گنجور

حاشیه‌ها

۷ در ‫۹ سال قبل، یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

در واقع مهتاب(معشوقه) بی آنکه بداند یا بخواهد بداند سرگرم کار خویش باشد و بود و نبود کتان(عاشق مادر مرده)برایش توفیر ندارد که ندارد حتی اگر باعث مرگش خود او باشد

۷ در ‫۹ سال قبل، یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
و گر بریزد کتان چه غم خورد مهتاب
مهتاب=دلبر و جهره خوب او
در گذشته باور بر این بوده که در شبی که مهتاب میتابد الیاف کتان از هم 'گسیخته میشود و از بین میرود
همانگونه که اگر باد صبا سبب خاموشی چراغ (مرگ) شود هیچ احساسی به او دست نمیدهد معشوق هم با آن رخ همجون ماهش سبب از هم گسیختگی و نابودی و مرگ عاشق شود باکی ندارد و غمش نیست که نیست

حامد در ‫۹ سال قبل، یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲:

در آخرین مصراع به گمانم یک اشتباه تایپی است و باید «هیچ در» باشد تا «در هیچ». قافیه با «ر» و «نیست» تمام میشود. با درود

sajjad در ‫۹ سال قبل، یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

درود.
این که اشعار رو کسی روایت میکنه خیلی خوبه!
و بسیار مفید
فقط نکته ای وجود داره صحیح خواندن اشعاره!
مثلا در بیت دوم آقا محمدی اینگونه خواندند که
«اول پدر پیر خورد رَطْلِ دمادم»
اما اگه بخونیم «اول پدر پیر خورد رَطْلْ دمادم» قشنگ تر نیست؟
در ضمن حتی در خوانش یک متن علمی هم فراز و فرود صدا مهمه چه رسد به شعر سعدی!!!!
یه عجله خاصی توی خواندن هست که باعث یکنواختی میشه نمیدونم شاید طول خواندن نباید از یه زمان خاص بیشتر بشه.
به هر حال کار جالبی بود و مفید تر و بهتر میشه اگه یکسری ریزه کاری ها رعایت بشه

کیو در ‫۹ سال قبل، یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:

در رابطه با بیت
می دوساله و محبوب چارده ساله
همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
من یه جایی خونده بودم که منظور شاعر از می دو ساله
تخم مرغ دوزرده هست البته قبل از اینکه نیمرو شود

کمال در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۱۳:

10621

روفیا در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۰ - زیافت تاویل رکیک مگس:

راست می گوید باران عزیز :
چشم آدم بر بلیسی کو شقی‌ست
از حقارت وز زیافت بنگریست
خویش‌بینی کرد و آمد خودگزین
خنده زد بر کار ابلیس لعین
بانگ بر زد غیرت حق کای صفی
تو نمی‌دانی ز اسرار خفی
پوستین را بازگونه گر کند
کوه را از بیخ و از بن برکند
پردهٔ صد آدم آن دم بر درد
صد بلیس نو مسلمان آورد
گفت آدم توبه کردم زین نظر
این چنین گستاخ نندیشم دگر
زیافت به معنای ناسرگی است،
در این ابیات نیز مولانا میفرماید روزی آدم صفوت ا... بر ابلیس نگون بخت به نادرستی ( زیافت) و به دیده حقارت نگریست،
تنها به سبب همین نگاه نادرست پروردگار بانگ بر او زد که ای صفی تو که از اسرار پنهان آگاه نیستی، چگونه به خود اجازه میدهی نگاه ناروا به مخلوق خدا روا داری؟
که شرمساری آدم او را بر آن داشت تا بیدرنگ از خطا در نوع نگاهش توبه کند و عهد کند دیگر چنین گستاخانه نیندیشد!
ظرافتی در نیم بیت " بانگ برزد غیرت حق کای صفی " است که میگوید حق نسبت به همه آفریده هایش حتی ابلیس غیرتمند است و نگاه تحقیر آمیز بدانها را بر نمی تابد :
غیرت حق بود و از حق چاره نیست
کو دلی کز عشق حق صد پاره نیست

نسترن در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:

سلام
ما ایرانیام که نمی تونیم بدون دعوا با هم تبادل نظر کنیم.هر کسی نظر خودش رو بگه که ماهایی که صاحب نظر نیستیم بتونیم با کنار هم گذاشتن نظرات مختلف به یه نتیجه ای برسیم نهایتا...
با تشکر

Shayesteh در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

آقا رضا، شما به بزرگی خودتون ببخشید که ما فرق‌ ها رو با قاف تشخیص نمیدیم چیه.
حالا که مزاح می‌نمائید:
ما چون از کودکی در اروپا تحصیل کردیم، های غیر ملفوظ رو خوب تلفظ می‌کنیم تا خارجی‌ها فکر نکنند که ما تلفظش رو بلد نیستیم.‌ :/

کریم زیّانی در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۴:

در بیت 4 ، "وز این" نوشته شود (به جای وزین)
در بیت 8، بهتر است " بر دَرّی" نوشته شود
در بیت پیش از آخر، قلعه بِزُم است (واژه ترکی) - دیوان شمس به تصحیح فروزانفر

نسیم پاییزی در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

با شهرزاد قصه گو و رسول عزیزموافقم. به بیت ششم و کلمه استادفرزانه توجه کنید. ماجرای عشق مولوی به شمس بسیار معروف است و موجب شدکه مریدان مولانا معترض شوند و شمس تبریزی مولانا رأ ترک کند. شک نکنید شعر درمدح
شمس است و بس.

amor در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:

پایان سفرم ز نه چنان دور پیداست اکنون
باورم بدار ز راستی و هستی
……..
در این دیار نا خواسته سفر کرده خویش
چنین شد که می توانست نتواند بشد که شد
…….
من بودن خویش را هر روز ز ره دیروز جدا کردم
سفرم را در ره جدید هر روز دوباره دنبال کردم
…………
همه عمر در اندیشه جستن و پیدا کردن ره شد
زه ابتدا ره ناشناخته بود و انگاه آشگار تر شد
———————
چه بی فایده بود راستی در این دیار هستی
سفری بود پر ز عشق و مستی و هستی0
————-
حال که پایان سفرم ز نه چنان دور پیداست اکنون
باورم بدار که هروز روز تازه ای بود ز دیروز
…Amor…

باران در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۰ - زیافت تاویل رکیک مگس:

در جواب آقای روح الله باید بگپیم زیافت غلط املایی ندارد.ضیافت به معنای نادرستی نابه جایی ناروایی و ناخالصی است.منطور تاویل و برداشت غلط مگس از جایگاه خودش و ایجادتوهم خود بینیدر اوست.ضیافت به معنای میهمانی است که در اینجا معنایی ندارد

حسام الدین در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

اینجا یک سایت و محیط ادبی است. لطفا فضای این مکان را با ادبیات سخیف مستهجن نکنید. ترانه آقای چاووشی با شعر سعدی را شنیدم و بسیار هم زیبا بود، ولی برای تمجید آقای چاووشی به سایت های موزیک لطفا مراجعه کنید.

۷ در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:

خسرو یکم (زایش 501، مرگ 579 میلادی) فرزند قباد یکم معروف به خسرو انوشیروان (کسری نوشیروان، انوشه روان) دادگر، بیست و دومین شاهنشاه ساسانی، از سال 531 تا سال 579 میلادی بود. واژه "کسری/ کسرا" که عربی‌شده "خسرو" است و عرب‌ها آن را به طور کلی برای شاهان ایران به کار می‌بردند، پس از اشغال ایران به‌وسیله‌ی مسلمانان، در خود ایران برای نام بردن از شاهانی که نام خسرو داشتند، ازجمله خسرو انوشیروان، به کار رفت.
آنچه از وقایع بر میاید، این است که انوشیروان نسبت به مذهب مسیحیت، نظر سیاسی داشته، یعنی اساساً بر ضد این مذهب نبوده، ولیکن چون عیسوی‌ها را آلت دست رومی‌ها می‌دانسته، نسبت به آنها ظنین و مراقب بوده‌است.
انوشیروان نسبت به مسیحیانی که از روم رانده شده و به دربار او پناه آورده بودند، مساعدت و محبت کرد و هفت تن از فیلسوفان اسکندریه را در دربار خود پذیرفت و با آنها مهربانی نمود. نسطوریها که از نظر عیسوی‌ها در آن زمان فرقهٔ ضاله محسوب و تعقیب می‌شدند و به دربار ایران پناه آورده بودند، مورد توجه انوشیروان واقع شدند، به طوریکه کلیساهای آنها در تاریخ مذهب عیسوی، کلیساهای ایرانی نامیده شدند.
نسطوریها از این وضع استفاده کردند و در انتشار مذهب عیسویت جدیت حیرت‌انگیزی بروز دادند. در زمان انوشیروان در هرات و سمرقند کلیساهای آنها دایر بود و در زمان‌های بعد مبلغین آنها تا چین و هند هم رفتند.
پیوند به وبگاه بیرونی

۷ در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:

و حکما گویند چار کس از چار کس به جان برنجند حرامی از سلطان و دزد از پاسبان و فاسق از غماز و روسپی از محتسب و
آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است.
دوست مشمار آن که در نعمت زند
لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

فرهنگ در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیه‌السلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت:

بتی که با این مصرع شروع میشه :زین سر از حیرت گر این عقلت رود مصرع دوم سو باید سر نوشته بشه : هر سَرِ مویت سر و عقلی شود.
همینطور مصرع اول بیت یکی مانده به آخر : واستان آن دست دیوانه سلاح باید نوشته بشه واستان از دست دیوانه سلاح
بر اساس کتاب شرح جامع کریم زمانی

یاسر در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳ - زکات زندگی:

در جواب مهسا
به نظر بنده منظور از بیت اول اینه که شب تا سحر کار من اینست که با اه خود روزگار ستاره رو سیاه میکنم یعنی انقدر بیدار میمونم تا ستاره ها خاموش بشن و این هم یعنی شی زنده داری در فراق

کسرا در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶:

زیباست

علی در ‫۹ سال قبل، شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۰:

با سلام ، مرجوم درست است نه مرحوم.

۱
۳۷۳۳
۳۷۳۴
۳۷۳۵
۳۷۳۶
۳۷۳۷
۵۴۷۳