گنجور

حاشیه‌ها

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۳:

خیلی زیباست

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷:

گمنام گرامی
گویا حسین حلاج شافعی را دست کم گرفته و او را از رندی و عشق ورزی بی خبر دانسته .
مانا باشید

روفیا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸ - فریفتن روستایی شهری را و به دعوت خواندن، به لابه و الحاح بسیار:

در قطعه ای دیگر شمس می خواند :
تیر پران بین و نا پیدا کمان
جان ها پیدا و پنهان جان جان
نخست تیر برای پرتاب نیاز به کمان و کشتی برای حرکت نیاز به باد موافق دارد،
دو دیگر یادمان نرود که کمانی هم هست و باد موافقی نیز هم...

روفیا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸ - فریفتن روستایی شهری را و به دعوت خواندن، به لابه و الحاح بسیار:

آدمی چون کشتی است و بادبان
تا کی آرد باد را آن باد ران
در اجرای عروسکی دیدار شمس و مولانا، آنجا که شمس این بیت را بر مولانا می خواند بادی تند ردای زیبایش را چون بادبان به اهتزاز در می آورد...
هماهنگی بسیار زیرکانه میان واژگان و تصویر لذتبخش است!

سید محمد مهدی شریفی حسینی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷:

بیت آخر در برخی نسخه ها متفاوت آمده است (باید که خاک در گه اهل بصر شوی) و اهل بصر صحیح تر است چرا که منظور عارفان واصل است که دارای بصیرت هستند . وگرنه اهل هنر معلوم نیست چکاره باشند تا چه رسد بدین که بخواهند کسی را واصل الی الله کنند.

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

همینطور است جناب آرین
خود شاعر و در همین غزل گفته است

علی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

سلام
مقصود از این شعر مولا امیرالمومنین است

گمنام در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷:

خیلی عجیبه
هربار که این شعرو میخونم
مصراع "از شافعی نپرسند امثال این مسائل"
توی ذهنم طنین انداز میشه و تا یه مدت خیلی زیادی همچنان همینطوره.
خیلی این مصراع برای من عجیبه

بهرام ناهد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۰:

این چکامه در برنامه شاخ گل 252 با موسیقی زیبای جواد معروفی و آواز گلپا هم خوانده شده . در آنجا هم از "چه" استفاده نشده که به نظرم درست است .

سید مهدی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

در جواب آخرین نظر نوشته شده: بله ما اطمینان داریم که این شعر قطعا از خود مولوی است. چرا که هزل از دوره قبل از مولانا هم سبک رایجی بوده و به دلیل پایین بودن میزان سطح فرهنگ در آن دوره گاها شعرا برای اینکه حرف خود رابکرسی بنشانند مجبور بودند با زبان خود آن مردم سخنوری کنند که این کار باعث میشده که تاثیرشعرآنها دوچندان شود و مردم حرف شنوی بهتر و بیشتری داشته باشند. مثلا این یک شعر هزل اخلاقی و عبرت آموز از سعدی است که دراین شعر طلاق را نکوهش کرده و کاری نحس و نکوهیده میداند:
مردکی راکه زن طلاق افتاد/شوهری دیگر اتفاق افتاد/دست آن بر سر از جفای زنش/کیر آن بر میان طاق افتاد

سید مهدی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۶:

سلام, بنده فوق دیپلم ادبیات هستم. در کتاب گلستان سعدی(انتشارات دانشگاه پیام نور) نوشته شده: ای شکم خیره به نانی بساز, نه تایی. بنظر می آید این شکل بشیار صحیح تر باشد. البته قبول دارم که بعضی از کتب شاعران بزرگ نسخه های مختلفی دارند, مثل دیوان حافظ که مثلااین بیت شعر ایشان درنسخه غنی و قزوینی به یک شکل و در نسخه قدسی به شکل دیگر است:
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز/باشدکه بازبینیم دیدار آشنا را
که در نسخه قدسی بدینگونه است, اما در نسخه دکتر غنی و قزوینی:
کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز/ شاید که بازبینیم آن یار آشنا را

Farshid در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۷۱ - ذکر حسین منصور حلاج قدس الله روحه العزیز:

قطعا تنها نقص منصور حلاج این بود که جسم فانی او ظرفیت حفظ اسرار الهی را نداشت.. واین اصل در همه دوران ها بوده مثلا زمانی که نصیر فهمید که امیرالمومنین اسرار حق را میداند تاب نیاورد داد زد که حضرت حق مطلق است اما از این اصل بیخبر بود که اسرار الهی را نباید فاش کرد.. نمونه دیگر وقتی یکی از یاران اما صادق گفت ای نوه ی پیامبر خدا چرا مارا از علمی که امیرالمومنین به میثم تمار آموخت به ما نمی آموزی حضرت فرمود چون تو میثم نیستی آیا تا به حال هر چه را به تو آموخته آیم همه جا آشکار نکردی گفت بلی ای نوه رسول خدا حضرت فرمود میثم اینچنین نمی کرد و رازهای ما را فاش نمیکرد.... حالا سوال اینجاس این چه اسراری است از حق که کسی نباید آن را فاش کند... این اسرار به مذاق اهل شریعت که ظاهر بین هستن وبا عقل بشری می سنجند خوش نمی آید چون پایبند به یک سری قوانین خاص هستن که معتقد هستن که تنها قوانین درست الهی اینهاست... هر که را اسرار حق آموختن.. مهر کردن زبان دهانش دوختن... سعدی میگه.. ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز.. که آن سوخته راجان شدو آواز نیامد... این مدعیان در طلبش بیخبرانند.... هرکه او را خبری شد خبری باز نیامد ...

Alipur در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۸:

چه تماشاست درین کوچه که طفلان سرشک
طفلان سرشت ، غلط است.

گمنام در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳:

ابراهیم عزیز،
یافتم ، اما شکسته بسته، می گوید:
جهان بگشتم و دردا به هیچ شهر و دیار
نیافتم ، که فروشند بخت در بازار
کفن بیاور و تابوت و جامه نیلی کن
که روزگار طبیب است و عافیت بیمار
مرا زمانه طناز دست بسته و تیغ
زند به فرقم و گوید؛ که هان! سری می خار
ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد
من ابلهانه گریزم به آبگینه حصار
عجب که نشکنم این کارگاه مینایی
که شیشه خالی و من در لجاجتم ز خمار
و تا دیدار

یک دوست در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

این شعر پر از معانی فوق العاده است و برای هر بیتش میشه چند صفحه مطلب نوشت.
برای مثال بیت سوم:
در بیت سوم حافظ علیه الرحمه توصیه می کند که وقتی دیدم غم به شما نزدیک می شود ،به شراب پناه ببر.
در نگاه اول دوستانی که حافظ را نظر باز و .... می پندارند ، حافظ را به شراب خواری و توصیه به شراب خواری متهم می کنند.دوستانی هم که کمی تخفیف می دهند ، می گویند که بالاخره در طب از شراب استفاده می شده و اینجا حافظ برای رفع غم توصیه کرده. ولی، در ادبیات عرفانی ، شراب، تمثیلی از معرفت الهی است و به توصیه حافظ هر کس بخواهد از غم و اضطراب و تشویش دور باشد بایستی خود را از باده ناب معرفت الهی سیراب کند.حافظ ،حافظ قرآن است و حتما این آیه را می داند و لحاظ هم کرده است:
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿59﴾
سوره انعام
و کلیدهای غیب تنها نزد اوست جز او [کسی] آن را نمی‏ داند و آنچه در خشکی و دریاست می‏ داند و هیچ برگی فرو نمی‏ افتد مگر [اینکه] آن را می‏ داند و هیچ دانه‏ ای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن [ثبت] است.
کسی که این را می داند و به آن ایمان دارد دیگر چه غمی خواهد داشت.
و این نسخه مجرب است. و مثال من برای مجرب بودن آن شعری است سعدی یک قرن قبل از حافظ گفته:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

یک دوست در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

با سلام
متاسفانه ما هنوز با ادبیات عرفانی آشنایی پیدا نکرده ایم (خودم را هم می گویم )و انگ نظربازی و شاهد بازی و شراب خواری و... به عرفای بزرگی مانند حافظ و سعدی می زنیم.
حافظ و سعدی و عرفای بزرگ دیگر ما ، معصوم نبوده اند ،اما ، گناه بزرگان معمولا در حد ترک اولی است نه گناهان پستی که به این بزرگان نسبت داده می شود.کسی که حافظ قرآن با 14 روایت بوده و گفته که هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم بری از گناهان سخیف است.حداقل بری هم نباشد دیگر نمی آید در شعرهایش علنا ذکر کند.
نظربازی در ادبیات عرفانی تمثیلی است از ارتباط عارف با معشوق که همانا خداوند متعال است.و چون این ارتباط در عرفان ، شهودی است، از آن، به نظربازی تمثیل شده است.
و اما شعر:
در بیت دوم مراد از پسر ، فردی است مانند پسربچه که به بلوغ عقلی و معرفتی نرسیده است (در برابر پیر که در ادبیات عرفانی به کسی که به بلوغ عقلی و معرفتی رسیده است گفته می شود)و حافظ را متهم به بدمذهبی و نظربازی و ... می کند و در این بیت حافظ به این فرد کنایه می زند که در مذهب اسلام که کوچکترین تهمت و افترا و سوء برداشت و سوءظن گناه است ، تو چه مذهبی داری که به راحتی این انگها را به من می زنی و خون مرا حلالتر از شیر مادر می دانی.

آیدین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:

در بیت دوم با در نظر گرفتن معنی نرنجد درست به نظر می رسد:
دلم از تو چون نرنجد که به وهم در نگنجد
دلم چنان از تو نمی رنجد که قابل تصور نیست و در وهم نمی گنجد
در واقع معشوق به حدی بی مهری کرده است که نرنجیدن از وی غیر قابل تصور است ولی با این حال دل سعدی نمی رنجد

ارین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

خودش گفته بهتون!!؟

july در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳:

جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
اینجا که سنایی می فرماید: «جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست» می تواند ناظر به این معنا باشد که عشق یگانه است و هوس گونه گون! عشق تنها به حضرت حق جل و علا ورزیده می‌شود؛ ولی هوس متعدد و متکثر در اشیا و افراد است و بنا براین به آنها عشق اطلاق نمی‌شود.

حمید رضا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:

به نظر می رسد که خیام هنگام سرودن این رباعی، از لذت عشق به دلبر و همدمش بسیار احساساتی شده بود.
شک ندارم که پس از پایان آن ماه عسل و سپس یکی دو مورد بگو مگو و سه چهار مورد قهر و آشتی، هنگام پدیدار شدن ماه و زهره در آسمان، باز دیدن می ناب برای آن بزرگوار بهترین چیز بود!
ایکاش او میدانست که تا بشر روی این کره خاکی هست، در سراسر جهان با زبانها و فرهنگهای گوناگون، رباعیاتش را "از برای خوشدلی" خواهند خواند.
روحش شاد که ارزش لذتِ داده ها را میدانست و در هر لحظه ای، آن لذت برایش بهترین بود.

۱
۳۶۶۷
۳۶۶۸
۳۶۶۹
۳۶۷۰
۳۶۷۱
۵۴۷۵