گنجور

حاشیه‌ها

علی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷:

شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند
پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد
زیبا بود

علی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۵ - حکایت:

خیلی زیبا بود

الهام در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مفتتح کتاب بر ترتیب ابن المقفع » بخش ۵ - سفر برزویه به هندوستان:

درود...
دو ابهام در این بخش به چشم این حقیر آمد (که علی الظاهر، به دلیل فقدان سجاءبندی مناسب می باشد):
1. در "... بهر موضع[،] اختلافی می‌ساخت": "بهر" یا "به هر"؟
2. در "... تا به مدت اندازه رای و رویت و دوستی و شفقت او خود را معلوم گردانید": "تا به مدت اندازه، رای و ..." یا "تا به مدت، اندازه ی رای و ..."؟
سپاس بی کران از سخاوت و تلاشتان...

مسرور در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:

با سلام خدمت دوستان محترم؛
به نظر بنده نیز اگر بخواهیم بپذیریم که این رباعی از خیام بوده،باید اینگونه تصور کنیم که در پاسخ به یک مدعی وجود عوالم ماورای طبیعی(مثلا یک عالم دینی)در بحثی به صورت محترمانه این رباعی را سروده و کلام را ختم کرده و منظورش این بوده که بحث در مورد این مسائل بی فایده هست چراکه حجاب و پرده زندگی مانع ادراک یا کشف اسرار بوده و در مصرع آخر هم به طنز اشاره کرده که اگر هم این پرده بیفتد و مرگ حادث شود،آنموقع هم نه تو هستی و نه من که ببینیم که راست میگوید و که...
از آمدنم نبود گردون را سود/وز رفتن من جلال و جاهش نفزود/
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود/که این آمدن و رفتنم از بهر چه بود/
یعنی از هیچ کس جواب قانع کننده ای نشنیدم و همه خطوط در این بادی مقرمط و مبهم بودند!

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

نوید گرامی
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست
گویا میگوید ، کجاست آن که کاری کند تا از جان و دلم دست بردارم .
مانا باشید

ahmad mohseniasl در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

درود بر محسن چاوشی عزیز
الحق حق مطلب رو ادا کرد

پارسا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۳:

استاد شجریان دیوانه کننده این شعر را اجرا کردند

بابک چندم در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

گویا سه هزار سال پیشتر زمانی که پادشاهی متحد ایسراییل به دو بخش تقسیم شد، بخش جنوبی آن جودا (Juda) بود که در گویش خود آنان با "ج" تلفظ می شده، و پس از آن جهودان یا یهودیان را مشتق شده از این بخش می دانند...
بر هیچکدام از دو واژه ایرادی نیست، الا زمانی که صفاتی ناباب بر آنان می بندند...

بابک چندم در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۰:

جلال الدین گویا در هفت سالگی (و به روایتی دیگر دوازده سالگی) از بلخ کوچ کرد...
او پس از مرگ پدر فقیه و ملا در روم و شهر قونیه شد...

نسیم در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۰:

باسمه الحبیب
مولانا فقیه نام آور و امام جماعت مسجد جامع بلخ بود
اهل زهد و تقوا و عبودیت و متشرع و مقید به اصول و فروع شرع
و نزد مردم به ورع و تقوا شهرت داشت،تا اینکه با شمس آشنا
شده و شرارۀ آتش عشق الهی شمس بر جان وی زده همچون
شمس از جام شراب طهور عشق الهی سر مست می گردد
و گاه در نظر مردم ظاهر بین کارهایی می کرده که خلاف شرع
به نظر می رسید،از جمله روی شمس برای محو آثار منیت
و شهرت از وی می خواهد که باده بر دوش از میان بازار شهر
بگذرد و مولانا چنین می کند،از آن به بعد مردم در تقوا و صلاح
وی شک کرده و وی را متهم به خروج از شریعت می دانند
تا جائیکه کودکان در کوی و برزن پشت سر وی راه افتاده وی
را تمسخر می کردند لذا این ابیات ظاهرا خطاب به شمس
و وصف آن دوران است:
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچۀ کودکان کویم کردی

کیانوش در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:

با سلام،
فکر می کنم بیت
زان شبی که وعده کردی روز بعد - روز و شب را می‌شمارم روز و شب
درست تر است که این گونه باشد :
زان شبی کم وعده کردی روز وصل - روز و شب را می‌شمارم روز و شب
«کم» که مخفف «که ام» به معنی «که با من» است در خواندن روان تر و بدون سکته می باشد.
در مورد کلمه ی «بعد» و «وصل»، بنده آن طور که شنیده بودم نوشتم.

سید مجید سادات کیائی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

«خربنده» یعنی چهارپادار ، و در اینجا مراد از آن کسی است که در خدمت نفس است.مولانا همین ترکیب را به همین معنی در دفتر دوم مثنوی بیت 1879 (با تصحیح دکتر استعلامی) اینگونه آورده است:
سالها خر بنده بودی ، بس بود
ز آن که خر بنده ز خر واپس بود

محمدامین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷:

سلام و درود
شده یک جهت نمازی به دو قبل می‌گذارد
با توجه به نماز، "می‌گزارد" صحیح است.

کامران در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:

درود فراوان به اساتید و دوستان والا ومقام
اینکه در ابیات شاعران عرفانی تفسری وجود دارد شکی نیست لاکن شاعران هم مانند دیگر انسان ها در زمانهای مختلف دارای روحیات مختلفی بوده اند و شاید نتوان به راحتی عقاید انها را در هر یک از اشعار انها بصورت مجزا جستجو نمود در توالی زمانی اشعار این نکته لازم است که ترتیب زمانی اشعار مشخص شود زیرا بطور حتم اخرین سروده های یک شاعر چکیده ای از سال ها تفکر و سلوک عرفانی او خواهد بود . و نتیجه گیری مقطعی از یک شعر به عنوان ملاک عقیدتی یک شاعر میتواند به گمراهی بینجامد و منبعی برای سوء استفاده فرق مختلف . پس برای تفسیر و شناخت روحیات و منش و سلوک یک شاعر عرفانی ؛ لازم است با جهد فراوان و در نظر گرفتن توالی زمانی اشعار و کسب اطلاعات دقیق از زمان و مکان و اعتقادات غالب در روزگار حیات او و حتی استفاده از مباحث روانشناسی فردی و اجتماعی وکاملا" بیطرفانه به شناخت و تفسیر اشعار پرداخت

محمد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

کسی در یادداشتهای بالا نوشته جهود برساخته فردوسی در شاهنامه است. چنین سخنی مطلقا نادرست است . واژه "یهود" عبری است و از واژگان کتاب مقدس وارد فرهنگ ایران شده اما سابقه این ورود دو هزار سال است و همگام با واژگان زبان فارسی متحول شده و معادل فارسی آن شده است " جهود ". چنین تبدیلی به دلیل یک قاعده تاریخی زبان فارسی است که طبق آن ی آغازی واژگان فارسی میانه به ج در فارسی نو تبدیل شده است. بسیاری از واژگان فارسی که ج آغازی دارند محصول این تحول تاریخی هستند. مانند: "یو " فارسی میانه که شده " جو" (گیاه خوردنی شبیه گندم) . و مانند "یوان " فارسی میانه که شده "جوان" فارسی نو.
همانطور که در فارسی نمیگوییم "یو" ، "یوان" بلکه میگوییم جو، جوان. واژه معادل درست در زبان فارسی میشود جهود.
بنابراین وقتی در فارسی میگوییم جهود در حال فارسی حرف زدن و بکار بردن کلمه ای فارسی هستیم درحالیکه به کار بردن واژه یهود یعنی کاربرد خالص واژه ی عبری مطابق اصل کهن کتاب مقدس.

محمد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۰:

در مصرع اول به این صورت است...
دلا چونی دلا چونی دلا چون

محمد رضا نیک زاد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸:

سلام به همۀ دوستان 16 / 6 /1395
«فرصتی را که بدستست، غنیمت دان
بهر روزی که گذشتست چه داری غم»
سنایی غزنوی هم یک«قطعۀ» دو بیتی دارد در همین معنا:
«هم اکنون از هم اکنون داد بستان
که اکنونست بی شک زندگانی
مکن هرگز1 حوالت سوی فردا
که حال و قصهٔ فردا ندانی»
حافظ می فرماید:
«وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی»
در کتابِ بحر المعارف (جلد دوم )
عالم ربانی و عارف صمدانی مولی عبدالصمد همدانی
تحقیق و ترجمه: حسین‌ استادولی ص 7 این مطلب نقل شده است:
قال الجنید - رحمه الله - (( لیس شی ء اعز من ادراک الوقت ، فان الوقت اذا فات لا یستدرک )) . قال افلاطون الالهی : (( اعظم المصائب فوات الوقت بلا فایدة )) . و لذا قیل : (( وقتک اعز الاشیاء، فاشغله باعز الاشیاء و هو ذکر الله بلاغفلة و فترة )) . و قیل : (( فوات الوقت اشد من فوات الروح ، لان فی فوات الروح الانقطاع من الخلق ، و فی فوات الوقت الانقطاع من الحق . و لذا قیل : افضل الطاعات حفظ الاوقات )) .
یعنی:
(( چیزی از ادراک وقت (حالات ملکوتی که گهگاه سالک را دست می دهد) گرانتر نیست ، چه هرگاه وقت از دست رفت جبران پذیر نخواهد بود )) . افلاطون الهی گوید: (( بزرگترین مصیبتها بیهوده ازدست رفتن وقت است )) . از این رو گفته اند: (( وقت تو گرانترین چیزهاست ، پس آن را به گرانترین چیزها که ذکر خدا بدون غفلت و سستی است ، مشغول دار )) . گفته اند: (( فوت وقت از فوت روح سخت تر است ، چه در فوت روح گسستن از خلق نهفته است ، و در فوت وقت گسستن از حق . و از این رو گفته اند: برترین طاعات حفظ اوقات است )) .

بهار فرزی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

درود بر مولانای گرامی
مولانا و اشعار وی ویژگی های خاص و زیبایی دارد که هر شعری از آن برخوردار نیست و به همین سبب شعر او را و نیز خود وی را نزد مردم بزرگ و با ارزش کرده است. یکی از ویژگی هایی که بکار بردن آن جرعت و شجاعت میخواهد و کار هر کس نیست بکار بردن واژگان صریح است. عده ای از مردم این روش کار را قبول ندارند چرا که با اصولی که در ذهن پرورانده اند مغایرت دارد. اما این موضوع دلیل بر اشتباه بودن کار بخصوص مولانا نیست. او همیشه جزو بر ترین ها بوده و هست .

علی رحمتی"شیداخرقانی" در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶:

درمصرع آخر:سایه هم یک پایه برتر بود ز دیوار ها
از دیوار ها درست است نه ز دیوارها

رضا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴:

طرزی افشاری در همین باره گفته:
مبادا که از ما ملولیده باشی
حدیث حسودان قبولیده باشی
برو طرزیا زلف خوبان به چنگت
بیاید زمانی که پولیده باشی

۱
۳۶۵۰
۳۶۵۱
۳۶۵۲
۳۶۵۳
۳۶۵۴
۵۴۷۸