گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جمال‌الدین عبدالرزاق

زاواز خوش تو عقل مدهوش شود

وز دل همه درد و غم فراموش شود

چون وقت سماع درج لب بگشائی

مانند صدف همه تنم گوش شود

ابن یمین

از دست تو گر زهر خورم نوش شود

افیون ز کفت مایه ده هوش شود

شاه فلکم غاشیه بر دوش کشد

گر با تو مرا دست درآغوش شود

عرفی

شوخی که ز خنده چشمهٔ نوش شود

خورشید به سایه اش هم آغوش شود

خندید و کرشمه کرد و از خود رفتم

آری دو شیرابه زود بیهوش شود

فصیحی هروی

آن شب که می از لبت شکرنوش شود

کاش آن شب را صبح فراموش شود

نی‌نی گرهی ز زلف پرخم بگشای

تا صبح به صد هوس سیه‌پوش شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه