گنجور

حاشیه‌ها

ارغوان در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

این چه کسی است که مستحق است آن هم مستحق هجران شاید سزای عشق باز است

رضا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۸ - توزیع کردن پای‌مرد در جملهٔ شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز و رفتن آن غریب به تربت محتسب به زیارت و این قصه را بر سر گور او گفتن به طریق نوحه الی آخره:

در هوای غیب مرغی می‌پرد
سایهٔ او بر زمینی می‌زند
تمثیل غار افلاطون

مسعود رعیتی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

با سلام خدمت همه دوستان
این شعر زیبا رو محمد معتمدی عزیز و بزرگوار در مناجات بیار زیبا خوندن.پیشنهاد میدم گوش بدین.

امیر در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:

درود دوستان
این بیت حافظ "سه بوسه کز دو لبت...." اصلا اشاره به سه وعده نمازندارد چرا که اگر اینطور بود حافظ وامدار میشد اگر به جا نمی آورد که البته اینجا اگر بجا نیاورد یار وامدار میشود.و دقت کنید مصرع دوم تمام و کمال در پی مصرع اول و در توضیح آن آمده است تفسیر اینکه منطور حافظ از ادای دین توجه معشوق است تفسیری غلط است.

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

جان اصل ماست .
فضای نامحدودی که ، تن و دل را هم در برگرفته است.
گداختی ندارد . اوج و حضیض را ، بر نمی تابد . هلال نمی شود .
همواره قرص کامل است .
همواره می تابد و شکست در ارکان او راهی ندارد.
شادی صرف و محض است .
همواره در آن ، عروسی است.
به عروسی جان ، فرا می خواندمان!

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

کدام تن گدازان است و کدام دلی شکسته ؟
بلافاصله می فرماید : به گداز این تن و شکست این دل ، اهمیت مده !
منگر! یعنی اینها اصل نیستند .
تا آخر ابیات غزل هم به کیفییت ناپایدار و نا اصل ، این تن و دل اشاره می فرماید.

بهروز در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۹:

به نظر میرسد که مولانا به هنگام سرایش این غزل 60 ساله بوده باشند.

امیرمحمد مزینانی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۱:

بیت یازدهم قافیه غلط نوشته شده
به جای واژه ی نیست، واژه ی پیداست باید جایگزین شود

هادی رنجبران در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸:

گر صورت بی صورت معشوق ببینید ....
در مثنوی هم فرموده است:
صورت از "بی صورتی" آمد برون
باز شد کان الیه راجعون

کیومرث در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۴۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۹ - هنرها نمودن گرشاسب پیش ضحاک:

ناورد را بزرگان ادب پارسی به چم نبرد ، جنگ ، پیکار و ... آورده اند.
سعدی بزرگوار میفرمایند
به پیکار دشمن دلیران فرست
هژبران به ناورد شیران فرست

بی سواد در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۲:

روفیا جان
مانای هردو را میدانم ظلال و ضلال را اشتباه نوشتاری بود ، با این حال سپاس از یاد آوری
شاد باشید

مانی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:

باسلام
با احترام به نظر کلیه دوستان، به عقیده بنده منظور حکیم در این رباعی این بوده که هیچ انسانی در تمامی علم ها و حتی در یک علم خاص به انتها نخواهد رسید و نمی توان به قطع گفت که بهشتی و جهنمی وجود دارد یا نه، یا حتی اگر وجود دارد انسانی بهشتی است یا جهنمی. پس بهتر است در این جهان تا زمانی که عمری باقیست بهشتی برای خود فراهم کنیم، حال می خواهد این بهشت با خوردن می و خوش گذرانی باشد و یا با زیبا کردن محیط پیرامون خودمان...

امید یزدانی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:

یه بیت کم داره:
نگه به گوشه ان چشم نیمه مست نکن
کناره گیر کز ان گوشه تیر می اید

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۵۳:

6326

مهرداد در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

احسان عزیز:
خدای دل های آرام برایت در دل اوین ترانه ای فرستاد.
ترانه ای که بر دلت بنشیند.
شاید خدا دلت را قبول کرده.
چه میدانی...
سلول تنگ است و اوین وحشتناک.
اما خدای پاک تر از آب و روان تر از هوا در همه جا جاریست.
و اگر جایی تو جاری بودنش را شنیدی بدان که او هم تو را میشنود.
بسیار زیبا و دلآرام برایمان نوشتی.

احسان در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۹:

صنما تو همچو شیری من اسیر تو چو آهو
به جهان کی دید صیدی که بترسد از رهایی
این بیت رو من متوجه نمی شم. یعنی مولانا میخواد از دست صیادش رهایی پیدا کنه؟ یعنی علاقه ای به بودن پیش اون نداره؟ پس این مصرع سعدی چی می شه که میگه: "من از اون روز که در بند توام آزادم"؟

کیوان کاظمی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در ستایش شاهنشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه‌گوید:

در کتاب تعلیم خط به تحریر استاد فقید حبیب الله فضائلی شعر فوق خوشنویسی شده است که دیدنش خالی از لطف نیست ، هارمونی عجیبی بین شعر ، وزن و هنر خط هست و این همان وحدت هنر است

آقاپور در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۳:

درس اسرار است نقش جان تو
در نه تعلیق و نه تکرار کن.....اگر این بیت تقطیع هجایی شود مصرع اول 10 ومصرع دوم 9 هجا رادر بردارد.
درس اسرار است نقش جان تو
در نه تعلیق و نه((آن)) تکرار کن

روفیا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۲:

ضلال بی سواد جان!
یعنی گمراهی، ظلال یعنی سایه.
این اشتباه کوچک را دیدم چون خودم یکبار در این دام افتادم!
کز جوار طالبان طالب شوی
وز ظلال غالبان غالب شوی
و من دایم با خود می گفتم آخر یعنی چه که از گمراهی آدم های پیروز پیروز خواهی شد؟!
بعد از اینکه از استادی معنای بیت را پرسیدم هماندم چشمانم باز شد و دیدم که این ظلال نه آن ضلال است!

۱
۳۷۰۵
۳۷۰۶
۳۷۰۷
۳۷۰۸
۳۷۰۹
۵۶۲۸