گنجور

حاشیه‌ها

یاسین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۴۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵:

بی‌یاد روی خوب تو ار یک نفس زنم

محسوب نیست آن نفس از زندگانیم

یاسین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۴۲ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵:

یک دیدن از دیدار تو خوشتر ز کل کاینات

یاسین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۴۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:

شرمنده ام از سویدای وجود، ای آقای غایب از نظر:
بی‌تو جانا زندگانی می‌کنم
وز تو این معنی نهانی می‌کنم
شرم باد از کار خویشم تا چرا
بی‌تو چندین زندگانی می‌کنم
تو نه و من در جهان زندگان
راستی باید گرانی می‌کنم
صبر گویم می‌کنم لیکن چه صبر
حیلتی چونین که دانی می‌کنم
از غمم شادی و تا بشنیده‌ام
از غم خود شادمانی می‌کنم
در همه راه تمنا کردمی
بر سر ره دیده‌بانی می‌کنم

یاسین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵:

از انوریْ تقریبا در مضمون این غزل:
من که باشم که تمنای وصال تو کنم
یا کیم تا که حدیث لب و خال تو کنم

کس به درگاه خیال تو نمی‌یابد راه
من چه بیهوده تمنای وصال تو کنم

گلهٔ عشق تو در پیش تو نتوانم کرد
ساکتم تا که شبی پیش خیال تو کنم

از سر مردمیی گر تو کلاهی نهیم
مردم چشم و سرم طرف دوال تو کنم

ور به چشم تو درآید سخنم تا بزیم
در غزلها صفت چشم غزال تو کنم

شعر من سحر شد و شد به کمال از پی آن
که همی وصف جمالت به کمال تو کنم

چشم تو سحر حلالست و حرامست مرا
شاعری هرچه نه بر سحر حلال تو کنم

مجتبی خراسانی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

بسم الله الرحمن الرحیم
حافظ وظیفۀ تو دعا گفتن است و بس/در بند آن مباش که نشنید یا شنید

امین افشار در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۲:

درود
توجه بدارید کسره در اخر نبم مصرع ها "ی" خوانده می شود. مثلن نیم مصرع اول بیت 11 این گونه خوانده می شود:
الا یا صاحب الداری ادر کاسا من الناری
بدرود

امین افشار در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۲:

درود
برگردان ابیات عربی غزل:
بیت 7 تا 11:
اَلا یا صاحِبَ اَلْدّارِ، اَدِرْ کَأساً مِنَ الْنّار
فَدَفِّینی وَ صَفِّینی وَ صَفْوُ عَیْنِکَ الْجارِی

ای صاحب خانه، جامی از آتش بگردان،
به تمامی مست و خرابم گردان و آن اشک پالوده خود را جاری.
فَطَفِّینا وَ عَزِّینا، فَاِنْ عُدْنا فَجَازِینا
فَأِنّا مَسَّنا ضُرٌّ، فَلا تَرْضی' بِأِضْرارِی

حالمان نیکو گردان و عزیزمان بدار، چون خواستیم بازگردیم مجازاتمان کن.
همانا بس زیان کردیم، پس (بیش ازین) زیان کردنمان را روا مدار .
اَدِرْ کَأساً عَهِدْنَاهُ، فَاِنّا ما' جَحَدْناهُ
فَعِنْدِی مِنْهُ آثارٌ، وَ اِنِّی مُدْرِکُ ثارِی

آن جام که می شناسیمش به گردش آر، ما آن را انکار نمی کنیم،
هنوز نشانه های آن نزدم هست، من کوتاهیم را جبران خواهم کرد.
اَدِرْ کَأساً بِأَجْفانِی فَدا رَوحِی وَ رَیْحَانِی
ِوَ اَنْتَ الْمَحْشَرُ الْثّانِی فَاَحْیَیْنا بِمِدْرار
جام را بر پلک چشمانم به گردش آور، جان و تنم فدا باد.
تو رستاخیر دومی، پس به ابر پربار کرمت زنده مان گردان.
فَأَوقِدْ لِی مَصابِیحی وَ ناوِلْنِی مَفاتِیحی
وَ غَیِّرْنی وَ سَیِّرْنی بِجُودِ کَفِّکَ الْسّارِی
چراغ هایم بیافروز و کلیدهایم به دست ده.
دگرگونم گردان و با دست بخشنده ات به پروازم در آر.
ابیات 15 و 16:
اَلا یَا صاحِبَ الْکَاسِ وَ یَا مَنْ قَلْبُهُ قَاسی
اَتُبْلِینی بِأِفْلاسِی وَ تُعْلِینی بِأِکْثَاری؟

ای صاحب پیمانه، وی دلی سخت دارنده،
(آیا) به تنگدستی ام کشانی و با عطای بسیارت شهره آفاقم (زنده به عشق) گردانی؟
لِسانُ الْعُرْبِ وَ الْتُّرکِ هُما فِی کَاسِکَ الْمُزکِ
فَناوِلْ قَهْوَةً تُغْنِی عَنْ اِعْساری وَ اِیسارِی
زبان عربی و ترکی هر دو در پیمانه پالایشگر توست،
شرابی بنوشان که از تنگی و فراخی بی نیاز گرداند.
بدرود

محمد جوادی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

باسلام اشتباهی در نوشته من وجود دارد که ممنون می شوم قبل از انتشار اصلاح فرمایید: در خطّ اول کلمۀ «به نظر نمی رسد» صحیح است.
در یک خط به آخر مانده نیز کلمۀ «فرد تلاش کند» صحیح است.
لطفا اصلاح فرمایید.
مُتشکرم.

محمد جوادی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

به نظر می رسد که سعدی که خود مردی عارف و پیر طریقت و شیخ یکی از صومعه های تصوّف بود، مقصودش از طعام، نان و آب باشد. مُراد شیخ شیراز از طعام، شِرک است که مانع درک حقیقت توحید است که در واقع، تجلّی نور معرفت است. زیرا، حِکمت در پرتو معرفت به توحید حاصل می شود و معرفت به توحید نوری است که انسان را به مقام «عَبد» که بالاترین مقام و هدف از خلقت است و از آن به «انسان کامل» نیز تعبیر می شود، می رساند.
کلمۀ «علّت» در اینجا به معنی بیماری و آسیب است، یعنی شرک عامل مهمّ سقوط نفس و نیز دیگر آسیب های روانی می باشد. و همین امر مهمترین مانع درک حقیقت توحید است که نور معرفت می باشد.
بنابراین، برای رسیدن به مقام عبد خداوند که فناء در توحید یعنی فناء فی الله است، لازم است که دل از شرک تُهی شود تا توحید جای آن را بگیرد. به تعبیر حافظ:
اندرون دل نیست جای صحبت اغیار
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
یعنی دیو شرک جای خود را به فرشته توحید می دهد. ملاحظه می شود که زبان رمزآلود عرفان در نزد شعرای عارف مُشابه است و این بزرگان رازها را به زبان رمز می گویند تا برای درک آن فرد تلاش کن و اندیشه و معرفت معنوی و عملی خود را افزایش دهد و همین امر موجب رستگاری فرد نیز می شود.

محمد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

می توانیم از بیت اول برداشتی اینچنین داشته باشیم :
که اشاره به عید سعید فطر و سر آمدن ماهه رمضان با دیده شدن داس مه نو دارد و پایان ماه میهمانی و هنگام درو...

رضا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۳ - مثل:

معنای چند لغت دشوار در این شعر
طمس: ناپدید شدن
چاش گل: اندام گل
کپی با فتح کاف: میمون
منهاج: راه روشن
تهتک: رسوایی
تنسک: عبادت
عقور: درندگان
بزوغ با ضم با: برآمدن، تافتن، روشن شدن

حامد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۲۱:

باورنکردنیه این رباعی.
برای اولین بار که میخونیش، فکر میکنی گمشدتو بعد از سالها پیدا کردی

ناشناس در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست:

با تشکر از توضیحات خوب جناب دکتر محجوبیان
باید به عرض برسانم هم اکنون در لهجه خراسانی قفل، قلف گفته میشود.

hhhhhhh در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - از زبان اهل خراسان به خاقان سمرقند رکن‌الدین قلج طمغاج خان پسرخواندهٔ سلطان سنجر:

با سلام لطفا فایل صوتی این شعر را در صفحه قرار دهید

محمد محبوب در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:

هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟
بخش دوم مصرع دوم باید بصورت سوالی خوانده شود .

بهنام در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

سلام جناب موسوی عزیز از شماآموختم و لذت بردم برقرار باشید

جواد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۵ - فرستادن میکائیل را علیه‌السلام به قبض حفنه‌ای خاک از زمین جهت ترکیب ترتیب جسم مبارک ابوالبشر خلیفة الحق مسجود الملک و معلمهم آدم علیه‌السلام:

که برآورد از نبی آدم غریو
با سلام در مصرع فوق ، واژه نبی به بنی تصحیح گردد با سپاس

علیرضا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

در مورد لغت لونتیک، تا انجا که میدانم در گذشته که افراد مبتلا به صرع در ایام ماه کامل دچار تشنج میشدند، این به ماه تمام نسبت داده شده و به مرور به افراد دیوانه نیز گفته شده. و اما در این غزل اینکه گندم وجود ارد شود و به جای نانوایی به بالا برود( اشاره به رقص ذره در یک نوار نور است که همه دیدیم گویی به سوی منبع نور میرود) داستانیست که در اصل، لب لب کلام مولاناست در اشعارش که: مثنوی ما دکان وحدتست. غیر واحد هرچه بینی آن بتست

مدیسا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۴:

مصرع 1، 2، 10 برسد صحیح است

مدیسا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲:

بیت دوم چسان صحیح است ظاهرا

۱
۳۶۵۶
۳۶۵۷
۳۶۵۸
۳۶۵۹
۳۶۶۰
۵۵۴۸