sana در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:
نسترن خانم
روفیای عزیز حرفش درست نیست. مثلا یعنی چه که شیطان پرست ها هم گرامی باشند؟
عبدالمنان هم درست نمی گوید.
پیغمبران الهی آمده اند تا سخن خدا را برای ما برسانند. سخنی که برای خودش حد و حدود دارد.
خوب ها را می پذیرد. بد ها را می راند.
نمی شود هم فرعون را خوب ببینینم هم موسی را.
خواه ناخواه باید حد و حدود داشت.
تکیه بر اخلاق، خوب است ولی یک چیز ناقضی خواهد بود
هم اخلاق مهم است و هم عقیده. با هم.
زمانی هم که عقیده مهم بود، همین عقیده، حد و حدودش را معرفی می کند.
در کل به نظرم نگاه روفیا نادرست و ناقص است و هر کسی این گونه دیدگاهی را داشته باشد، مشکل ره به مقصد ببرد.
انسان باید کامل گرا باشد.
کامل گرایی و به دنبال کمال بودن، لازمه اش تصحیح اخلاق و عقیده است.
بی رنگ بودن، هزار و یک درد دارد.
سیدمحمد در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰:
میثم جان
بدین ماناست: از کمر بدون جهت و دلیل تیغ کشید تا خون من بریزد
زنده باشی
ماه در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶:
مصرع آخر: لعل
بهروز در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:
با سلام
جز به نظر نمیرسد،سیب درخت قامتش .به چه معناست؟کجای قامت معشوق به سیب تشبیه شده است.باتشکر
محمدرضا نیک زاد در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
سلام به همۀ دوستان.
معنای بیتی که مصرع دومش«اگر رشته نمی گنجد از آن باشد که دوسر دارد»این است که مولانا از نوع بشر، تقاضا می کند که اگر می خواهد به مدارج بالای انسانیّت نایل شود،باید متواضع باشد.سر در برابر حق، خَم کند.مانند نخی که دوزندگان آن را می خواهند در چشمۀ سوزن کنند تا دوزندگی خویش را انجام دهند، «دو سر و دو شاخه» نباشد.تصویر سازی مولوی از مسایل ملموس و نزدیک به ذهن آدم ها شگفت انگیز و جالب و قابل توجه است.
نخ خیاطی تا «تر»نباشد، دو شاخه است.با تر شدن ودت و یگانگی پیش می آید. نخ در چشمۀ سوزن می رود و کار خیّاط با توفیق شروع می شود.
باب اله در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم:
در سطر هشتم در انتهای مصرع شمر ستمگر صحیح نمی نماید
زیرا که بر اصول قوافی باید همه قافیه ها به "ار" مختوم گردند
بنا بر این کلمه " ستمکار" هم بر اصول وزنی و اصول قافیه صحیحتر به نظر می رسد
درویش در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
اینکه حافظ می فرماید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
در جامعه امروزی که مادیات پررنگ تر و معنویات کم رنگتر گشته اند این بیت به خوبی قابل لمس و درک است . کسیکه توانایی خود را معطوف معنویات می کند به نوعی از نظر عامه مردم راه گمراهی را می پیماید ! زیرا در مسائل مادی عقب می افتد در حالیکه اگر بدانیم نه تنها او از دیگران عقب نیفتاده است بلکه به راه درست راهنمایی شده و از دیگران پیشی گرفته است .
امیر در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۹:
قنبر غلام تست و ما خاک راه او
ای بو تراب ، حیدر کرار ما تویی
شاه حقیقتی، ز تو خوشتر ندیده ایم
از خلق رسته ایم که دلدار ما تویی
امیر در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۷:
هرچند که رحمت تو دریا دریاست
عصیان و گنه اگرچه چون برگ گیاست
خوف از تو و کبریای تو باید داشت
ترس از غضب تو در دلم عین رجاست
امیر در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۸:
پیغمبر عشق ، بر محمد (ص) صلوات
بر وصف و به وحی و قلب احمد (ص) صلوات
گشته عرب و عجم همه امت او
هر دم به رسول پاک سرمد صلوات
محمد مهدی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳:
کصراع آخر باید یک فاصله اضافه بشه تا بشه بادیه ای
کیوان در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵:
آنها که به صحرای علل تاخته اند
درست نیست؟
البته بر پایه عقل ناقصم عرض میکنم نه بر استناد به جایی
کمال در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳۰:
5292
کوروش گرامی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۸ - مراعات کردن زن شوهر را و استغفار کردن از گفتهٔ خویش:
آنکه عالم مست گفتارش بدی
کلمینی یا حمیرا میزدی
این چنین خاصیتی در آدمیست
مهر حیوان را کم است آن از کمی است
مولانا در اینجا این نکته را توضیح میدهد، اینکه پیامبر اسلام (ص) به همسر جوان خود (عایشه ) علاقه داشت و او را میخوانده تا با او صحبت کند ، نقصانی در وجود پیامبر نیست و نباید گفت که ایشان که نبی بوده است باید فارغ از نیازهای مادی باشد ، بلکه مولانا میگوید عشق ورزیدن نه تنها نشان نقصان نیست بلکه نشان کمال آدمی است و هر چه کسی آدم تر باشد ، عاشق تر است و لذا انبیای الهی عاشق ترین آدمیان بوده اند .
۷ در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:
بر پایه نظر حکیمانه جناب شایق در بیت:
چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد
آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را
سعدی به خدا میگوید وقتی مردم چه سودی دارد آنچنان سر خاکم اشک بریزی که تبدیل به دست کم باغچه شود
در بیت:حال نیازمندی در وصف مینیاید
آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را
سعدی به خدا میگوید حالم خیلی بد است پس وقتی اومدی پیشم چه ماجراها که باید تعریف کنم.
در بیت:
بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت
دیگر چه برگ باشد درویش بینوا را
که حتما اولش یارب باشد سعدی به خدا میگوید بیا پیشم و جان عزیز مرا بگیر دیگه چکار کنم.و در بیت:
یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را
به خدا میگوید به من مهلت بده و تندرستی تا زمانی که پیدایت بشود.
بردیا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:
درود دوستان دومصرع اول که معناش روشنه:گفته چون کسی مسئولیت بودن فردا( معاد)را برعهده نگرفته و اینکه درواقع کسی نرفته اون دنیا و برگرده و توضیح بده که وجود دارد آن دنیاپس این فرصت باقی رو از دست نده و خوش و خرم زندگی کن....درمصرع اول بیت دوم گفته می نوش به ماهتاب: یعنی زمانی که ماه شبهنگام بر زمین میتابه و جلوه ی بسیار زیبا و دل انگیزی به محیط میده دلچسب ترین زمان برای خوش گذرانی و می خوردن اون زمانه( از شرایط محیطی بهترین استفاده رو ببر)....و در مصرع پایانی گفته که ماه بسیار بتابد و نیابد مارا : شاید منظورش این بوده که ماه خاصیتش تابندگی هست و کار همیشگی اون اینکار است که بتابد و روشنی ببخشد ولی این تابش مشحصه ی ذاتی اوست و در واقع برای کسی یا به عشق کسی نتابیده و دو کلمه آخر که گفته نیابد ما را به احتمال زیاد همین منظور رو میرسونه که کار ماه تابیدن است و هیچکس را در نمیابد و درک نمیکند پس تو نیز ای انسان دلمشغولی نداشته باش و سوداگری و دغدغه ذهنی رو از سرت بیرون کن و طبیعت تو اینست که خوش باشی و لذت ببری پس شاد باش.( همانطورکه طبیعت ماه تابش است طبیعت تو نیز شادکامی است)
۷ در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸:
عجب!سعدی زنده میشد یخه خودش رو جر میداد این رو میخوند.چقدر خوب بد فهمیدی از سر تا ته سر و ته
پرهام نصیری در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
با عرض سلام و ادب به همه ی دوستان من همه 64 دست نوشته هایتان را خواندم . ولی بقدری محو متن شعر و صدای حزن انگیز و خلسه آور محسن بسیار عزیز و به نظم چیده شدن کلمات در ابیات سعدی ، شده ام که هیچ نفهمیدم گفته های شما . کار بسیار زیبایی از محسن عزیز که باعث شد برای اولین بار این بیت سعدی را بشنوم و حفظ کنم . دردو بر همه تان .
بردیا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:
درود خدمت دوستان بنظر من برای درک بیشتر رباعیات خیام باید با جهان بینی او آشنایی کامل داشت دراین بیت شاعر لذت بردن از زندگی فعلی را به نامعلوم بودن زندگی جاوید ترجیح داده و برای القای مفهوم خودش به خواننده از یک قیاس که دو طرف قباس یکی به جهانبینی توحیدی مربوط میشود و یکی به جهان بینی زمانی، استفاده کرده....بنظر من منظور کلی خیام از آوردن این رباعی این است که حال را در نظر بگیرید و زندگی خوش فعلی را به دنیای نامعلوم دیگر ترجیح ندهید
کسرا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷: