آزاد در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:
جناب محمد در جواب شما که فرمودید 99 درصد شعرهای عاشقانه در وصف شاهد یعنی پسر زیبا و... است البته با ادبیات منزجر کننده خاص خودتان و دوست دیگری را به مطالعه ادبیات ارجاع داده بودید، لازم به ذکر است که اغلب عاشقانه های ما از بیژن و منیژه و لیلی و مجنون و وامق و عذرا و ویس و رامین و غزلیات حافظ(طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف...) و... در وصف عشق به یک زن سروده شده و زن از دیرزمان میترا تا حال معشوقه و دلبر و مقصود شعرا بوده است.
هرچند که کتمان نمیکنم افرادی چون کیکاووس بن طاووس و گاها سایرین نظری و منظوری با شیرین پسران و مغ بچه گانه داشته اند.
بی سواد در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲:
نلرزید آقا مهدی گرامی،
ماه خود بر آسمان دیگریست
و آنکه شما می بینید عکس اوست
\واقعی نیست، مجازی است
محس سعیدزاه در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:
در این خیال به سر شد زمان عمر و هنوز
بلای زلف سیاهت به سر نمیآید
دنبال یک سوپاپ ا طمیان گشتن برای برون دادن غم دل،بی حاصل؛ وخیالی عاطل است.دل برای بازگوکردن حکایت خود دنبال گوشی ازنوع خودش میگردد ونمی یابد.این همان خطا در قلم صنع است که پیر او گفت ک: خطابر آن نرفت؟
میلاد در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۷:
خیمه زدن بر لب دریا را چگونه تفسیر می کنید؟
فریبرز فرشیم در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:
خانم مهناز س، ممنون از توضیح. در معنای سخن من نیز با شما همرأیم. در یادداشت های قبلی نیز اشاره کرده ام که بهتر است بعد از سخن سکون باشد نه کسرۀ اضافه. سخن را آقای یغمایی و برخی دیگر به صورت اضافه به حجت می خوانند به صورت «سخن ِ حجت» که من چندان با آن موافق نیستم. در مورد معنی سخن خیلی خوب است که به اولین قصیدۀ ناصر خسرو رجوع کنیم که به انواع و اقسام کوشیده مقصودش را از این واژه بیان کند. این که معنی سخن می تواند سخن قرآن هم باشد نکته ای است که یکی از خوانندگان در حاشیۀ همان قصیدۀ اول مطرح کرده و بعید هم نیست که تا حدی هم درست گفته باشد، چون به هر حال ناصر خسرو به جنبش اسماعیله تعلق خاطر و با آن ارتباط سازمانی داشت و حجت یا قطب ایدئولوژیک/عقیدتی جنبش بود. من شخصا باور دارم که شاعر بیش تر منظورش از سخن، خرد است که فردوسی هم اصل قرار داده است. اما شاید در آن روزگار خرد چیزی نبوده جز کلام غیبی. در هر حال بحث در این موارد می تواند زیاد باشد.
پبروز باشید.
ایرانی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:
جناب صدیق تعریف در آلبوم به یاد طاهرزاده (چاووش 10) به همراه استاد لطفی این شعر رو در دستگاه سه گاه بسیار زیبا اجرا کردند.
فرزین در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
مهناز محترم
درود و ممنون از پاسخ شما در مورد مصرع دوم چی میگید؟ دوستان اگر واقعا معنی بیت آخر رو فهمیدید لطفآ با ما به اشتراک بذارید.
مهدی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲:
ماه خود بر آسمان دیگر است....
بیست سال است که این بیت تن مرا می لرزاند.
کمال داودوند در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۴:
5199
سارینا نصیری در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
شعر زیبا یی بود.اما من فکر می کنم خیلی اینتر نت بده .هه هه آخه فضولا واقعا که.
کسرا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:
درود رنگارنگ جااان
مهناز ، س در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:
تنها مفهومی که من از کلمه ” سخن ” فهم کردم ، توصیه ها و اندرزها یا سفارش هایی ست که شاعر در ابیاتش اشاره کرده ، نه قرآن یا حجت ،
سخن را هم با سکون نون خوانده ام، حجت را هم دلیل و فتوا معنا می کنم بر این مانا که : سخن من فتواست ، هشدار تا به گزاف هدر ندهی
در بیت بعد هم به نظرم ”خطر“ به مانای بزرگی و اعتبار آمده است
مانا باشید
میترا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:
برتو مبارک باد آن اشکها که طراوت و طهارت لوح است - من هم این تجربه را با غزل های مولانا داشته ام - گویی که ندایی از آسمان است فقط خطاب به تو که سرگشتهای و زخم خورده و وامانده ای از آنکه و انچه که تو او را جان خود انگاشته ای و به گزاف راهی دارز رفته و تهی دست بازگشته ای ....
فریبرز فرشیم در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:
با درخواست پوزش. لطفا افتادگی های زیر را در یادداشت قبلی متن تصحیح فرمایید:
الف) سطر ششم: نه آن گونه که آقای یغمایی و ....می گویند،
ب) پاراگراف آخر سطر دوم از آخر: نکتۀ دیگری هم که مطرح است...
ج) پاراگراف آخر سطر آخر: تبدیل شونده به یکدیگر....
تشکر
بهروز در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۳:
وجود جمله غبارست تابش از مه ماست
به ماه پشت میار و ره غبار مگیر
این ابیات انسان رو یاد جهان هولوگرافیک میندازه گویی مولانا به مدد شمس و در غالب سفر روح تصویری بسیار کامل تر از جهان های آفرینش میبیند.
غرقه ی وهمیم ورنه این محیط
از تنک آبی کناری بیش نیست.
ای شرر از همراهان غافل مباش
فرصت ما نیز باری بیش نیست
پیوند به وبگاه بیرونی
پیوند به وبگاه بیرونی
رضا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۶ - تدبیر کردن موش به چغز کی من نمیتوانم بر تو آمدن به وقت حاجت در آب میان ما وصلتی باید کی چون من بر لب جو آیم ترا توانم خبر کردن و تو چون بر سر سوراخ موشخانه آیی مرا توانی خبر کردن الی آخره:
زر غبا
اشاره به حدیث پیامبر نسبت به ابوهریره
کمتر به دیدنم بیا تا محبت زیادت گردد.
زُرْ غٍبَّاً تَزْدَدْ حُبَّاً
فریبرز فرشیم در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:
در پی نظر قبلی خودم، بد نیست اضافه کنم که اگرچه ناصر خسرو در میان اسماعیلیه دارای رتبۀ "حجت" بوده و به کرات در اشعارش خود را "حجت" دانسته، اما بعید است که در تمامی مواردِ کاربست واژه ی حجت، شاعر به خود اشاره کرده باشد. زیرکی شاعر در اینجا است که حجت به معنی دلیل و راهنما هم هست و اگر به نخستین قصیده نگاه کنیم، به این نتیجه هم می رسیم که مقصودش از «سخن»، چنان که یکی از خوانندگان در حاشیه ذکر کرده، می تواند قرآن باشد. از این گذشته چه دلیلی دارد که هرگاه شاعر «حجت» را به دنبال «سخن» بیاورد مقصود «سخن ناصرخسرو» باشد. لذا اگر کسرۀ اضافه را، آن گونه که آقای یغمایی و برخی دیگر می گویند، نادیده بگیریم، آن گاه معنی می شود قرآن [را] حجت بپذیر یا سخن قرآن را حجت بپذیر (توضیح این که "را" قابل حذف است.) می خواهم گامی هم جلوتر بروم: معتقدم ناصر خسرو «سخن» را به معنای «عقل» و «عقل کل»ی به کار می برد که منشأش قرآن است، مخصوصا در همین قصیدۀ بالا که معنایی ژرف تر، عام تر و چند جانبه تری هم ایجاد می کند. خوب است به روال خوانشِ شعر هم توجهی بکنیم که خواندن آن بیت را به صورت «سخن، حجت بپذیر ...» منطقی تر می نماید. از این گذشته حذف سکون نه تنها آهنگ یا موسیقی کلام را در هم می ریزد (توجه داشته باشید که شعر بیشتر موسیقی کلماتِ ملفوظ است نه مکتوب: شعر در "خواندن وشنیدن"ش زیبایی هایش را نشان می دهد، نه در نوشتن؛ نوشته را ما حتی در ذهن می خوانیم!) بل که بدین معنا هم هست که شاعر از اختیارات شاعری متعددی استفاده کرده و شعر را گرفتار ثقل و دشواری نموده و موسیقی اش را مشوب کرده است، در حالی که در نظر داشتن سکون و افزودن "ب" به «نگر» سیلان خواندن را کاملا تحقق می بخشد و تسهیل می کند. آنچه که در اینجا عرض کردن فقط نظر بندۀ حقیر است، نه ادعایی شاعرانه و ادیبانه که دست کم پنجاه سالی با آن فاصله دارم.
تشکری بی پیرایه هم از خانم مهناز می کنم که بنده را تشجیع به نوشتن این قسمت کردند. اما این نکته را هم عرض کنم که گرچه تقطیع شعر به هر دوصورت ممکن و وزن عروضی هم در هردو یکی خواهد بود، اما در صورت اول باید بپذیریم که شاعر از اختیارات شعری زیادی استفاده کرده است، در حالی که در صورت دوم، دامنۀ آن اختیارت محدودتر شده است. نکتۀ دیگری هم مطرح است مربوط است به "زبانشناسی شعر" در ادبیات فارسی و مسائل مربوط به صامت های تبدیل شوند و به یکدیگر در مواقعی که ضرورت و سهولت بیانی ایجاب می کند.
پیروز باشید.
محمد نخعی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۳:
دعوت میکنم دوستان بزرگوارم را به شنیدن این غزل زیبا با صدای خانوم سپیده ریس السادات و تار اعجاب انگیز آقای ایمان وزیری
آلبوم "مونس دیرینه" و به عبارتی : Tale of Friendship
قطعه ی اول این آلبوم را از دست ندهید دوستان
در مایه ماهور ...
بی سواد در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان:
نمی دانم که گفته است، همین به یاد دارم که دوست از دست رفته ای هر گه که به دیدنم می آمد می خواند.
به عبث ترش مکن رو، که چه میکنی درین کو
دل خویش کرده ام گم، به کسی چه کار دارم
بهزاد علوی (باب) در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۳ - بیان آنک حصول علم و مال و جاه بدگوهران را فضیحت اوست و چون شمشیریست کی افتادست به دست راهزن: