میترا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بویِ جویِ مولیان آیَد هَمی:
… و با توجه به نابینایی رودکی، واژه «بو» معنی عمیق تر و پر بار تر از یک تمثیل شاعرانه را پیدا میکند.
میترا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۹ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بویِ جویِ مولیان آیَد هَمی:
از همه کسانی که متنی در باره این شعر زیبا نوشتند سپاسگزارم. از هر کدام چیزی یاد گرفتم و این نوع بحث دوستانه و سازنده دل و روانم را شاد کرد. پیروز باشید
مرتضی در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
سلام
اگر اشتباه نکنم در مصرع اول "اندررباید" با فاصله باید نوشته می شد
ممنون
مسعود در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
غزل زیبایی ست
..
کفر زلفش روی ما از مسجد و منبر گرفت
حال بازی با شکنج زلف ِ ایمان می کند
..
مرسی م ، س گرامی
نادر.. در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۹:
از این شکلِ وجودی که هم اکنون داری هرگز خارج نخواهی شد (نخواهی مُرد و یا تکرار خواهی شد)، تا زمانی که به درک درستی از هستی برسی .. با هستی یکی شوی ..
نشانه ها فراوانند ..
رضا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:
یعنی به جای دیگر رفتن فقط از هوس است چون آن طور که در بالا اشاره کرده یار در پیش توست.
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱:
زیان درست است به نظرم.
غروب ِ شمس و قمر را چرا زیان باشد
الان چاپ سوم کتاب گزیده ی غزلیات شمس (دکتر شفیعی کدکنی) را نگاه کردم. ایشان هم زیان ضبط کرده است. منتها ایشان نوشته:
غروب، شمس و قمر را چرا زیان باشد؟
نشر شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1360.
چاپ نوزدهم 1385 را هم نگاه کردم همان بود.
ISBN 964-303-011-3
پدرام در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
متصلست او
به به
مرحبا اقای چاوشی
همیرضا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰:
فروغی در مقدمهٔ غزلیات عنوان کرده که گمان میکند این غزل از آن سعدی نیست و آن را مستحق آن دانسته که به ملحقات منتقل شود.
در بیت سوم به جای «نمیدانم» در مصرع اول در حاشیه «نمیداند» آمده. ارتباط مصرع دوم با مصرع اول این بیت برای من با وجود کلمهٔ «نمیدانم» مبهم است. اگر «نمیداند» بیاوریم که فاعل آن «دلم» (بیت اول) میشود میتوان بیت را اینطور معنی کرد که «دلم درفرقت تو از عمر هیچ لذتی نمیبرد و لذت عمر را در چشمهای کش دلربای تو میبیند» تا نظر صاحبنظران چه باشد.
سیاوش در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰:
در پاسخ به دوست عزیز جناب علیرضا محدثی. مصرع اول از بیت دوم به این صورت خوانده میشود:
در این دریا یکی دُرّ است و ما مشتاقِ دُرِّ او . . .
یاسر در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴:
سلام. با دیدگاه بزرگمهر درباره مصرع پایانی موافقم. واژه (شدن) در پارسی به معنای رفتن، به پایان رسیدن و گذشتن نیز بکار میرود. در افغانستان از شدن بجای واژه های بالا هنوز استفاده می شود. مصرع پایانی (نه آمدمی نه بدمی نه شدمی) به ترتیب تولد، زندگی و مرگ انسان را نشان میدهد. یر علاوه چنانچه دوستان گفتند وزن بهتری نیز به شعر می بخشد.
بیداد در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶:
این غزل رو استاد ناظری در کاست سخن تازه اجرا کرده که به دوستان پیشنهاد میکنم حتما گوش بکنن
م ، س در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
دوستان ، کتاب شعری به دستم رسید به نام ” هلهله “
دیدم غزلی دارد به همین مضمون به نام ”درمان“ بخوانید
درمان
آن سیه مو طره ی گیسو پریشان می کند
زان پریشانی ِما را هم دو چندان می کند
گاه گاهی بر لب بام آید و گویی زند
دل اگر گویست ناز خود چو چو گان می کند
گاه در کویش مرا می بیند اما همچو ماه
روی را در هاله ای چون ابر پنهان می کند
کفر زلفش روی ما از مسجد و منبر گرفت
حال بازی با شکنج زلف ِ ایمان می کند
دیدمش در باغ با ناز فراوان در گذر
در قیاس ِ قد خود سرو خرامان می کند
چشم مستش طعنه بر مستی ساغر می زند
گوییا سودا ، نها ن با می فروشان می کند
غمزه ای گر میکند این عادت مادام اوست
این عجب هر باره این دل را خروشان میکند
دل مدامم گوش می پیچد ، خدا را چاره ای
این صنم لطفی کجا با خرقه پوشان می کند
آن نسیمی را که بوی زلف او آورده بود
گفتم این مشکین درون سینه طوفان می کند
نوش داروییست گفت این نافه برخونین دلان
چون طبیبان سحر ها رندانه بر جان میکند
گفتمش بنگر ” نیا “ را حال و روزش را ببین
عاشق شیدا و یا دیوانه درمان میکند ؟
مانا باشید
محمد تقی زاده در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:
این رباعی متناسب با ؛
دانه ی تسبیح ما را حالتی هرگز نداد
بعد از این در پای خُم انگور باید دانه کرد
۷ در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:
گر نمکدان پرشکر خواهی مترس
تلخیی کان شکرستان میکند
به نظر می آید منظور از نمکدان،دهان دلبر است
ولی خب جای شکر شکردان است
در عربی به شکردان سکردان گویند.
شاید هم نامهربانی دلبر را در کل به نمکدان مانند کرده است که امید است شکردان شود.
ر غلامی در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸:
با سلام لطفا یاسمن به یاسمین اصلاح کنید
به دوجهان گل و یاسمین محمد
کمال داودوند در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۰۳:
4732
jorda در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:
ای وای ک وقتی خوندمش از دنیا جدا شدم . بار چندمه دارم از روش میخونم . ممنون
بهرام ناهد در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۶ - حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را:
در مصراع : "چون گریزم زانک بی تو زنده نیست"
با توجه به بیت بعدی به نظر می رسد که
چون گریزم، جان که بی تو زنده نیست
صحیح باشد
مسعود قیصری منوچهری در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹: