بخش ۹۸ - توزیع کردن پایمرد در جملهٔ شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز و رفتن آن غریب به تربت محتسب به زیارت و این قصه را بر سر گور او گفتن به طریق نوحه الی آخره
واقعهٔ آن وام او مشهور شد
پای مرد از درد او رنجور شد
از پی توزیع گرد شهر گشت
از طمع میگفت هر جا سرگذشت
هیچ ناورد از ره کدیه به دست
غیر صد دینار آن کدیهپرست
پای مرد آمد بدو دستش گرفت
شد بگور آن کریم بس شگفت
گفت چون توفیق یابد بندهای
که کند مهمانی فرخندهای
مال خود ایثار راه او کند
جاه خود ایثار جاه او کند
شکر او شکر خدا باشد یقین
چون به احسان کرد توفیقش قرین
ترک شکرش ترک شکر حق بود
حق او لا شک به حق ملحق بود
شکر میکن مر خدا را در نعم
نیز میکن شکر و ذکر خواجه هم
رحمت مادر اگر چه از خداست
خدمت او هم فریضهست و سزاست
زین سبب فرمود حق صلوا علیه
که محمد بود محتال الیه
در قیامت بنده را گوید خدا
هین چه کردی آنچ دادم من ترا
گوید ای رب شکر تو کردم به جان
چون ز تو بود اصل آن روزی و نان
گویدش حق نه نکردی شکر من
چون نکردی شکر آن اکرامفن
بر کریمی کردهای ظلم و ستم
نه ز دست او رسیدت نعمتم
چون به گور آن ولینعمت رسید
گشت گریان زار و آمد در نشید
گفت ای پشت و پناه هر نبیل
مرتجی و غوث ابناء السبیل
ای غم ارزاق ما بر خاطرت
ای چو رزق عام احسان و برت
ای فقیران را عشیره و والدین
در خراج و خرج و در ایفاء دین
ای چو بحر از بهر نزدیکان گهر
داده و تحفه سوی دوران مطر
پشت ما گرم از تو بود ای آفتاب
رونق هر قصر و گنج هر خراب
ای در ابرویت ندیده کس گره
ای چو میکائیل راد و رزقده
ای دلت پیوسته با دریای غیب
ای به قاف مکرمت عنقای غیب
یاد ناورده که از مالم چه رفت
سقف قصد همتت هرگز نکفت
ای من و صد همچو من در ماه و سال
مر ترا چون نسل تو گشته عیال
نقد ما و جنس ما و رخت ما
نام ما و فخر ما و بخت ما
تو نمردی ناز و بخت ما بمرد
عیش ما و رزق مستوفی بمرد
واحد کالالف در رزم و کرم
صد چو حاتم گاه ایثار نعم
حاتم ار مرده به مرده میدهد
گردگانهای شمرده میدهد
تو حیاتی میدهی در هر نفس
کز نفیسی مینگنجد در نفس
تو حیاتی میدهی بس پایدار
نقد زر بیکساد و بیشمار
وارثی نا بوده یک خوی ترا
ای فلک سجده کنان کوی ترا
خلق را از گرگ غم لطفت شبان
چون کلیم الله شبان مهربان
گوسفندی از کلیم الله گریخت
پای موسی آبله شد نعل ریخت
در پی او تا به شب در جست و جو
وان رمه غایب شده از چشم او
گوسفند از ماندگی شد سست و ماند
پس کلیم الله گرد از وی فشاند
کف همیمالید بر پشت و سرش
مینواخت از مهر همچون مادرش
نیم ذره طیرگی و خشم نی
غیر مهر و رحم و آب چشم نی
گفت گیرم بر منت رحمی نبود
طبع تو بر خود چرا استم نمود
با ملایک گفت یزدان آن زمان
که نبوت را نمیزیبد فلان
مصطفی فرمود خود که هر نبی
کرد چوپانیش برنا یا صبی
بیشبانی کردن و آن امتحان
حق ندادش پیشوایی جهان
گفت سایل هم تو نیز ای پهلوان
گفت من هم بودهام دهری شبان
تا شود پیدا وقار و صبرشان
کردشان پیش از نبوت حق شبان
هر امیری کو شبانی بشر
آنچنان آرد که باشد متمر
حلم موسیوار اندر رعی خود
او به جا آرد به تدبیر و خرد
لاجرم حقش دهد چوپانیی
بر فراز چرخ مه روحانیی
آنچنان که انبیا را زین رعا
بر کشید و داد رعی اصفیا
خواجه باری تو درین چوپانیت
کردی آنچ کور گردد شانیت
دانم آنجا در مکافات ایزدت
سروری جاودانه بخشدت
بر امید کف چون دریای تو
بر وظیفه دادن و ایفای تو
وام کردم نه هزار از زر گزاف
تو کجایی تا شود این درد صاف
تو کجایی تا که خندان چون چمن
گویی بستان آن و ده چندان ز من
تو کجایی تا مرا خندان کنی
لطف و احسان چون خداوندان کنی
تو کجایی تا بری در مخزنم
تا کنی از وام و فاقه آمنم
من همیگویم بس و تو مفضلم
گفته کین هم گیر از بهر دلم
چون همیگنجد جهانی زیر طین
چون بگنجد آسمانی در زمین
حاش لله تو برونی زین جهان
هم به وقت زندگی هم این زمان
در هوای غیب مرغی میپرد
سایهٔ او بر زمینی میزند
جسم سایهٔ سایهٔ سایهٔ دلست
جسم کی اندر خور پایهٔ دلست
مرد خفته روح او چون آفتاب
در فلک تابان و تن در جامه خواب
جان نهان اندر خلا همچون سجاف
تن تقلب میکند زیر لحاف
روح چون من امر ربی مختفیست
هر مثالی که بگویم منتفیست
ای عجب کو لعل شکربار تو
وان جوابات خوش و اسرار تو
ای عجب کو آن عقیق قندخا
آن کلید قفل مشکلهای ما
ای عجب کو آن دم چون ذوالفقار
آنک کردی عقلها را بیقرار
چند همچون فاخته کاشانهجو
کو و کو و کو و کو و کو و کو
کو همانجا که صفات رحمتست
قدرتست و نزهتست و فطنتست
کو همانجا که دل و اندیشهاش
دایم آنجا بد چو شیر و بیشهاش
کو همانجا که امید مرد و زن
میرود در وقت اندوه و حزن
کو همانجا که به وقت علتی
چشم پرد بر امید صحتی
آن طرف که بهر دفع زشتیی
باد جویی بهر کشت و کشتیی
آن طرف که دل اشارت میکند
چون زبان یا هو عبارت میکند
او معالله است بی کو کو همی
کاش جولاهانه ماکو گفتمی
عقل ما کو تا ببیند غرب و شرق
روحها را میزند صد گونه برق
جزر و مدش بد به بحری در زبد
منتهی شد جزر و باقی ماند مد
نه هزارم وام و من بی دسترس
هست صد دینار ازین توزیع و بس
حق کشیدت ماندم در کشمکش
میروم نومید ای خاک تو خوش
همتی میدار در پر حسرتت
ای همایون روی و دست و همتت
آمدم بر چشمه و اصل عیون
یافتم در وی به جای آب خون
چرخ آن چرخست آن مهتاب نیست
جوی آن جویست آب آن آب نیست
محسنان هستند کو آن مستطاب
اختران هستند کو آن آفتاب
تو شدی سوی خدا ای محترم
پس به سوی حق روم من نیز هم
مجمع و پای علم ماوی القرون
هست حق کل لدینا محضرون
نقشها گر بیخبر گر با خبر
در کف نقاش باشد محتصر
دم به دم در صفحهٔ اندیشهشان
ثبت و محوی میکند آن بینشان
خشم میآرد رضا را میبرد
بخل میآرد سخا را میبرد
نیم لحظه مدرکاتم شام و غدو
هیچ خالی نیست زین اثبات و محو
کوزهگر با کوزه باشد کارساز
کوزه از خود کی شود پهن و دراز
چوب در دست دروگر معتکف
ورنه چون گردد بریده و مؤتلف
جامه اندر دست خیاطی بود
ورنه از خود چون بدوزد یا درد
مشک با سقا بود ای منتهی
ورنه از خود چون شود پر یا تهی
هر دمی پر میشوی تی میشوی
پس بدانک در کف صنع ویی
چشمبند از چشم روزی کی رود
صنع از صانع چه سان شیدا شود
چشمداری تو به چشم خود نگر
منگر از چشم سفیهی بیخبر
گوش داری تو به گوش خود شنو
گوش گولان را چرا باشی گرو
بی ز تقلیدی نظر را پیشه کن
هم برای عقل خود اندیشه کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به بیان داستان مردی میپردازد که به خاطر وامی که از فردی سخاوتمند گرفته، در رنج و مشقت است. او میگوید که شخصی که وام داده، با ایثار مال و جاه خود به دیگران کمک کرده و این کارش شکرگزاری از خداوند است. شاعر تأکید میکند که شکرگزاری از نعمات الهی، ضرورتی است که فراموش نشود و انتظار دارد که در روز قیامت، خداوند از بندگانش بپرسد که چگونه از نعمتها و فرخندگیهای او استفاده کردهاند. او با ناله و فغان، از خداوند میطلبد که او را از گرفتارهای مالی رها کند و به او کمک کند. شاعر به خوبی جلوههای رحمت خداوند را در عالم تبیین میکند و به اهمیت شکرگزاری و ایثار در زندگی انسانی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ماجرای آن قرض و بدهی به خوبی شناخته شد و پای شخص از درد و رنجی که تجربه کرد، آسیب دید.
هوش مصنوعی: به دنبال تو، شهر به هم ریخت و از طمع، هر جا که رفت داستانی روایت شد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از راهی به تمام خواستههایش برسد، جز کسی که در برابر پرستش و خدمات خود، پاداش قابل توجهی دریافت کند.
هوش مصنوعی: مرد به سر قبر رسید و دست او را گرفت. آن کریم (خدا یا شخصی نیکوکار) به طرز شگفتانگیزی به او یاری رساند و او را به سمت آرامش برد.
هوش مصنوعی: زمانی که بندهای موفق شود و فرصتی برای برگزاری مهمانی خوشایام پیدا کند، امیدوار است که آن مهمانی به خوبی و خوشی برگزار شود.
هوش مصنوعی: مال انسان میتواند برای ایثار در راه او خرج شود و مقام و منزلت او نیز میتواند برای پیشبرد اهداف او فدای شود.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی به ما خوبی میکند، شکر آن شخص در واقع شکر خداوند است، زیرا خدای بزرگ به او توفیق و قدرت انجام آن کار نیکو را داده است.
هوش مصنوعی: ترک شکر کردن او، ترک شکر کردن حق است و او به یقین به حقیقت وابسته است.
هوش مصنوعی: خدا را به خاطر نعمتهایش شکر کن و همچنین در برابر دیگر نعمات او نیز شکر و یاد او را فراموش نکن.
هوش مصنوعی: رحمت و محبت مادر، هرچند از جانب خداوند است، اما خدمت به او نیز جزو وظایف و واجبات ماست و شایسته است که به او توجه کنیم.
هوش مصنوعی: به همین دلیل خداوند دستور داد بر محمد درود فرستید، زیرا او پیامآور و مورد تأکید حق است.
هوش مصنوعی: در روز قیامت خدا به بندگانش میگوید: حالا بگو ببینم، با آنچه که به تو دادم چه کار کردی؟
هوش مصنوعی: میگوید: ای پروردگار، من با تمام وجودم از تو سپاسگزاری میکنم، زیرا روزی و نانی که دارم از تو ناشی میشود.
هوش مصنوعی: او به او میگوید: حق تو را ادا نکردی و شکر گزار نعمتهای من نبودی، همانطور که شکر گزار آن بزرگوار نیز نبودی.
هوش مصنوعی: تو به شخصی بخشنده ظلم و ستم کردهای و آن نعمتهایی که به تو رسیده، نه به خاطر اوست.
هوش مصنوعی: زمانی که به خاکسپاری آن خدمتگزار و ولینعمت رسید، بسیار گریان و نالان شد و به شدت متأثر گردید.
هوش مصنوعی: ای پشتیبان و حامی هر کسی که به تو امید دارد و کمک جویان را نجات میدهی.
هوش مصنوعی: ای غم، مرا از یاد خودت بیرون کن، همانطور که روزی پر برکت و مهربان به همگان میرسد.
هوش مصنوعی: ای فقیران، شما هم خانواده و پدر و مادری دارید که در مسائل مالی و پرداخت بدهیها به شما کمک میکنند.
هوش مصنوعی: ای مانند دریا که از عشق نزدیکان، گوهر و هدیه برای آیندهات میدهی.
هوش مصنوعی: تو سبب روشنایی و گرمای زندگی ما هستی، ای خورشید که به هر کاخ و گنجی رونق میبخشی و ویرانیها را نیز زنده میکنی.
هوش مصنوعی: ای کسی که در ابرویت گرهای وجود دارد که مانند میکائیل راد و رازق است و کسی آن را ندیده است.
هوش مصنوعی: ای دل تو همیشه با اسرار پنهان در ارتباطی، تو مانند پرندهای هستی که به نعمتهای نهانی و بزرگ دسترسی داری.
هوش مصنوعی: به یاد نیاوردهای که از داراییام چه بر سرم آمد، سقف آرزوهایت هرگز به من نمیگوید.
هوش مصنوعی: ای من و افرادی مانند من، تو در طول زمان به نوهها و نسلهای خود وابسته شدهای، به گونهای که حالا تو مانند خانوادهای برای آنها شدهای.
هوش مصنوعی: ما دارایی و ویژگیهای خود را به عنوان نماد افتخار و شانسمان معرفی میکنیم.
هوش مصنوعی: تو هنوز زندهای، اما خوشی و سعادت ما از بین رفته است و لذت زندگی و روزی ما نیز از دست رفته است.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد و نیکوکاری، کسی مانند حاتم طایی وجود ندارد که در ایثارکردن نعمتها برابری کند.
هوش مصنوعی: حاتم، حتی اگر مرده باشد، به دیگران مهربانی و generosity نشان میدهد و به کسانی که نیازمند هستند، نعمتهای فراوانی میبخشد.
هوش مصنوعی: تو به هر نفس زندگی میبخشی، به طوری که وجود تو در نفسهای من نمیگنجد.
هوش مصنوعی: تو زندگیای به ما میبخشی که بسیار پایدار است و با ارزشی مانند طلا، بی هیچ رکود و تعداد زیادی.
هوش مصنوعی: ای فلک، هیچ کسی از خویشتن تو به عنوان وارث باقی نمانده است، پس با فروتنی و سجده بر تو، به درگاهت میروم و از تو کمک میطلبم.
هوش مصنوعی: مردم را مانند یک چوپان مهربان و دلسوز از نگرانیهایشان نجات میدهی، همانطور که کلیمالله (حضرت موسی) در کردار خود از محبتی مولاناست.
هوش مصنوعی: گوسفندی از حضرت موسی فرار کرد و بر اثر این فرار پایش آسیب دید.
هوش مصنوعی: شخص در جستوجوی محبوب خود تا شب ادامه میدهد و این در حالی است که آن عشق و محبوب از دید او غایب شده است.
هوش مصنوعی: گوسفند به خاطر ماندن و بیحرکتی ضعیف و ناتوان شد، سپس حضرت موسی (کلیم الله) از او فاصله گرفت و او را رها کرد.
هوش مصنوعی: او به آرامی بر پشت و سرش دست میکشید و با محبت به او نوازش میکرد، مانند مادری که به فرزندش عشق میورزد.
هوش مصنوعی: تو تنها در دنیای پر از عشق و محبت زندگی میکنی و در هیچ چیزی جز مهربانی و رحم و اشکهای محبت نمیتوانی به خشم و تندی روی بیاوری.
هوش مصنوعی: اگر بر من رحم نمیکنی، چرا خود را به زحمت میاندازی؟
هوش مصنوعی: زمانی که منصب نبوت شایسته فلانی نبود، یزدان با فرشتگان سخن گفت.
هوش مصنوعی: پیامبر بزرگوار فرمودند که هر پیامبری در ابتدای فعالیتش به نوعی مسئولیتهای رهبری و هدایتگری را بر عهده داشته است، خواه در سنین جوانی یا در دوران کودکی.
هوش مصنوعی: او بدون رهبری و حمایت صحیح، نتوانست امتحان الهی را پشت سر بگذارد و به رهبری در دنیا دست نیافت.
هوش مصنوعی: پرسید سائل: ای پهلوان، تو هم در این مسیر همراهی کردهای؟ او پاسخ داد: من هم مدتی طولانی به عنوان شبان بودهام.
هوش مصنوعی: برای اینکه وقار و صبرشان آشکار شود، او بهعنوان شبان قبل از نبوت حق، آنها را آماده کرد.
هوش مصنوعی: هر رهبری که مردم را به خوبی و با مهربانی هدایت کند، به گونهای خواهد بود که مردم به او اعتماد میکنند و گرد او جمع میشوند.
هوش مصنوعی: موسی، با صبر و تدبیرش، در رهبری و مدیریت مردمش به خوبی عمل میکند و با عقل و خِرَد خود در کارها پیشرفت میکند.
هوش مصنوعی: بدون شک، او را به مقام و هدایت میرساند، همچون چوپانی که بر فراز آسمان نورانی میباشد.
هوش مصنوعی: به گونهای که پیامبران از زینت و زیباییها برخیزند و مقام و هدایت را به نیکان و برگزیدگان بدهند.
هوش مصنوعی: ای کسی که به لطف خود در این گلهداری از جهل و نادانی، چهرهات را پنهان کردهای، باید بدانی که تو به کوری و نادانی دچار شدهای.
هوش مصنوعی: میدانم که در آن دنیا خداوند به تو سلطنتی ابدی عطا میکند.
هوش مصنوعی: بر اساس امید و انتظار، به مانند دریایی که به وظیفهاش عمل میکند، تو نیز باید در انجام وظایف خود کوشا باشی.
هوش مصنوعی: من هزاران طلا از تو قرض گرفتهام، اما تو کجایی؟ تا این درد من درمان شود.
هوش مصنوعی: کجایی که مانند چمن خندان و شاداب باشی و تمام زیباییهای باغ و دشت را برای من به ارمغان بیاوری؟
هوش مصنوعی: شما کجایید تا من را شاد کنید و با مهربانی و لطفی همچون خداوندان رفتار کنید؟
هوش مصنوعی: تو کجا هستی که به قلب من بیایی و غم و ناراحتیام را برطرف کنی؟
هوش مصنوعی: من میگویم که کافیست و تو به نیکو بودن خود اشاره کردهای که این را نیز به خاطر من بپذیر.
هوش مصنوعی: وقتی که جهانی به وسعتی عظیم زیر خاک جا میگیرد، پس به همین ترتیب میتوان آسمانی را نیز در زمین جای داد.
هوش مصنوعی: خدا نکند که تو از این دنیا خارج شوی، چه در زمان حیات و چه در این لحظه.
هوش مصنوعی: در دنیای ناشناخته، پرندهای به پرواز درآمده و سایهاش بر روی زمین میافتد.
هوش مصنوعی: جسم تنها یک سایه از حقیقت دل است و هیچ ارتباطی با پایه و اساس دل ندارد.
هوش مصنوعی: مردی که خوابیده است، روحش مانند آفتاب در آسمان درخشان است، اما بدنش در لباس خواب فرورفته است.
هوش مصنوعی: درون وجود انسان، مانند پوششی که در زیر لحاف است، جان پنهان است و در این حالت، در سکوت و خلوت خود، به نوعی نقشهکشی و تغییراتی میدهد.
هوش مصنوعی: روح من به گونهای است که مانند یک راز از خداوند پنهان است و هر تصویری که دربارهاش تصور کنم، غیرممکن است.
هوش مصنوعی: عجب اینکه لعل شیرین تو کجاست و آن جوابهای زیبا و رازهای تو چه شدهاند؟
هوش مصنوعی: عجب! کجاست آن سنگ عقیق شیرین که میتواند درهای مشکلات ما را باز کند؟
هوش مصنوعی: عجب است که در آن لحظه که مانند ذوالفقار (شمشیر حضرت علی) شدی، عقلها را به التهاب و هیجان انداختی.
هوش مصنوعی: چند نفر مانند فاخته هستند که در جستجوی خانه و آرامش خود میگردند و به دنبال مکان مناسب میباشند.
هوش مصنوعی: در آن مکان که ویژگیهای رحمت وجود دارد، قدرت، زیبایی و هوش نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: او همیشه در جایی است که دل و اندیشهاش در آنجا جریان دارد، درست مثل اینکه شیر در جنگل خود زندگی میکند.
هوش مصنوعی: جایی را نشان میدهد که امید و آرزو در هنگام غم و ناراحتی از بین میرود.
هوش مصنوعی: به همان جایی برو که در زمان بروز مشکل، چشمانتظار بهبود و سلامتی باشد.
هوش مصنوعی: در آن سمت، برای جلوگیری از زشتیها، درختی میکارد و کشتیای میسازد.
هوش مصنوعی: دلی که ما را به سمتی میکشاند، همانقدر واضح و روشن است که زبانی که سخن میگوید یا صدایی که به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: او با خداوند است و از دنیای مادّی بینیاز است. ای کاش میتوانستم به زبان ساده و بیپیرایه بگویم.
هوش مصنوعی: عقل ما کجاست که بتواند تفاوتهای روحهای انسانها را در شرق و غرب تشخیص دهد، در حالی که این روحها به شکلهای مختلف همچون برق میدرخشند و تأثیر میگذارند؟
هوش مصنوعی: این بیت به تغییرات طبیعت اشاره دارد. در واقع، وقتی آب دریا به سمت ساحل میآید و بعد به سمت دریا میرود، در ابتدا میزان آب افزایش مییابد و به اوج میرسد، اما پس از آن، آب به آرامی به سمت دریا برمیگردد و در حالت پایدار باقی میماند. این تغییرات نشاندهنده نوسانات و جریانات طبیعی است که در زندگی نیز میتوان به آنها اشاره کرد.
هوش مصنوعی: من در شرایطی هستم که نه از وامهای زیاد خبری دارم و نه به راحتی به آنها دسترسی دارم، اما تنها صد دینار از این تقسیم بهرهمند شدهام و همین برایم کافی است.
هوش مصنوعی: من در کشمکش و جدل با حق تو ماندهام و حالا با ناامیدی به سمت تو میروم، اما تو ای خاک، در دل من خوشحالی.
هوش مصنوعی: به تلاش و ارادهات اهمیت بده و در دل حسرت خود، به زیباییات و تواناییهایت تکیه کن.
هوش مصنوعی: به جویبار نزدیک شدم و در عمق آن به جای آب، خون مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: در این بیت به تفاوت میان ظواهر و واقعیتها اشاره شده است. میتوان گفت، به نظر میرسد چیزهایی که به چشم میآیند، همیشه حقیقت ندارند. بهعبارتی دیگر، ماه در آسمان فقط یک تصویر زیباست و جوی آب هم ممکن است تنها ظاهری خوشایند داشته باشد، اما واقعیت ممکن است فراتر از آن چیزی باشد که مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: محسنان افرادی هستند که مانند جنسیت نجیب و با فضیلت به شمار میآیند و آن ستارههای درخشان نیز همانند آفتاب در زندگی درخشان و مهم هستند.
هوش مصنوعی: ای عزیز، تو به سمت خدا روی آوردهای، پس من نیز به سمت حقیقت خواهم رفت.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که جمع و محور علم، محلی است که در طول تاریخ وجود دارد و در نزد ما، همواره حقایق و دانشها حاضر و قابل دسترسی هستند.
هوش مصنوعی: اگر طرحها هم بیخبر از حال خویش باشند و هم با خبر، همه در دستان نقاش محصور و محدودند.
هوش مصنوعی: هر لحظه در ذهنشان، افکار و خاطراتی را به یاد میآورند و محو میکنند که به هیچ نشانی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: خشم، رضایت را از بین میبرد و بخل، سخاوت را از فرد دور میکند.
هوش مصنوعی: در هر لحظه، تمام تجربیات و دانش من پر از اثبات و حذف است و هیچ زمانی بدون این موارد نیست، چه در شامگاه و چه در صبح.
هوش مصنوعی: کوزهگر باید با مهارت و دقت به کارش ادامه دهد، چرا که خود کوزه نمیتواند به تنهایی تغییر شکل دهد یا بزرگ شود.
هوش مصنوعی: اگر کشاورز مشغول کار نباشد و چوبش را در دست نگه دارد، نمیتواند محصول را آماده کند. پس اگر او از کار کنارهگیری کند و در کارش جدی نباشد، محصول به هم میریزد و به درستی آماده نخواهد شد.
هوش مصنوعی: لباسی که در دست خیاط است، نشان میدهد که بدون کمک و مهارت دیگری قادر به دوخت آن نیست یا نمیتواند از خود خیاطی کند.
هوش مصنوعی: مشک تنها نمیتواند پر یا خالی باشد، بلکه این ویژگیاش به سقا بستگی دارد. سقاست که میتواند آن را پر کند یا خالی بگذارد.
هوش مصنوعی: هر لحظه در حال تغییر و تحول هستی، پس به یاد داشته باش که از ساختههای او هستی.
هوش مصنوعی: زمانی که چشم روز از زیر چشمبند رها شود، چگونه میتواند خالق خود را بیابد و به او دل ببندد؟
هوش مصنوعی: به خودت توجه کن و به حرفهای نادانان توجه نکن.
هوش مصنوعی: به خودت توجه کن و به نصایح دیگران اهمیت نده. چرا باید خودت را وابسته به نظریات و حرفهای بیمحتوا کنی؟
هوش مصنوعی: بیتقلید به دیدگاههای خود اهمیت بده و برای فکر کردن به عقل و اندیشهات وقت بگذار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.