بی سواد در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
جناب 7
جای دکتر کیخا خالی است ، جای آن دیگری را گویا کسی پرکرده است. این بی سواد خطیب رهبر را نمی شناسد و از تقلید بیزار است.
و
اربهتر از نسخه تصحیح فروغی می شناسید ، به ما نیز بشناسانید سپاسگزار خواهیم بود.
و
به هستیش باید که خستو شوی
زگفتار ( بیهوده) بی کار یک سو شوی
و البته نه یکسو
رضا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
ممنون از هفت گرامی
باید فردوسی بیشتر بخوانم
طلبه در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
سلام ، دین و مذهب فردوسی هرچه بوده باشد آنچه مهم است عیار شعر اوست ، در مورد دین و مسلک حق نگاه انسان به انسانی دیگر جز تحیر و سرگردانی در یافتن حق و حقیقت چیزی در بر ندارد، باید بدانیم حقانیت چیزی ورای قومیت و ملیت است ، من اصراری بر تشیع یا اسلام فردوسی ندارم او اگر زرتشتی هم باشد قابل ستایش است از آن رو که گنجینه ایی ادیبانه از رؤیاها و تاریخ مردمش بیان نموده ... اما سئوالی را توجه به فردوسی در ذهن محققان ملی گرایان شیعی و غیر شیعی ما و مورخان ما باید مطرح نماید و آن اینکه او از شاهان و پهلوانان پیشدادیان و کیانی و ...تا حمله ی پیروان مکتب حسبنا کتاب الله که با این شعار هم درب خانه ی علوم معنوی را سوزاندند و هم درب علوم مادی را در کتابخانه ی گندی شاپوری که از امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای تدریس دعوت به عمل آورده بود ، اما در این برهه ی زمانی از کوروشی که اینهمه امروز ما برای او عظمت و جایگاه تخیل میکنیم نامی نمیبرد؟؟؟ و البته جای این نقد بر فردوسی و مردم ما هست که آیا ستودن عالمان دیارمان برتر بوده یا پادشاهان ستمگری که مردم را چپاول میکردند؟ چه زیبا بود فردوسی بجای نوشتن تاریخ چپاولگران و غارتگرانی که در پی حراست از مال خود به صورت عرضی از مردم هم در مقابل غارتگران دفاعی میکردند آن هم با نیروی برآمده از مردم ، تاریخ مردان علم و هنر این سرزمین را بیش از پیش تجلیل و نمایان کند تا نسلهای بعد نه در پی استثمار یک دیگر بلکه در پی علم اندوزی و خدمت به خلق خدا باشند
مهناز ، س در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
گویند سعدی از راهی میگذشت ، خشت زنی دید که اشعار او به اشتباه و مغشوش می خواند ، دامن بالا گرفت و خشت هایش در هم ریخت ، به اعتراض خشت زن گفت : تو شعر من به هم ریختی و من خشت ترا ،
هفت گرامی ، زحمت سعدی به زعم خویش مگردانید
مانا باشی
۷ در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
فکر کنم پیکار را به معنای مجادله بگیرید متوجه میشوید.
مجادله ٔ زبانی :
چنین گفت کای خام پیکارتان
شنیدن نیرزید گفتارتان
گلاویز. دست به یقه . آویزان :
جوانیش را خوی بد یار بود
ابا بد همیشه به پیکار بود.
خشم :
کسی کو به زندان و بند من است
گشادنش درد و گزند من است
ز خشم و ز بند من آزاد گشت
ز بهر تو پیکار من باد گشت .
سخن بیهوده :
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار پیکار یکسو شوی .
ز خوی بد او سخن نشنوم
ز پیکار او یک زمان نغنوم .
فردوسی/معین
مهناز ، س در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰۳:
صائب قافیه ها را به تکرار می آورد ، که در غزل معمول نیست
مهناز ، س در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
یعنی اگر به بلبل بگویی مخوان ، سخنت کارگر نمی افتد.
مهناز ، س در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
به نظر میرسد ” بی کار “ به مانای کار بی هوده باشد
۷ در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
میفرماید ستیز بیخودی باشد و یاوگی که در بهاران(فصل عاشقی) و دیدن گل(معشوق) به بلبل (من) بگویید که چهجه نزند.
مهناز ، س در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱:
جواد خان گرامی
همان سخت و سست درست تر می نماید
خواهی که سخت و سستِ جهان بر تو بگذرد
بدین مانا که اگر می خواهی هم سختی دنیا بر تو بگذرد و هم سستی آن ، از درشت گویی در سخن و سست عهدی بپرهیز.
مانا باشید
بی سواد در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۷ - آمدن دوستان به بیمارستان جهت پرسش ذاالنون مصری رحمة الله علیه:
آریو برزن ،
فراموش مکن که ایشان ' عهد عتیق ' و اناجیل اربعه از بر دارد ، میداند که سوره مریم کجاست . چه کسانی یاوه سرایند ، از بیخ با نامسلمانان دشمنی دارند، و هم در جستجوی کارمندی است که فرمایش هایش را تایید کند
بی سواد در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
می فرمایید اگر از عندلیب بخواهیم که نخواند ،
با او جنگ و پیکار کرده ایم؟؟
از من بنیوش !!همان بیهوده یا هتا بی کار بسیار به از پیکار است.
داود در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:
لطفا با یک نیمفاصله، به صورت زیر تصحیح بفرمایید:
اینجا به می لعل بهشتی میساز
مهدی نوری در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:
حضرت مولانا می فرمایند(هر کسی از ظن خود شد یار من ... ) و با این همه تعابیری که از این شعر شد دریافتم که حافظ حقیقتا یک نمود ممتاز و بیرونی از همان نی است که حضرت مولانا می فرمایند .
۷ در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:
دانی چرا نخفتم تو پادشاه حسنی
خفتن حرام باشد بر چشم پاسبانت
بجای نخفتم باید نخسبم باشد که نشان دهنده ادامه بیخوابی است نه اینکه بیخوابی به پایان رسیده
۷ در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:
معین:آب زندگانی ؛ گویند چشمه ای است در ظلمت که هر از آن بنوشد عمر جاودان پیدا می کند، اسکندر و خضر به دنبال آن رفتند، خضر از آن آب نوشید و عمر جاودان یافت . 2 - نوعی از شراب آمیخته به ادویة تند، ماءالحیات . 3 - نوعی از مهره ها به رنگ زرد که زنان از آن دستبند و مانند آن سازند. 4 - دهان معشوق . 5 - سخن گفتن معشوق .
سنایی:
سکندر رفت لیکن جست بهره
ز آب زندگانی خضر و الیاس
نظامی:
هنوزم آب در جوی جوانی است
هنوزم لب پُر آب زندگانی است .
۷ در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
بیکار بود که در بهاران
گویند به عندلیب مخروش
بجای بی کار باید پیکار نوشته شود به معنای جنگ بیخودی و لجبازی و کشمکش الکی
غت نامه دهخدا
پیکار. [ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ) (از اوستائی «پئیتی کار» و پهلوی پتکار) پیگار. جنگ . (لغت نامه ٔ اسدی ). رزم . نبرد. حرب . محاربه . خصومت . جدل . (مجمل اللغه ). جدال . (برهان ) (مجمل اللغه ). مجادله . مأج . کشمکش . مرن . مریة. (منتهی الارب ). آورد. کارزار. فرخاش . ناورد. وغا. هیجا. پرخاش . ستیز. وقعه . صاحب غیاث بکاف عربی و فارسی آرد و گویدمعنی ترکیبی آن امری است که نسبت داشته باشد به پا و آن عبارتست از ثبات قدم و افشردن که از لوازم جنگ است و بمعنی جنگ و جدل مجاز است
۷ در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:
پیوند به وبگاه بیرونی
صدیق تعریف/چهار مضراب کرشمه
۷ در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸:
صدیق تعریف/جهار مضراب شور
tiny.cc/azdastraft
روحالله در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت: