گنجور

حاشیه‌ها

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:

دوست دارم این شعر رو

 

دکتر ترابی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵:

غزل نازیبا مگر....

 

دکتر ترابی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵:

آن کس که مرا به باغ میخواند....

یکی از زیباترین غزلهای استاد سخن است( گر چه غزل بازیبا مگر برخی که منسوب بدویند در دیوان شیخ یافت نمیشود)
نمونه درخشان سهل و ممتنع و تازه ، تازه تر از سبز نودمیده بهار.
چنان تازه که شبی همین بیت را :
آنکس که مرا به باغ میخواند
بی روی تو، میبرد به زندانم
بر تنی چند از نوپردازان فرو خواندم ، و از تازگی آن در شگفت ، نمی دانستند از کیست!!
و هم من در شگفتی که کلیات نو و نوار سعدی در میان کتابهای میزبان بود!! باری؛
برداشتم و غزل را تا به پایان خواندم که همه به یاد نداشتم و شگفتی بر شگفتی از
«جان در آستین» « در دورسته » « ره بردن »
« ره به در » و....
اما دوست بی سوات !! من نیز سوات به درد بخوری ندارم!
ولی ، به گمانم مراد شاعر از در دو رسته دندانهای دلدار ، و از مرجان اشک خونین دلداده باشد.
و البته همیشه باید گفت :المعنا فی بطن شاعر

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵:

غمت هر لحظه جان میخواهد از من:-( ........

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۷ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:

نمیدونم مقصود شاعر کی بوده برای این شعر... اما هرکی که بوده باید بعد از این شعر غرق غرور میشده چون واقعا طرف رو تا عرش بالا برده...

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:

هیچ کار از عاشقی خوشتر نمی آید مرا ... همکار من بودی فیض کاشانی... خدا بیامرزت...

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

چقدر بیت اول قشنگه...

 

محمد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:

دوستان عزیز. من فکر میکنم که تعبیر کردن شعر کاری بسیار اشتباه هست. زند یاد إستاد گرامی یونس دردشتی این شعر را إز هر کسی زیبا تَر خوانده است. لطفان گوشکنید

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۶۳:

جوانی مثل برق و باد میگذره...
توجه شما سروران گنجوری را جلب میکنم به شعری زیباااا و دلربا با موضوع همین رباعی...
رسید پیری و افسانه ی شباب گذشت
چنان گذشت که گویی مگر به خواب گذشت
در انتخاب هدف آنقدر دقیق شدم
که عمر طی شد و دوران انتخاب گذشت
به جستجوی پل اندر کنار جو ماندم
ولیک زعقل و عمر به دیوانگی زآب گذشت
هوای خواندن افسانه ی حیاتم نیست
چرا که فصل دلاویز این کتاب گذشت
اگر اشتباه نکنم از پژمان بختیاری

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:

مثل دیگر شعرهاش... این هم عالیست... عالی و غمگین...

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

درود بر جناب اردشیر خان کبیر... با تک تک فرمایشات شما موافقم... اینکه عده ای میخواهند نژاد خود را اینجا برترین کنند معنی ندارد... حرف در این خصوص زیاد است که بگویم کدام نژاد است که بهترینست و همه میخواهند خود را از ان نژاد بنامند... اما اینجا مکان مناسبی نیست... بار دیگر از جناب اردشیر خان تشکر و حمایت میکنم

 

شایق در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

با سلام و سلام ویژه خدمت محمد علی در رابطه با بیت ششم دو نکته عرض میکنم تا معنی ان مشخص شود اول اینکه صبا به معنای باد است و دوم اینکه کتان گیاهی است دانه دار که دانه ان به مصرف طیور بخصوص بلبل و قناری میرسد و وقتی این گیاه به دانه مینشیند و بارور میگردد اگر کشاورز به موقع انرا درو نکند تمام دانه ها ی ان بر زمین میریزد وسعدی میگوید اگر چراغ بوسیله باد خاموش شود و اگر شبی تمام تخم کتان مزرعه بر زمین بریزد و در واقع باز باد این جنایت را انجام میدهد نه باد را غمی است و نه ماه را که از بالا این منظره را تماشا میکند غمی است و خلاصه بر دامن کبریایی بالا نشنیان گرد غمی نمی نشیند و در واقع خطاب سعدی با خداست که چون خدا همه چیز را مقدر کرده است چه باک از زلزله و یا سونامی و یا قحطی و ... دارد چرا که میداند برای چه اینکار را انجام میدهد و چه کسانی قرار است امتحان شوند وچه کسانی به باداش وچه کسانی به مجازات رسند

 

negin در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

در کتاب های قدیمی حافظ دامن به کار بده شده اما در کتاب های جدیدتر و مدارس ساعد به کار برده میشه تا دانش آموزان شعر رو به چالش نکشند . اما اساتید ادبیات ذکر میکنند که دامن درسته.

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

عالی بود عالی ... روحش شاد

 

ایوب آگاه در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱:

در بیت چهارم کلمه هشی "هستی" صحیح است
«پیری از اسباب هستی می‌دهد زیب دگر»

 

بهزاد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸:

بیت اول :بعش بشود به عشق

 

وشایق در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

با سلام و سلام ویژه خدمت همه دوستان در مورد اینکه زبان فارسی با عربی انچنان عجین شده است که اصلا امکان ندارد زبان فارسی را بدون کلمات عربی بکار برد در گذشته عده ای تلاش کردند اینکار انجام شود ونهایت ختم شد به اینکه کلمات طوفان . اطاق . طهران. ذغال تبدیل شوند به توفان . اتاق . تهران و زغال و خلاصه اینکه تلاش برای جدایی این دو زبان بیهوده است معلم هندسه میخواست جمله ( از نقطه ای خطی بر دایره ای مماس میکنیم ) را به فارسی خالص بگوید اینچنین گقت ( از بی همه چیزی سیخکی بر گردکی می مالیم) اما فقط و فقط یک نفر شعری زیبا سروده که کاملا فارسی است و یک کلمه عربی در ان بکار نرفته است و ان مرحوم علامه طبا طبایی است که خود اذری زبان است و اغلب تالیفات او به زبان عربیست اما شعر زیبای عرفانی برستش به مستیست در کیش مهر برونند زین جرگه هوشیارها چه حلاجها رفته بر دارها چه فرهادها کشته درکوهها ...... در این شعر هیچ کلمه عربی اسنعمال نشده است و اما در مورد معنی این غزل سعدی بسیار شیوا و دلنشین میگوید روزی به گلستان رفنه بودم از بوی گلها و زیبایی انها و از چحچه بلبل به یاد زیبایی مطلق وبه یاد خالق گلستان افتادم و چنان مست شدم که خودم را فراموش کردم و تمام عهد و بیمانهای دنیایی را شکستم وبه تو بیوستم و از زمانی که بار غم عشق ترا بر دوش نهادم و روی زیبای ترا دیدم دیگر کلستان و تمام زیباییهای دنیا را کوچک میبینم و همه انها را از تو

 

mehr در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

مرسده جان سلام
دوست عزیزم جایت بسیار خالیست
از تمام کسانی که میخوانمشان فقط روفیای گرامی باقی مانده و جناب دکتر ترابی که گاهی مینویسند
جای شما شاعر جوان و لیام گرامی که از گنجور برید خالیست
به پیامی مرا را شاد کنید
امید که در هر حال خوب باشید
مهری

 

بابک در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

رسته و روفیای گرامی،
رسته عزیز،
این چه بسا "مو از ماست" کشیدن باشد از جانب این بنده، اشاره به کروی بودن زمین به کنار، ولی در مورد" اشاره شاعر به گنبد بالای سرش و نه اشاره به زمین زیر پایش است"
-گر چنین باشد صدای سخن عشق می باید در آسمانها و افلاک دور دست باشد، و موجود زمینی بدان دسترسی نخواهد داشت.
- اشاره شاعر به "این" گنبد است که نزدیکی آنرا میرساند، ونه "آن" که افلاک دور هستند.
-گنبد دوار ترسیمی از یک فضاست چون یک عمارت یا ساختمان، که سقف آن این گنبد است و کف آن زمین، یعنی هر دو به هم متصل اند و نه جدا از هم. این را در غزل دیگری نیز توان یافت "فتنه می بارد از این سقف مقرنس برخیز".
این مجموعه جائیست که صدای سخن عشق در آن طنین انداخته و برای همگان از جمله زمینیان در دسترس.
کروی بودن زمین را مسیحیان باختر رَد می کردند چه بر اساس باورهای دینی می پنداشتند که در خلقت اول چیز که پدید آمده آب بوده و بعد زمین که بر روی آب نشسته ، و زمین ساکن است و این افلاکند که می چرخند، پس زمین میباید مسطح باشد.
پایدار باشی
------
روفیای عزیز،
در مورد اینکه آیا این تنها صداست که میماند؟
صدا یا صوت موجی است که در اثر لرزش (vibration) پدید می آید و احتیاج به واسطه ای دارد که بتواند در آن حرکت کند، هر چه شدت این لرزش بیشتر و آن واسطه (conductive) 'تر این صوت مسافت بیشتری را طی خواهد کرد، ولی نهایتاً این موج پس از مسافتی تدریجاً ضعیف شده فرو کش می کند و باقی نخواهد ماند. اگر حافظه خطا نکند صوت در خلاء (چون فضای بیرون از زمین ) نمیتواند حرکت کند زیرا که خلاء تقریباً کلاً عاری از پارتیکلهایی است که جریان صوت را منتقل کنند، بنا بر این در آنجا صدایی نمی شنوید مگر امواجی مانند امواج رادیویی که نوعی از الکترومغناطیس اند. برای همین ما نمی توانیم فی المثال صدای طوفانهای خورشیدی را بشنویم.
در گیتی پرتویی (Radiation) از زمان خلقت (Big Bang) به جای مانده که در محدوده طول موج رادیوئی قابل رویت است و آنرا Cosmic Microwave Background نامیده اند، این توسط رادیو تلسکوپها قابل شنود است و صدای بسیار خفیفی چون هُوم (Hum) را میدهد.
اما،
یوگیهای هندو و راهبان بودایی از صدایی نام می برند که هندویان آنرا نَدا (Nada) ،چون نِدا در فارسی نوین، نامیده اند و گویند که این در آغاز خلقت اولین پرتوئی است که از خالق ساطع گردیده، که آنرا در مراقبة (Meditation) توسط گوش درون (روان) توان شنیدن باشد. یعنی آنکه این صدا یا نَدای نهان جاری و باقیست و قابل شنود. (لغتنامه نِدای فارسی را بانگ، فریاد، و آواز تعریف کرده که بانگ نشانه از عظمت اولیه آن دارد). ایشان به هنگام مراقبة واژه ای را متداوماً بر دهان می آورند که اُوم (Aum) می باشد تا با این نَدا همنوا (in tune) شوند. مقایسه هُوم در بالا که با دستگاههای پیشرفته شنود میشود، و اُوم که توسط اشخاص عاری از هر دم و دستگاهی شگفت انگیز نیست؟
کامروا باشی

 

ن در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۱ - نغمهٔ خوشه‌چین:

سلام
فعل بیت 12 ظاهرا باید منفی باشد

 

۱
۳۷۸۱
۳۷۸۲
۳۷۸۳
۳۷۸۴
۳۷۸۵
۵۰۵۱
sunny dark_mode