محمد سلماسی زاده در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۶:
صرفا تا اطلاعیه بعدی و به فراخور درک و فهم ناقص خود ، بیت زیر می تواند چنین معنا یابد :
آن عشق پر از صورت بی صورت عالم / هم دوز زما هم زه قواره ما کو؟
هر عشقی در عالم برآمده از آن عشق مطلق و بی صورت باشد که هرکس به اندازه وسعت وجودی خود ، ریخت و شکلی از آن را دریابد.
دوز= دوزنده
زه = تار ساز ( در اینجا می توان نخ معنا کرد )
قواره = ریخت و قیافه ، پارچه بریده شده و شکل یافته
وحید تقی آبادی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۶:
بر خلاف نظر هوش مصنوعی که توصیه میکنم برای از بین نرفتن اصالت اشعار و معانی باطنی عمیق این اشعار که از درک و فهم هوش مصنوعی خارج هست، برای ترجمه از هوش مصنوعی استفاده نکنید، نظر بنده حقیر درباره این رباعی چیز دیگری هست:
به نظرم شعر از زبان خداوند به بشر پر مدعا هست که برای دیگران نسخه میدهد و خود را گره گشای دیگران میداند ولی نسبت به رنج و بیماری که از جانب خدا برای همان شخص میرسد نمی تواند برای خودش کاری انجام دهد و در بیت دوم خداوند میگوید که در برابر این رفتار بشر صبر میکند تا سر ما به سنگ بخورد و بفهمیم که بدون توفیقات الهی ما از خودمان هیچ چیز نداریم و در نهایت باید به درگاه خدا پناه ببریم و مانند حلقه ای که بر در آویزان است به خداوند تکیه کنیم
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۳۹ - حکایت در سیر و سلوک به سوی حق:
در مصرع دوم بیت 32، «هِلالت» درست است (به جای «ملالت»).
م ر در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:
دلنوازان همه خاموش شدند از پس درد
خوشبهحالت که هنوزم سخنت میگیرد... 🌿
دکتر حافظ رهنورد در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲:
خواجه حافظ بیهمتا در این غزل اشارتی به شیخ صنعا دارد که چگونه خشک مذهبی و زهد، او را به ورطهی نابودی برد؛ از این روست که راه سلامت را در میانه روی میبیند و ریا را همواره نهی میکند؛ که غیر از این رنگ می را با آبی و توبهاش را با غسلی میتوان زدود.
و چه درست اشاره میکند در بیتی دیگر از غزلی دیگر که؛
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
نکن به فسق مباهات زهد هم مفروش
که اگر زهد بفروشی، چون شیخ صنعا
نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد
ارسالان در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۹:
فارغ از کلمات ترکی و خود کلمه ترک، همین بیت این غزل نسب مولانا را معلوم میکند :
زمین چون زن فلک چو شو خورد فرزند چون گربه
من این زن را و این شو را نمیدانم نمیدانم
این یک ضرب المثل ترکی است و اصولا با ذخیره ذهنی فارسی قابل درک نیست. همانطور که در شرح هوش مصنوعی و هوش طبیعی جناب مروتی این ناتوانی مشهود است
ارسالان در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۴ در پاسخ به بابک بامداد مهر دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۹:
جواب شما هم در همسن راستاییست که منتقدش هستید. ابتدا در اصلاح خویش بکوشید
ارسالان در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۸:
اگر دوستان علاقمند به نسب شعرای فارسی هستند کتاب وزین و مستند دکتر عنایت الله شهرانی به نام ترکان پارسی گوی، چاپ کابل، قابل مراجعه است.
دکتر صحافیان در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:
ساقی بیا کشتی وجودمان را در رودخانه شراب بینداز تا فریاد و ولوله شوق در جان پیر و جوان برخیزد(حال خوشی که همگان را به وجد آورد)
۲-مرا به کشتیای پرشراب بینداز، آری این معنای نیکویی کردن و در آب اتداختن است.
۳- آری اشتباه کردم که از راه میکده برگشتم، بزرگواری کن و دوباره به راه راست برگردانم(خطا: ایهام به شهر زیبارویان در ترکستان)
۴- اکنون برایم از آن شراب سرخ مشکبو، جامی بیاور تا آتش رشک و حسد در دل گلاب زبانه کشد.
۵- اگر چه اکنون مست و خراب عشق شدهام ولی نظر عنایتی بر من ویران بینداز!(خانلری: مست و خرابی)
۶-اگر در نیمه شب خواهان تماشای آفتابی، از چهره دختر گلچهره تاک(خم شراب) پرده بردار!(بنمردبم تا ز بوالعجبی/ بندیدیم صبح نیمه شبان.تاربخ جهانگشای جوینی)
۷- نگذار پس از مرگ به خاک بسپارندم، پیکرم را به میکده ببر و در خم شراب بینداز(شوق بیوصفی که با مرگ هم تمام نمیشود)
۸- ای حافظ! وقتی از ستم زمانه جان به لب شدی، به سوی،دیو اندوه تیر شهاب بینداز(ایهام ناوک شهاب: حال خوش- شوق- شراب)
آرامش و پرواز روح
Yek mard در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:
آن همه ناز و تَنَعُّم که خزان میفرمود
عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد
همه شکوه و جلال دلبرانه ای که از پاییز فراگیر میشد
در برابر موسم جان افزا و روح بخش بهار، نه حرفی برای گفتن دارد و نه یارای ماندن دارد
یوسف شیردلپور در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۹ در پاسخ به روفیا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:
درود برشما استاد روفیا عزیز و ممنون از توضیح تان آرزوی موفقیت 💛🌹🙏
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۴۱ - در بیان آنکه چون سفر را نهایت نیست لازم می آید سبکبار و چالاک بود:
1-در مصرع دوم بیت 24 («بارهایی بلکه این بیزارها»)، «بیزارها» نامفهوم و نادرست است. به استناد نسخۀ خطی مجلس به شماره ثبت 5379، باید «پندارها» باشد. البته درستی آن در بیت 25 نیز تایید میشود.
2-بیتهای 26 و 27 متعلق هستند به بخش 42 و به همین دلیل حذف خواهند شد.
مقتدر غفاری در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۶۸:
شاعر کوچک بودن دهان یار را به نقطه ای تشبیه کرده است که طبق تعریف فلاسفه، نقطه طول و عرض ندارد اما یار با گشودن لبها نقطه را به دو نیم تقسیم کرده است و نظریه فلاسفه را زیر سوال برده است
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۴ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۴۲ - بیان اینکه به جهت امتحان دیدنیها پوشیده می شود:
مصرع نخست «کاندران رادان همه گمره شدند» در بیت شماره 1، نشان میدهد که باید پیش از آن دست کم بیت دیگری وجود داشته باشد. بررسی نشان میدهد که بیتهای جاافتاده، در پایان بخش 41 طاقدیس آمدهاند:
«ز امتحان نادیدنیها دیده شد/دیدنیها زامتحان پوشیده شد»
«ای توانایی که بهر آزمون/بست این نقش بدیع واژگون»
مهرپویا در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۲ در پاسخ به پیمان شریفی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:
خوشحالم که یه همدوره حافظ و رفیق و همنشین حافظ رو میبینم،برای همین انقدر مطمئن حرف میزنید دیگه؟ اوشکولات و بچه بازی و این حرفها همون ماله کشیه که گفتم. مغلطه کامله. حافظی که میگه بشوی اوراق اگر همدرس مایی که حرف عشق در دفتر نباشد رو دیگه نمیشه توجیه کرد ملاذهن گلم.بکم شل کن بزار حافظ حرف خودشو بزنه شما هم حرف خودتو. اما نگو که حافظ حتما فلانه یا حتما بمانه من فکر میکنم هر کسی از ظن خودش میشه یار حافظ و این قشنگ تر دموکرات تره تا جبر باید
شهریار در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
رشته تحصیلی من ادبیات نیست.
صرفا یک شعرخوان عام هستم.
بنابراین بدیهی ست قدرت تحلیل من از شعر اندک باشد.
شهریار در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
قطع نظر از این که مقصود حافظ کدامین عشق است زمینی یا آسمانی،باید توامان و دفعتا عاشق شده باشی و شکست خورده باشی تا ذره ای از سعه و ضیق این شعر را بفهمی.
همچنین است راجع به غزل زیبای " ای ساربان " سعدی
شهریار در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
دوستی به نام امیر حسین در بالا گفتند که صدای شهرام ناظری غم عشق موجود در این شعر رو به خوبی نشان می دهد.
دقیقا همینگونه است که امیرحسین بیان کردند.
شهریار در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
دیوان کبیر او به مانند هدیه ای آسمانی از سوی پروردگار به بشریت است.
خواندن آن روح را به تلاطم و پروار در می آورد.
اشعار مولانا نه این که معنا را نشان دهند بلکه خود باطن و معنا هستند.
او انگار به راز خلقت آگاه است
تمام دنیا و ظاهر و باطن در اشعار او می غلتند.
تمام کلمات ساده و غامض بدون هیچ نقصان گو اینکه در همیان و در محضر اویند برای خلق مثنوی معنوی و دیوان شمس.
تسلط مولانا بر نحوه به کارگیری و چینش کلمات یک تسلط محیط است
او پروردگار تمام شعراست.
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۳۰ - تتمه حال پادشاه و زنگیان: