گنجور

حاشیه‌ها

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۰۶:

بنده این رباعی رابادوستان به اشتراک گذاشتم و جمع این رباعی از 5051

حسین در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:

منظور ازشمع محمدص است منظور از پیرسال خورده درخت توحیداست عبارت شیرین دل فریب قران است عیسی دم منظور اسلام است

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

طوبا
چگونه است که از میان همه دانه ها، شاهدانه را بر گزیده است؟؟!

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۳۰ - حکایت:

محمد ضیا احمدی
گمان نمی برید شکسپیر بوده که روح این داستان شیخ را در هملت آورده است؟؟؟؟!!!

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:

روفیا
به گمانم کعب را ریشه سوم میگفتند و پنج صذ هزار را کرور و میلیون را هزاربار هزار و یا دو کرور و.......

محمد ضیااحمدی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۳۰ - حکایت:

سعدی اصراد داردبگوید تعلل در موقعیکه باید کار خطیری باید انجام داد باعث زیان فراوان غیر جبران میشود. در چند بیت سعدی روح داستان هملت شکسپیر اورده که تاخیر و تعلل و موکول به فردا کردن چه مصائبی را بار میاورد

حسین اسماعیلی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۸:

در این ابیات مولوی از زبان حضرت حق سخن می گوید، من آن ماهم که اندر لامکانم، مجو بیرون مرا در عین جانم، من یعنی خدا در عین جان تو هستم، و بیرون از تو نیستم. من تو را به سوی خودت می خوانم تا به اصلت بگردی.
در ادامه از غفلت ما انسان ها می گوید: گهی گویی خلاف و بی‌وفایی، بلی تا تو چنینی من چنانم، تا تو غافلی من را بی وفا می بینی. به پیش کور هیچم من چنانم، به پیش گوش کر من بی‌زبانم، تا توی انسان کوری من را هیچ می پنداری، و تا کر باشی صدای مرا نشنوی و مرا بی زبان می پنداری.
گلابه چند ریزی بر سر چشم، گلابه: آب گل.
در ادامه ی تذکر غفلت ما انسان ها می گوید: لباس و لقمه‌ات گل‌های رنگین، تو گل خواری نشایی میهمانم، تا وقتی که لباس و لقمه ات گِل های رنگین است و به دنیا متوجهی و گِل می خوری شایسته ی میهمان من شدن نیستی.
گِل است، این گِل در او لطفی است، بنگر! چو لطف عاریت را واستانم، به گِل وجودت بنگر، من لطفی را ت در این گِل وجود تو به امانت گذاشته ام که همان روح خداست که در گِل انسان دمیده شده، مصرع دوم احتمالا می گوید چون (چگونه) این لطف را باز بستانم؟

نوید گلباغی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:

آیا درسته که حافظ بیت " دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن / ابروی کماندارت می برد به پیشانی " را به تاثیر از بیت " عمارتی که لبت کرد در ممالک دل / خراب میکند ابروی تو به پیشانی" از یک شاه مغولی بنام ابوسعید سروده؟

شاهرخ در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶:

تمامیت شعر ، دلالت بر این دارد که اگر من ، لب را به لوتهای نامناسب آلوده ام و خوراکهای روحی و جسمی درستی را انتخاب نکرده ام ! نباید انتظار و توقع بیجا داشته باشم . هرچند ساقی و قاسم تویی ، اما عملکرد خودم هم بابت این سهم خواهی ، بی شک موثر است . موازی با جف القلم است.

نادر.. در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸:

دوستان..
اجرای خصوصی آواز افشاری بر روی این غزل ناب توسط استاد شجریان با همراهی ویولن استاد شاپور نیاکان خود حکایتیست بدیع از غمزه ی مستانه ی یار ..

نادر.. در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

لحظه ای که در معشوق غرق می شی،
غیر عشق چیزی حس نمی کنی ..
اما در حقیقت
چیز دیگه ای هیچگاه وجود نداشته!
...
حقیقتِ کل هستی عشقه ..

