپایه جمع بندی باحروف ابجدبناشده است واین امربرتمامی رباعیات ابوسعید صدق میکند.
بقول معرف این برگ سبزیست تحفه درویش
پاینده باشید.
کمال در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۵:
8588
جلال الدین در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز میریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمیرسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب میآورد:
هین بگو لاحول ها اندر زمان
از زبان نه تنها، بلک از عین جان
جلال الدین در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز میریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمیرسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب میآورد:
اهد قومی انهم لا یعلمون
جلال الدین در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز میریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمیرسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب میآورد:
تیزتر بنگر برین ظاهر مهایست
جلال الدین در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز میریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمیرسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب میآورد:
ما رمیت اذ رمیت
مریم سپید در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:
در بسیاریا ز منابع؛ بیت دوم به این صورت نقل شده است:
چو ماه نو ره نظارگان بیچاره زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
نظّارگان: بینندگان؛ گروه بیننده
استاد شجریان هم بسیار زیبا این شعر را به همین صورت خوانده اند.
جلال الدین در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۶ - حکایت آن مهمان کی زن خداوند خانه گفت کی باران فرو گرفت و مهمان در گردن ما ماند:
شما بروید لحن تان را اصلاح کنید، زبان فارسی را در حد دیپلم بیاموزید، مثنوی شریف و دیوان کبیر را بارها مرور کنید آنگاه شاید بتوانید کلامی راجع به حضرت مولانا جلال الدین قدس سره الشریف و تعالی اظهار نظر کنید.
درود بر همیشه بیدار و روفیا و آنکه این بیت های زیبا را نوشت:
من نمی گویم که آن عالیجناب/هست پیغمبر ولی دارد کتاب
مثنوی او چو قرآن مدل/هادی بعضی و بعضی را مضل
کیوان توحیدی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
ارسلان (شاهشجاع، خدای اصلی) به گلشن حافظ برآمد، در نالیدن از دل، که کیست صاحب اصلی دل:
دل میرود ز دستم، صاحبِ دلِ آن خدا، [آن خدا] را
دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا
مشکل اول از باد شرطه دانست که دست از سر ما بردار:
کشتی شکستگانیم، ای باد شرطه، برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را
به احضار یار، راز باز کرد که:
ده روزه مِهر گردون، افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران، فرصت شمار یارا
دستور به مهیا نمودن مجلس کرد، در دعوت یار، بلبل:
در حلقه گل و مل، خوش خواند، دوش، بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
کیوان (سید عمادالدین، صاحب دنیا)، از در، درآمد و به گفت طرز دعوتش را:
ای صاحب کرامت، شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را
و جواب را:
آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است
با دوستانِ مروت، با دشمنانِ مدارا
که آسایش دو گیتی، در نابودی آن دو فرقه دان.
در ضمن، برای حضور دائم:
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
ارسلان، در پاسخ، اجازت داد صاحب مجلس (حافظ) را، به آراستن مجلس به مِی:
آن تلخوش که صوفی، ام الخبائثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
که برای رفع تنگدستی:
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
کیوان، جام می گرفت و در افشای راز مِی و معرفی صاحبِ دل گفت:
سرکش مشو که چون شمع، ار غیرتت بسوزد
دل بر، که در کف او، موم است سنگ خارا
که جام مِی، برای نگریستن است، نه خوردن:
آیینه سکندر، جام می است، بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
ارسلان مجلس بست، ز ترسِ صاحبِ دل، که بر ارسلان انداخت و گفت به کنایت:
خوبان پارسیگوی، بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت، رندان پارسا را
کیوان، جام نهاد و ضمن رفتن، با اشارت به صاحب مجلس، گفت:
حافظ به خود نپوشید، این خرقه میآلود
ای شیخ پاکدامن، معذور دار ما را
محمدحسین زارعی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او: