گنجور

حاشیه‌ها

عذرا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۲ - در بیان آنک دوزخ گوید کی قنطرهٔ صراط بر سر اوست ای مؤمن از صراط زودتر بگذر زود بشتاب تا عظمت نور تو آتش ما را نکشد جز یا مؤمن فان نورک اطفاء ناری:

در عنوان این قسمت، لطفا کلمه مومن را تصحیح کنید؛ به شکل «ممن» درج شده

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

هنر نزد ایرانیان است و بس
اگر ”بس“ را به مانای ”بسیار“ بگیریم از تعصب و تحدید می رهیم
هنر نزد ایرانیان است و بسیار

محمد طهماسبی دهنو در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:

معنی متن انگلیسی دلارام
شراب بنوش. زندگی ابدی این است. این است که همه جوانی را به شما می دهد.در این فصل برای شیر، گل رز و دوستان مست است. خوشحال است برای این لحظه . زندگی شما این لحظه است

محمد طهماسبی دهنو در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:

واقعا خیام بی نظیر و تکرار نشدنی است
شعرهای امروزی بیشترشون
به نظرم نه بخوام توهین کنم
اما اصلا جهانبینی نداره
و اندیشه ها محدود است
خیام گر بداند با سبک او چه کردند
افسوس و آه خیزد از قبرِ آن هنرمند
جایِ مِی است چایی جایِ شراب قند است
اندیشه در رباعی شد بوسه ای ولبخند
#محمدطهماسبی
و رباعی و غزل و مثنوی و ....هر کدوم اصول دیدگاهی خاصی دارند
رباعی یکی از سخت ترین سبک هاست
واقعا سختِ
یک اندیشه ی بسیار متعالی میخواد و یک نگاه عمیق به هستی
رسالت شعری هر چقدر بالا باشه نگاهش و وسعتش هم بالاست
رباعی در طول تاریخ حیات و بالندگی و دوامِش، در خدمت موضوعات گوناگون بوده
. تامل های عمیق فلسفی مانند رباعی های خیام جوشش های عارفانه و عاشقانه مانند رباعی های عطار و سنایی و مولانا موضوعات سیاسی و اچتماعی مانند رباعیات فرخی_یزدی و میرزاده عشقی و مدح و ستایش مانند رباعی های امیر_معزی، و طنز و هجو مانند رباعی های سوزنی و ملک الشعرا و سوگ و مرثیه مانند رباعی های فراوان آیینی، به ویژه در حوزه ی عاشورا.
بهتره بگم رباعی کار و بار غزل و قصیده و مثنوی و دیگر قالب ها را به دوش کشیده
، هم مدح و هم هجو، هم سوگ و هم سور در رباعی چهره نموده
. برخی رباعی ها به راستی غزل اند و برخی قصیده! البته باید پذیرفت نام گذاری قالب های فارسی چندان علمی و دقیق نیست، چه بسیار رباعی هایی که عاشقانه و عارفانه اند یعنی غزل اند، و چه بسیار که مدح و منقبت و توصیف ممدوح یعنی قصیده ان
. به این نمونه ها توجه کنید:
نخستین نمونه از کمال الدین اسماعیل شاعر قرن هفتم هجری که واقعه قتل عام مغولان در اصفهان در سال 663 را توصیف میکنه
کس نیست که تا بر وطن خود گرید
بر حال تباه مردم بد گرید
دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
و دومی از رودکی نخستین شاعر رباعی سراست با فضایی کاملا عاشقانه و عاطفی:
در پیش خود آن نامه چو بُلکامه نهم
پروین ز سرشک دیده بر جامه نهم
بر پاسخ تو چو دست بر خامه نهم
خواهم که دل اندر شکن نامه نهم
سومین رباعی از خیام نام‌آشنا ترین رباعی سرای تاریخ ادبیات فارسی با درون مایه ای فلسفی‌ست:
اجزای پیاله ای که در هم پیوست
بشکستن او روا نمی دارد مست
چندین سر و پای نازنین و سر و دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست؟
در همه این نمونه ها و در تاریخ رباعی سرایی تنوع موضوع و مضمون دیده میشه که چنین رویدادی در قصیده و غزل و حتی در همسایه ی دیوار به دیوار رباعی دو بیتی کمتر رخ داده.
هرچند رباعی را به سه دسته کلی عاشقانه ، صوفیانه و فلسفی تقسیم کرده اند، اما حقیقت این است که این ظرف به ظاهر کوچک،مضامین گونه‌گون و متفاوتی چون سور و سوگ، مدح و هجو ،جد و طنز،مقوله های عاطفی و حماسی،فردی و اچتماعی، و آفاقی و انفسی را در خودش جای داده
و همهمه ی شاعران هماره گوشه ی چشمی به این قالب زیبا و رسا و دلربا داشته اند
اما آیا رباعی های امروزی نمیگم همه رباعی ها بلکه بیشترشون بوی رباعی دارند؟

نادر.. در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۵:

ما از دیار ظلمت و تاراج رفته ایم
ما شاهزاده ایم و پیِ تاج رفته ایم
همچون عقاب، خسته ازاین خاکِ تیره گون
تا آسمان عشق، به معراج رفته ایم
بر پیرِ باغبان، به تملّق ثمر دهند
مغرور، چو آزاده سرو و کاج رفته ایم
زین دشتِ مِه گرفته ی در بندِ جهل و جور
تا قلّه ی شرر، به احتیاج رفته ایم
دوزخ، سکون و راکدیِ بحرِ زندگیست
بهر نجات، بر سر امواج رفته ایم
با کاروان عشق، رها از ریا و زهد
تا کعبه ی خلوص، رهِ حاج رفته ایم
حلاج وش، شهید رهِ پاک زندگی،
نادر بیا که عیسیِ بر خاج رفته ایم ..

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

آری دوست جانم
حتا در بیت : هنر نزد ایرانیان است و بس .
مانا بوید

سعید اسکندری در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

لیلا اسدی و احسان شجاعی نیا!
بیت “به کسی ندارم الفت، ز جهانیان به‌جز تو/ اگرم تو هم برانی، سر بی‌کسی سلامت” از شاعر قرن دهم ه.ق رضایی کاشی است★
*گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع در شعر فارسی، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد, مشهد، 1374، ص 165.

سعید اسکندری در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

لیلا اسدی و احسان شجاعی نیا:
بیت "به کسی ندارم الفت، ز جهانیان به‌جز تو/ اگرم تو هم برانی، سر بی‌کسی سلامت" از شاعر قرن دهم ه.ق رضایی کاشی است★
*گلچین معانی، احمد، مکتب وقوع در شعر فارسی، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد, مشهد، 1374، ص 165.

روفیا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۵:

ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند
و نه زان مفلسکان که بز لاغر گیرند
ما از آن سوختگانیم که از لذت سوز
آب حیوان بهلند و پی آذر گیرند
یاد آتش نشانان از دست رفته گرامی باد...

آرام نوبری نیا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت:

با درود فراوان،
طبق نسخه چاپی کلیات سعدی از روی نسخه تصحیح شده محمد علی فروغی ذکاءالملک بتاریخ 1342 ه.ش. لازم میدانم دو مورد مغایرت را به عرض برسانم.
مصرع اول از بیت اول: ("آسائی" بجای "آسانی")
مصرع دوم از بیت چهارده:("نکردند" بجای "بکردند")
با تشکر

فرزاد اقبال در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

از همه نظرها جالب تر نظر ایران بود که واقعا جلب نظر میکرد. میگه هیشکی نظر نده چون دل پاک نداره. کلا یه چیزی فهمیده و جو گرفتش و میخاد دهن دیگران رو ببنده.

فرشید در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۷:

البته در مصرع سوم در یک وا] با هم متفاوتند آیا هردو صحیح هستند؟؟

فرشید در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۷:

با درود خدمت شما لطفا به رباعی 398 سنایی غزنوی بنگرید دقیقا یکی است

مانی. الف در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:

به سمانه که گفته: آیا حق نداریم بگوییم: آقای سعدی این سخن تو نژاد پرستانه است!!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نه سمانه عزیز، حق نداریم بگویم. اصلاً حق نداریم واژه «نژادپرستی» را در توصیف تبعیض میان ‏جنس مرد و زن به‌کار ببریم. خیلی روشن است که «نژادپرستی» و «نژادپرستانه بودن» یک سخن با ‏این موضوع، یعنی به گفتۀ شما تحقیر زن، بی‌ارتباط است.‏

حاجی نیا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولی‌ّ التوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بی‌ادبی:

آفرین بر شما جناب خطیبی زاده که کاملا صحیح اشاره فرمودید به نظر حقیر هم منظور مولانا از ادب ادب عامیانه نیست بلکه حفظ و رعایت اداب و خاکساری و کم شدن در مقابل پیر یا انسان عارف و جان پیش از جان است و این ابیات را در ادامه تواضع پادشاه بر طبیب الاهی می اورد و از زبان او می گوید که ای مرا تو مصطفی من چون عمر از برای خدمتت بندم کمر

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

دو چشم مست میگونش ( می گونت)ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

دوست جان
از بس که چشم مست درین شهر دیده ام
حقا که می نمی خورم اکنون و سر خوشم
0( چشمان میگون دختران شیراز را می گوید )
همان چشمان مست و میگون که آرام هشداران
می بردند به روزگار شیخ، خواجه و می برند
هم اکنون.
بس، بسا و بسی به گمان کوتاه شده بسیارند.
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیار

سعید فاضلی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲:

سلام بر دوستان جان
سؤالی از عزیزان دارم و آن این که چرا در غزلیات مولانا بسیاری از غزلها در جای دیگر با شماره غزلی دیگر تکرار می شوند با این تفاوت که چند بیتی به آن افزوده و یا از آن کاسته شده است؟
برای نمونه همین غزل 652 با اندک تفاوتی در غزل شماره 647 به این شکل آمده است....
غزل شمارهٔ 647
تدبیر کند بنده و تقدیر نداند
تدبیر به تقدیر خداوند چه ماند
بنده چو بیندیشد پیداست چه بیند
حیلت بکند لیک خدایی بنداند
گامی دو چنان آید کو راست نهادست
وان گاه که داند که کجاهاش کشاند
استیزه مکن مملکت عشق طلب کن
کاین مملکتت از ملک الموت رهاند
شه را تو شکاری شو کم گیر شکاری
کاشکار تو را باز اجل بازستاند
خامش کن و بگزین تو یکی جای قراری
کان جا که گزینی ملک آن جات نشاند

م ، س در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
درین بیت” بس “ را به مانای بسیار می بینم.
سوز دل بین که ز بسیاری آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
مانا باشید

م ، س در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

با جمشید خان بیشتر موافقم
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
حافظ میگوید که چشم من باعث شد که حقیقت را دریابم تا خرقه از سر در آورم و بسوزانم
مانا بوید

۱
۳۶۶۹
۳۶۷۰
۳۶۷۱
۳۶۷۲
۳۶۷۳
۵۶۶۸