همیرضا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

@مجتبی:
جدای از بحث موضوع این شعر و عدم رابطه‌اش با واقعهٔ کربلا که بحثی در آن نیست در موضوع عدم اطلاع مردم زمانهٔ حافظ از واقعهٔ کربلا اشتباه می‌کنید. سعدی که فاصلهٔ زیادی با حافظ ندارد در قصیدهٔ ابتدایی بخش مواعظ بعد از مدح غرای خلفا (که نشانهٔ کامل اعتقاد وی است) خدا را به خون شهیدان کربلا قسم می‌دهد:
«...
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا
...»
و مولوی در آن غزلی که احتمالا شنیده‌اید می‌گوید که:
«کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
...»
و در کنارش البته حکایت طعن کردن «آن شاعر» مردم شیعه حلب را احتمال دارد در مثنوی دیده باشید.
این گزاره که فرمودید مثال نقض زیاد دارد و هیچکدام -البته- دلیلی بر تشیع هیچکدام از این بزرگان نیست.

مجتبی طلائیان در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

کاش میشد یک مرجعی داشته باشیم که همه پارسی زبانان و پارسی دوستان آنرا تایید کنند و آنچه آنجا حک شود دیگر مانند آیه ای اسمانی قابل بحث نباشد و آنجا بنویسیم که خواجه حافظ شیرازی از شیعیان دوازده امامی، مخلص خاندان اهل بیت و [...] بوده و قال قضیه را یکبار برای همیشه کنده و دوستان شیعه مدرن را از این زحمت مدام رها کرده دیگر مجبور نباشند زیر هر شعری از آن بینوا هی بنویسند که حافظ شیعه بود. من نمیدانم این همه جد برای چیست؟ آیا شیعیان کمبود شاعر دارند که ندارند. پس درد چیست؟ چرا ما بایستی هر گوهر خود را اینقدر خفیف کنیم؟ تشیع برای شیعه حقیقی گوهر است که با حافظ و بی حافظ ارزشش عالی است. حافظ هم گوهر است که چه شما او را شیعه بدانید و چه ندانید ارزشش عالی است. پس از پایان جنگ جهانی دوم، نروژیها با مشکلی روبرو شدند. بزرگترین نویسنده نروژی و برنده جایزه ادبی نوبل نازیست از آب درآمد. نروژی ها تلاش نمی کنند که سابقه او را پنهان کنند. همه میدانند که او نازیست بوده ولی کتابهایش آزادانه چاپ میشود و مردم از آن لذت می برند و هنر ادبی اش را تحسین و دید سیاسی اش را تقبیح می کنند. آیا ایرانیان به بلوغ نروژی ها نرسیده اند.

همیرضا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

برای بعضی مصرعها در حاشیهٔ تصحیح فروغی بدلهایی آمده که بعضا معروفند:
«حریف خلوت ما خود همیشه دل می‌برد»
«عروس خلوت ما خود همیشه دل می‌برد»
«دو دوست قدر شناسند عیش صحبت را»
«برون نمی‌رود از خانگه یکی هشیار»
«یکی درخت گل اندر فضای خانهٔ ماست»
«یکی درخت گل اندر میان خانهٔ ماست»
«که ترک بار بگفتند و خویشتن رستند»
«که ره به منزل دیوانگان ندانستند»

امیر مهرابی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

وزن شعر مفتعلن مفتعلن فاعلن است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

رضا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

بارها در متون اسلامی تأکید شده که نباید به دنبال هوای نفس رفت. مولانا می گوید وقتی نفس من طالب عشق تو است چرا از نفسم پیروی نکنم؟ و البته سزای چنین نفسی محو و نابودی در دریای عشق است.

طوبی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

مولوی درین جا تازیانه سلوک می زند و عتاب می دارد که:
اِی انسان! کِی می خواهی شهدانه وجودت را شکوفا کنی و به بار بنشانی!؟ تو که از یک دانه گیاهی کمتر و کهتر نیستی ...!

طوبی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت
برنروید هیچ از شه دانه احسان چرا !!!
بنا به گونه کنونی خوانش و نگارش این بیت، معنا نزدیک به چنین چیزی تواند بود که:
ما تخم احسانی در زمین شاه(؟) کاشته ایم و چشم امید داشته ایم تا دانه احسان به بار آید (و شاه هم برابر آن، به ما احسانی کند، چون به هر کس احسان کنیم بقاعده پاسخ احسانمان را میدهد) ولی اکنون گلایه مندیم زیرا این گونه نشده و کنایه می زنیم که چرا این شاه(؟) نَمی پَس نمیدهد !!!؟؟
ناگفته، سخافت این معنا بر خوانندگان هوشمند آشکار است و روحیه مولوی از چنین دریوزگی ها گریزان!

۱
۳۶۶۹
۳۶۷۰
۳۶۷۱
۳۶۷۲
۳۶۷۳
۵۶۵۸