ندا در ۹ سال قبل، یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴:
دلت سختست و پیمان اندکی سست
دگر در هر چه گویم بر کمالی
فقط سعدی میتونه اینقدر هنرمندانه همزمان معشوقش را ذم و مدح کنه :)
ندا در ۹ سال قبل، یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱:
چشمهای نیمخوابت سال و ماه
همچو من مستند بی میخوارگی
خستگانت را شکیبایی نماند
یا دوا کن یا بکش یک بارگی
ایندوبیت این غزل سعدی را بیحد دوست داشتم.
حمید زارعیِ مرودشت در ۹ سال قبل، یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:
بیت پنجم:
.
گر تو را بی مهر گفتم، شکوه مقصودم نبود
شکر درد خویشتن گفتم که بی تاثیر شد
.
بیت آخر:
.
با وجود آن که جرم از جانب عرفی نبود
بی زبانی بین که چون قایل به صد تقصیر شد
سید حبیب در ۹ سال قبل، یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۱ - بیان رسول علیه السلام سبب تفضیل و اختیار کردن او آن هذیلی را به امیری و سرلشکری بر پیران و کاردیدگان:
باسلام.
آن که او از پرده تقلید جست............
.
بهنام تک در ۹ سال قبل، یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:
به نازم به حافظ شعری گفته که از درد بزرگترین احساس آدمی سروده که در همه جوانب زندگی نگاه کنی احساس تنهایی بزرگترین مشکل آدمهاست. چه خوب گفته که در عصر حاظر هم هنوز این شعر تازه هست.
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
---------------------------------------------------
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
مهرجو در ۹ سال قبل، یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:
من فکر می کنم با توجه به معنی شعر
آدم ز حسن روی تو گر بهره داشتی
از دیدنش به سجده نپرداختی ملک ...
صحیح باشه
یعنی ملایک نمی توانستند چشم از تو بردارند
و به سجده بروند
محمد کیهانی در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۷ - حیله دفع مغبون شدن در بیع و شرا:
در بیت ششم به بینی به معنای با بینی بهتر از ببینی است
حمید زارعیِ مرودشت در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:
.
ای گریه ریزشی، که بلا کم نمی شود
سِیلی، که گردِ جور و جفا، کم نمی شود
نجوای گمشده در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:
با سلام و عرض ادب
خطاب به دکتر ترابی عرض کنم که اگر چیزی باب میل شما نیست دلیلی برای از بین بردن و تخریب آن چیز وجود ندارد. شاید از نظر شما موسیقی راک، جاز، بلوز، متال و امثالهم هم در زمره ی همان انکر الاصوات ها که فرمودید قرار بگیرند، حال آن که عده ی بسیار زیادی طرفدار این سبک ها هستند و از شنیدن آن لذت می برند. متاسفانه عادت داریم هر چیزی را با فکر بسته و ذهنیت های اشتباه خودمان بسنجیم و نتیجه ی آن می شود همین، که کسی می آید و با نام دکتر فلان، چشم ها را بسته و دهان را باز می کند و بدون هیچ گونه شناختی، خواننده ی لایق و توانایی مثل محسن نامجو را انکر الاصوات می خواند. چه بسا محسن نامجو با این حنجره ی استثنایی، اگر سبک سنتی ایرانی را ادامه می داد هم اکنون در زمزه ی بهترین آواز خوانان ایران بود. به هر حال هنر بی عیب حرمان و مزمت خلق نیست.
احمد در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » مرغ شباهنگ:
حرم امن وطن را یکبار
مصطفی در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:
با سلام جهود در این بیت از جهد به معنای تلاش گرفته شده است و معنای مصرع دوم با توجه به کل بیت به این معنیست که حتی اگر جور و ظلمی را که حتی کافر هم آن را انجام نمیدهد در مورد من روا داری اگر در برابر تو تلاشی داشته باشم تا مانع تو شوم هیچ بهره ای از مسلمانی ندارم(مسلمان نیستم)
رضا عظیمی در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:
در بیت اول مصرع دوم فرض بر گذاشتن علامت سوال در انتهای مصرع ذهن بنده را به سمتی می برد که به عرض یاران می رسانم و آن اینکه شاید اینجا حالت سکر و خلسه ای عارفانه به شاعر دست داده و در لحظه ای انالحق گویان خود را از بند مفهوم یار نیز رهانیده است و چنان وجد یافته و در بیخودی غوطه می خورد که اورا با هیچ مفهومی و مصداقی حتی یار کاری نیست و توضیحش را در انتهای سایر مصرع ها می آورد، بدین شرح که کسی که پیل شکار آیدش، مه به کنار آیدش، باده یار آیدش، دی چو بهار آیدش و.... دیگر در مرتبه محو است و از مفهوم و مصداق یار نیز بی نیاز است، البته اینگونه تفاسیر توجیه ذوق شخصی اینجانب است امید که با ذوق پخته یاران ناسازگار نیفتد...
شهیدی در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۶:
در بیت آخر باید اصلاح شود: صائب «ز» حاکمال حوادث شدیم خاک.
رضا عظیمی در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:
با سلام خدمت یاران گنجور
این غزل از جمله آثار مولانا است که می تواند ناظر به اندیشه تکاملی و تضادگرای وی باشد، محور یا جوهر این تضاد باخودی و بی خودی است و سایر حالات متضاد از جمله خزان و بهار، قرار و بی قرار، گوار و ناگوار و....به تناسب با محور تضاد به زایش اندیشه های ناب، تازه تر و متعالی دامن می زند، اشراف بر این کلیت یا روش متداول مولانا فهم پاره ای از ابیات را در عرصه ای فراخ تر به دست خواهد داد، و برخی ابهامات را خواهد زدود.
آروین در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:
جناب مولانا در این شعر در مورد دلیل زندانی بودن خود در دنیا اظهار بی اطلاعی می کند. ولی اکنون ما می دانیم که ایشان دستکم به این خاطر چند سالی گرفتار بند تن بود که اشعاری شورانگیز و وزین برای بشر باقی بگذارد.
ستایش برانگیز است سرچشمه ی این شور و الهام
محمدرضا در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱:
"آواز تو جان می آزماید" به چه معنی هست؟
علی در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۷:
آقای بیژن یه جوری میگه "به میان مردم بی سواد و کم سواد" که انگار تمام طرفدارای محسن سیکل بیشتر ندارن؛ جناب درسته طرفداران ایشون عموما جوانان هستند اما واژه بیسواد و کم سواد خیلی زننده است و اصلا مناسب نبود؛ شاید "نامانوس با ادبیات کهن" منطقی تر باشه
پویا در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱:
سلام دوستان .
میگم مثلا جایی که حضرت حافظ گفتن ای دل خوشحال باش که آن یار که تو را رانده است ، چرا باید منظورش شاه شجاع باشه . ربطی نداره به اون قضایای حکومتی به نظرم .
همه ی شعرهاش رو که نمیشه به شاه شجاع و بقیه حاکمان بد و خوب هم عصر حافظ نسبت داد .
روفیا در ۹ سال قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:
در خانه غم بودن از همت دون باشد
فرید در ۹ سال قبل، یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱: