زباغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید
کلیدباغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید
تو لختی صبر کن چندانکه قمری بر چنار آید
چواندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید
ترا مهمان ناخوانده بروزی صد هزار آید
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید
چنان دانی که هر کس را همی زو بوی یار آید
بهار امسال پنداری همی خوشتر ز پار آید
ازین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار آید
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
کنون در زیر هر گلبن قنینه در نماز آید
نبیند کس که از خنده دهان گل فراز آید
زهر بادی که برخیزد گلی با می به راز آید
به چشم عاشق از می تابه می عمری دراز آید
به گوش آواز هر مرغی لطیف و طبعساز آید
به دست می زشادی هر زمان ما را جواز آید
هوا خوش گردد و بر کوه برف اندر گداز آید
علمهای بهاری از نشیبی بر فراز آید
کنون ما را بدان معشوق سیمین بر نیاز آید
به شادی عمر بگذاریم اگر معشوق باز آید
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
زمین از خرمی گویی گشاده آسمانستی
گشاده آسمان گویی شکفته بوستانستی
به صحرا لاله پنداری ز بیجاده دهانستی
درخت سبز را گویی هزار آوا زبانستی
به شب در باغ گویی گل چراغ باغبانستی
ستاک نسترن گویی بت لاغر میانستی
درخت سیب ار گویی ز دیبا طیلسانستی
جهان گویی همه پر وشّی و پر پرنیانستی
مرا دل گر نه اندر دست آن نامهربانستی
به دو دستم بشادی بر، می چون ارغوانستی
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
دلا باز آی تا با تو غم دیرینه بگسارم
حدیثی از تو بنیوشم نصیبی از تو بردارم
دلا گرمن به آسانی ترا روزی به چنگ آرم
چو جان دارم ترا زیرا که بی تو خوارم وزارم
دلا تا تو زمن دوری نه درخوابم نه بیدارم
نشان بیدلی پیداست از گفتار و کردارم
دلا تا تو زمن دوری ندانم بر چه کردارم
مرا بینی چنان بینی که من یکساله بیمارم
دلا با تو وفا کردم کزین بیشت نیازارم
بیا تا این بهاران را به شادی باتو بگذارم
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
چه کرد آن سنگدل باتو به سختی صبر چون کردی
چرا یکبارگی خود را چنین خوارو زبون کردی
چنین خو داشتی همواره یا این خو کنون کردی
دوبهر از خویشتن بگداختی یک بهره خون کردی
نمودی خوار خود را و مرا چون خود زبون کردی
ترا هر چند گفتم کم کن این سودا فزون کردی
نخستم برگراییدی و لختی آزمون کردی
چو گفتم هر چه خواهی کن فسار از سر برون کردی
برفتی جنگجویی را سوی من رهنمون کردی
چو گل خندنده گشت ای بت مرا گرینده چون کردی
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
ترا گرهمچنین شاید بگوی آن سرو سیمین را
بگوی آن سرو سیمین رابگوی آن ماه و پروین را
بگو آن توده گل را بگو آن شاخ نسرین را
بگو آن فخر خوبان را نگار چین و ماچین را
که دل بردی و دعوی کرده ای مرجان شیرین را
کم از رویی که بنمایی من مهجور مسکین را
بیا تاشاد بگذاریم ما بستان غزنین را
مکن بر من تباه این جشن نوروز خوش آیین را
همی بر تو شفیع آرم ثنای گوهر آگین را
ثنای میر عالم یوسف بن ناصرالدین را
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
نبینی باغ را کز گل چگونه خوب و دلبر شد
نبینی راغ را کز لاله چون زیبا و در خور شد
زمین از نقش گوناگون چون دیبای ششتر شد
هزار آوای مست اینک به شغل خویشتن در شد
تذرو جفت گم کرده کنون با جفت همبر شد
جهان چون خانه پر بت شد و نوروز بتگرشد
درخت روداز دیبا و از گوهر توانگر شد
گوزن از لاله اندر دشت بابالین و بستر شد
زهر بیغوله و باغی نوای مطربی بر شد
دگر باید شدن ما را کنون کآفاق دیگر شد
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی با دو نوروزی
می اندر خم همی گوید که یاقوت روان گشتم
درخت ارغوان بشکفت و من چون ارغوان گشتم
اگر زین پیش تن بودم کنون پاکیزه جان گشتم
به من شادی کند شادی، که شادی را روان گشتم
مرا زین پیش دیدستی نگه کن تا چسان گشتم
نیم زان سان که من بودم دگر گشتم جوان گشتم
زخوشرنگی چوگل گشتم ز خوشبویی چو نان گشتم
ز بیم بادو برف دی به خم اندر نهان گشتم
بهار آید برون آیم که از وی با امان گشتم
روانهارا طرب گشتم طربها را روان گشتم
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
می اندرگفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد
خم و خمخانه اندر چشم من تاریک و تنگ آمد
به گوش من همی از باغ بانگ نای و چنگ آمد
کس ار می خورد بی آواز نی بر سرش سنگ آمد
مرا باری همه مهر از می بیجاده رنگ آمد
زمرد را روان خواهم چواز روی پرنگ آمد
به خاصه کزهوا شبگیر آواز کلنگ آمد
زکاخ میر بانگ رود بو نصر پلنگ آمد
کنون هر عاشقی کو را می روشن به چنگ آمد
به طرف باغ همدم با نگاری شوخ و شنگ آمد
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
ملک یوسف کنون در کاخ خود چون رودزن خواند
ندیمان را و خوبان را به نزد خویشتن خواند
من بیجاده گون خواهد بت سیمین ذقن خواند
بتی خواند که اورا شاخ باغ نسترن خواند
گروهی ماهرویان را به خدمت بر چمن خواند
نگاری از چگل خواند نگاری از ختن خواند
ز خوب آیت الکرسی سه ره بر تن به تن خواند
مرا گر آرزوش آید میان انجمن خواند
گهی اشعار من خواند گهی ابیات من خواند
وگر شیرین سخن گویم مرا شیرین سخن خواند
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
امیر این گویدم زیرا که او دلها نگه دارد
به نزد خویشتن هرکهتری را پایگه دارد
چه باشد گرچو من مداح در هر شهرو ده دارد
ز مدح اندر نماندهر که از رادی سپه دارد
به نزد میر ابو یعقوب نیک ایمن نگه دارد
زبهر زایر آوردن به ره برمرد ره دارد
عدو را بند و چه دارد ولی را تاج و گه دارد
همیشه روز بدخواهان دولت را سیه دارد
نه چاهی را به گه دارد نه گاهی را به چه دارد
زعفوش بهره ورتر هر که افزون ترگنه دارد
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
امیرا! باهنر میرا خداوندت معین بادا
ز ایزد بر تن و جانت هزاران آفرین بادا
به دست تو همیشه جام و شمشیرو نگین بادا
کمینه چاکری زان تو بیش از مستعین بادا
کسی کو بر زمین عیب تو جوید در زمین بادا
همه شغل تو با نیکان و سالاران دین بادا
ره آموز تو اندر کارها روح الامین بادا
همه ساله چنین بادی همه روزه چنین بادا
زمانه دشمنت را وقت کین اندر کمین بادا
زعدل توجهان همواره چون خلد برین بادا
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی بادونوروزی
گر از ده فضل تو شاها یکی در آفتابستی
همانا در پرستیدنش هر کس را شتابستی
ور آن رادی که اندر دست توست اندر سحابستی
ز بارانش زمین پر گوهر و پر زرّ نابستی
ور این پاکی که اندر مذهب توست اندر آبستی
به آب اندر نگه کردن همه مزد و ثوابستی
ور این آرام کاندر حلم توست اندر ترابستی
حدیث زلزله کردن به چشم خلق خوابستی
ور این خوشی که اندر خلق توست اندر شرابستی
علاج دردها را چون دعای مستجابستی
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
امیرا ! گرجوانمردی به کار آید، جوانمردی
وگر مردی همی باید، به مردی در جهان فردی
همی پاید ز تو رادی همی پوید ز تو مردی
خزانه درخروش آمد چو آگه شد که می خوردی
ز غم بفزاید اندر گونه دینارها زردی
به هر هفته جهانی را بپیمایی وبنوردی
چو گفتی صید خواهم کرد ،کردی و عجب کردی
به صحرا شیر افکندی ز بیشه کرگ آوردی
بلی شاگرد سلطانی و لیکن نیک شاگردی
نباید روزگاری دیر کاستاد جهان گردی
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
امیرا ! تابه زین کردی به غزنین اسب تازی را
دو پای اندر تکاپو یست گرگانی و رازی را
اگر زان سو فروتازی تماشا را و بازی را
نه شامی رادل اندرتن بماندنه حجازی را
به تک بردی نشیبی را برآوردی فرازی را
بر آوردی حقیقی را فروبردی مجازی را
امیرا ! کارسازی تو و زینی کارسازی را
نیندیشی بلندی را نیندیشی فرازی را
به مردی شادمان کردی روان میر غازی را
بدنی خوشنود کردستی نظام دین تازی را
بدان شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
طراز جامه شاهان همی بینم به نام تو
بر اسبان برفکنده خلعتی زین و ستام تو
همی ترسند جباران عالم از حسام تو
ستاره از فلک رشوت فرستد زی سهام تو
مه و خورشید را رشک آید ای خسرو ز جام تو
خطایی کس نیابد هیچگه اندر کلام تو
نظام عالمی بنهاد یزدان در نظام تو
به شکر اندر جهان ماندهست هر کس زیر وام تو
سزد بر مهتران فخر آورد کهتر غلام تو
منظم کشور و لشکر بود از انتظام تو
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
کجا اندر جهان میری و سالاری همی بینم
ز شکر منتت بر گردنش باری همی بینم
نه اندرمردمی کردن ترا یاری همی بینم
نه جز آزادگی کردن ترا کاری همی بینم
زتو خوبی به جای خلق بسیاری همی بینم
کریمی را بر تو تیز بازاری همی بینم
ز کردار تو هر کس را به گفتاری همی بینم
ز نیکویی به هر دم از تو کرداری همی بینم
بر دیگر کسان با هر گلی خاری همی بینم
ترابر جایگه بیخار گلزاری همی بینم
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
امیرا! بر نتابد پیل خفتان گرانت را
زگردان کس به زه کردن نداند مرکمانت را
نگه کن تا کمر بینی که چون زیبد میانت را
یقین بخردان بنگر که چون ماند گمانت را
همی رشوت پذیردجان جباران سنانت را
همی دعوی کند پایندگی بخت جوانت را
چنان خوداده ای بر چیز بخشیدن بیانت را
که در بخشیدن گنجی نرنجاند زبانت را
زمانه آشکارا کرد نتواندنهانت را
همه آسایش و شادی تنت را باد وجانت را
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
ترا عار آیدار جز گرد مردی پر جگر گردی
کنون معروفی و فردا ازین معروفتر گردی
تو آن شاهی که اندر صید گرد شیر نر گردی
به میدان گر سالاران بازور و هنر گردی
به نام نیکو ودولت فریدون دگرگردی
به مردی چون پدر گشتی به شاهی چون پدر گردی
شه فرخنده پی هستی شه پیروز گر گردی
بزرگی را و شاهی را درخت بارور گردی
چو اسکندر به پیروزی جهان را گرد بر گردی
به داد و عدل در گیتی چو نوشیروان سمر گردی
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
امیرا باش تا سلطان ترا طبل و علم سازد
ز بهر جنگ بدخواهان ترا خیل و حشم سازد
سپاهی از عرب خواهد سپاهی از عجم سازد
ترا اندر سپهداری مکان روستم سازد
در آن کشور که تو خواهی ترا باغ ارم سازد
چوایوان مداین مر ترا ایوان جم سازد
ز بهر خدمتت مردان مرد محتشم سازد
زمال خویشتن یک یک ز بهر تو نعم سازد
به مدح تو عطا بخشد بنام تو درم سازد
نه آن خسرو ز فرزندان همی یک خوب کم زد
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد ونوروزی
بسازد کار تو زیرا که شاه کارسازست او
امیر حق شناسست او، شه کهتر نوازست او
جهان او را ست و ز شاهان گیتی بی نیازست او
خداوند نشیبست اوخداوند فراز ست او
گهی کهتر نوازست او گهی دشمن گدازست
به رادی چون سحابست اوبه پاکی چون نماز ست او
حجاز او گر ترا بخشد خداوند حجازست او
وگر گویی طرازم ده خداوند طراز ست او
به طاعت خلق را ز ایزد سوی جنت جو از ست او
ترا از آشکارا یکدل و پاکیزه رازست او
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
دگر نوروز را خیل از در مشکوی بگذاری
به هنجاری که کاری تو گل خودروی بگذاری
وز آن سوخان وزین سورای را یکسوی بگذاری
نه آنجا رنگ بگذاری نه اینجا بوی بگذاری
قضای تیغها را بر سر بدگوی بگذاری
به نیرو زورمندان را بر و بازوی بگذاری
نه تاب اندر تن شیر نر از نیروی بگذاری
نه طاقت در روان دشمن بدخوی بگذاری
کجا چوگان به کف گیری ز کیوان گوی بگذاری
به نیزه موی بشکافی به ناوک روی بگذاری
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک رادر جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
همی تا بر جهان فضلست فرزندان آدم را
چو بر هر چشمه ای، حیوان وبر هر چاه، زمزم را
همی تابرخزان باشد بهی نوروز خرم را
چو بر خلدی وبر کرباس دیبار او ملحم را
همیشه تابه گیتی شادیی از پی بود غم را
چنان چون کز پی هر سور دارد دهر ماتم را
همی تا بر هنرهر جای بستایند رستم را
چنان کاندر جهانداری و اندر مرتبت جم را
مقدم بادی اندر پادشاهی هر مقدم را
مطیع خویش گردانیده جباران عالم را
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روزجشنی بادو نوروزی
سپه را پشتبان بادی جهان را پادشا بادی
جهان را پادشا بادی طرب را آشنا بادی
امیر کاردان بادی شه فرمانروا بادی
عجم را روستم بادی عرب را مرتضا بادی
مخالف را شقا بادی موافق را بقا بادی
معین مؤمنان بادی امید اولیا بادی
خداوند سخن بادی خداوند سخا بادی
خداوند نعم بادی خداوند عطا بادی
شفای هر غمی بادی و دفع هر بلا بادی
بزرگی را بقا بادی بقا را منتها بادی
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به وصف بهار و زیباییهای آن میپردازد و تأکید دارد بر شادی و جشن نوروز. شاعر از باغ و گلها و پرندگان سخن میگوید و حس سرزندگی و تازگی که بهار به ارمغان میآورد را وصف میکند. همچنین، شاعر به اهمیت جشن نوروز به عنوان نماد شادی و تجدید حیات در زمین اشاره دارد و از عشقی که به معشوق دارد، سخن میگوید. در مجموع، این شعر زنده و شاداب، حس زندگی، امید و زیباییهای بهار را به تصویر میکشد و بر ضرورت برگزاری جشنها و شکرگزاری بابت نعمتهای زندگی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: ای باغبان، بوی خوش بهار از باغ تو به مشام ما میرسد. کلید باغ ما را به ما بده تا فردا بتوانیم از آن استفاده کنیم و به کار بیفتیم.
هوش مصنوعی: فردا افرادی زیادی به دنبال کلید باغ خواهند آمد، تو کمی صبر کن تا زمانی که قمری بر درخت چنار بنشیند.
هوش مصنوعی: اگر در باغ تو بلبل به دیدار بهار بیاید، تو باید منتظر میهمانان زیادی باشی که ناخواسته و به طور ناگهانی خواهند آمد.
هوش مصنوعی: اگر گلستانی را پنج یا شش گل بشماری، میدانی که هر کسی بوی یار را از آن احساس میکند.
هوش مصنوعی: بهار امسال به نظر میرسد که از سال گذشته زیباتر است و فردا که خسرو به شکار بازگردد، این زیبایی حتی بیشتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: به خاطر این لیاقت و شایستگی، روزی برای پادشاه در سراسر جهان جشنی برپا باشد و هر روز را مانند نوروز جشن بگیرند.
هوش مصنوعی: حال در زیر هر درخت گل، عطر دلپذیری وجود دارد، اما هیچکس نمیتواند بفهمد که این خوشحالی و شادمانی از لبان گل به بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: هر بار که نسیمی می وزد، گلی با شراب به چشم عاشق میآید و این زیبایی از مینوشی، زندگی طولانی و خوشی را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: صدای هر پرندهای نرم و دلنشین است و به ما اجازه میدهد که در هر لحظه از زندگیمان شاد شویم و از آن لذت ببریم.
هوش مصنوعی: هوا دلپذیر میشود و برف کوهها ذوب میشود، نشانههای بهاری از نواحی پایینتر به سمت بالا میآید.
هوش مصنوعی: حالا ما به خاطر معشوقهای با چهره زیبا به درخواستش پاسخ میدهیم و عمرمان را با شادی سپری میکنیم، حتی اگر دوباره آن معشوقه برگردد.
هوش مصنوعی: به خاطر شایستگی این جشن و به خاطر اهمیت آن، هر روز در جهان، جشنی همانند نوروز برای پادشاه بر پا باشد.
هوش مصنوعی: زمین به قدری سرسبز و خرم است که انگار آسمان نیز باز و گشاده شده. آسمان به خاطر این برکت و خرمی گویی که باغی پرگل و شکفته است.
هوش مصنوعی: در دل صحرا گل لالهای را تصور کن که از بیراههها روییده، و درخت سبز را همانطور میبینی که گویی صدای فراوانی دارد و میتواند با هزار زبان صحبت کند.
هوش مصنوعی: در شب، به نظر میرسد که گلها همچون چراغهایی برای باغبان هستند و نسترن، مانند دختری لاغر و زیبا در وسط باغ قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر بگویی درخت سیب مانند پارچهای زیبا و رنگین است، گویا تمام جهان پر از زرق و برق و تزیینات است.
هوش مصنوعی: اگر دل من در دست آن بیرحم نیست، با دو دستم خوشحال میشوم اگر تو همچون گل ارغوانی باشی.
هوش مصنوعی: با این شایستگی، جشن و شادیای برپا شده است که در هر روز از زندگی، مانند روز نوروز، سلطنت و شکوه را در جهان رقم بزند.
هوش مصنوعی: ای دل، بازگرد تا بتوانم غمهای قدیمیام را کنار بگذارم و داستانی از تو بشنوم و بهرهای از وجودت ببرم.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر بهراحتی تو را بهدست آورم، چون جانم به تو وابستهام؛ زیرا بدون تو، خوار و زار هستم.
هوش مصنوعی: ای دل، زمانی که از من دوری، نه خواب میبینم و نه بیدار میشوم؛ نشانههای دلنگرانی من در حرفها و رفتارم پیدا است.
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که تو از من دوری را نمیدانی، نمیدانم چگونه باید رفتار کنم. تو مرا میبینی، اما به گونهای میبینی که انگار من یک سال است که بیمار هستم.
هوش مصنوعی: ای دل، من با تو صداقت و وفاداری نشان دادم و دیگر از تو چیزی نمیخواهم. بیا تا این بهار زیبا را با شادی و همراهی تو بگذرانم.
هوش مصنوعی: این جشن و شادمانی به خاطر لیاقت و شایستگی ماست و این روز ویژه، هر روزی در جهان، به مانند نوروزی خواهد بود.
هوش مصنوعی: چه کار کردی که این سنگدل با تو به طرزی سخت صبر کرده است؟ چرا یک دفعه خودت را اینگونه خوار و ذلیل کردی؟
هوش مصنوعی: تو همیشه اینگونه بودی یا اینکه اکنون به این حالت درآمدهای. از خودت جدا شده و یک بخشی از وجودت را از دست دادهای تا احساساتی را که داری، تجربه کنی.
هوش مصنوعی: تو خود را خوار و کم ارزش نشان دادی و مرا نیز مانند خودت ذلیل کردی. هرچند که بارها به تو گفتم این کار را کم کن، اما تو همیشه این حس ناخوشایند را برای من بیشتر کردی.
هوش مصنوعی: در ابتدا به من نزدیک شدی و مدتی امتحانم کردی. وقتی گفتم هر کاری که میخواهی انجام بده، بندهایی که مرا محصور کرده بودی را رها کردی.
هوش مصنوعی: رفتی و یک جنگجو را به سمت من آوردی، او مانند گل خندان شده بود، اما ای معشوق، من را چطور به حال گریه انداختی؟
هوش مصنوعی: در اینجا به شایستگی و لیاقت برگزاری جشنی بزرگ در روزی خاص برای پادشاه اشاره شده است و پیشنهاد میشود که هر روز باید جشن و سروری مانند نوروز در جهان برگزار شود.
هوش مصنوعی: اگر تو نیز به خوبی میتوانی، آن سرو زیبا و دوشیزهی نازنین را توصیف کن، بگو دربارهی آن سرو زیبا، همچنین دربارهی آن ماه و ستارههای روشن!
هوش مصنوعی: به آن دسته گل بگو، به آن شاخهی نسرین بگو، به آن زیبایی که باعث افخار دیگران است، به آن معشوقهی چین و ماچین بگو.
هوش مصنوعی: تو دل مرا بردهای و ادعا میکنی که مانند مرجان شیرین به من نشان میدهی، در حالی که من یک انسان بیچاره و مهجور هستم.
هوش مصنوعی: بیا تا جشن و شادی را با هم برگزار کنیم و از بستان غزنین لذت ببریم. این جشن نوروز زیبا را خراب نکن.
هوش مصنوعی: من بر تو شفاعت میکنم و ستایش میکنم کسی را که همچون گوهری درخشان است و او را به عنوان بزرگترین شخصیت، یوسف پسر ناصرالدین، میستایم.
هوش مصنوعی: بر اساس شایستگیای که در این جشن وجود دارد، هر روز در جهان باید جشنی همچون نوروز برگزار شود.
هوش مصنوعی: باغ را نمیبینی که چگونه زیبا و دلربا شده از گلها و لالهها، و زیبایی آن را نمیتوانی درک کنی.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر تنوع زیبایش مانند پارچهای شش رنگ به نظر میرسد و اکنون هزاران صدای شاداب و مدهوشکننده شنیده میشود که به کار خود مشغول هستند.
هوش مصنوعی: جهان اکنون همچون خانهای پر از بت شده و با آمدن نوروز، حالتی شگفتانگیز به خود گرفته است. ... از آن سو، جفتی که گم شده بود، حالا دوباره به هم پیوستهاند.
هوش مصنوعی: درختی که با پارچهای نرم پوشیده شده، از ثروت و زیبایی مانند سنگ قیمتی به نظر میرسد. گوزنی که در دشت با گلهای لاله همراه است، بر روی چمن نرم و لطیف استراحت میکند.
هوش مصنوعی: زهر و زشتی محیط و زیبایی باغ، صدای ساز و نوازش به گوش میرسد. اکنون زمان تغییر و تحول فرارسیده است، زیرا جهانی که در آن زندگی میکنیم دگرگون شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به برگزاری جشنی با شکوه اشاره دارد که در آن، قدرت و بزرگی جهان و همچنین شادابی و رونق روزهای نو و تازه جشن گرفته میشود. به نوعی بیانگر این است که هر روز میتواند شبیه روزهای نوروز، مملو از خوشی و شکرگزاری باشد.
هوش مصنوعی: نوشیدنی در جام میگوید که من همچون یاقوت شفاف و درخشان شدم و درخت ارغوان گل داده است، و من نیز مانند آن درخت به زیبایی و شکوه درآمدم.
هوش مصنوعی: اگر پیش از این، در قید جسم بودم، اکنون روحی پاک و آزاد دارم که به من شادابی میبخشد. این شادی، به دلیل رهاییام از قید و بندها، همچون جانی نو به من زندگی میدهد.
هوش مصنوعی: به من نگاه کن که چگونه تغییر کردهام. دیگر آن کسی که بودم نیستم و جوانتر شدهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر رنگ زیبا مانند گل شدم و به خاطر عطر خوش مانند نان شدم. از ترس باد و برف، درون خم پنهان شدم.
هوش مصنوعی: بهار که بیاید، از خانه خارج میشوم چون از شادی و لذت آن به وجد آمدهام و روح من سرشار از نشاط شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که با این لیاقت و شایستگی، جشنی بزرگ و باعظمت در هر روز بر پا باشد و روزها به مانند نوروز به شادی و سرور بگذرانند.
هوش مصنوعی: پس از صحبت در مورد جنگ، پنجرهای به روی می گشاید و در ذهن من، فضا سریعا تنگ و تاریک میشود.
هوش مصنوعی: به گوش من صدای نای و موسیقی چنگ از باغ میرسد. اگر کسی از می نوشد و صدای نی نمیشنود، بر سر او سنگ میافتد.
هوش مصنوعی: من به دلیل دلتنگی و محبت، گرفتار شدم و میخواهم به عمق وجودم برسم، چرا که زیبایی و ظرافت به صورتم آمده است.
هوش مصنوعی: در غروب، صدای کلنگ مانند نوازی دلپذیر به گوش میرسد و از دور صدای پلنگی که به سمت رودخانه میآید، به وضوح حس میشود.
هوش مصنوعی: اکنون هر عاشقی که به دستش روشنایی آمده، به سوی باغ میرود تا در کنار معشوقی بازیگوش و شاداب باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر این شایستگی، جشن و سروری که در این روز برگزار میشود، باید در تمام روزهای جهان، جشنی روشن و شاداب برقرار شود.
هوش مصنوعی: یوسف اکنون در کاخ خود نشسته و دوستان و زیباگران را به دور خود جمع کرده و میخواند.
هوش مصنوعی: من بدون راه و بیخبر از مسیر، به ستایش محبوبی میپردازم که زیبا و با موهای نقرهای است. او همچون دختری میماند که در باغ نسترن گل میکند و زیباییاش وصفناپذیر است.
هوش مصنوعی: دختری زیبا و دلربا، جمعی از دختران خوشروی را به خدمت خود در باغ دعوت کرد و این دیده زیبا از چهرههای مختلف و مناطق گوناگون را به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: از زیبایی آیت الکرسی، سه بار بر بدنم خواندی و اگر به آن آرزو داشته باشد، در جمع هم میخواند.
هوش مصنوعی: گاه کسی اشعار من را میخواند و گاه به ابیات من توجه میکند. اگر هم زبانم شیرین باشد، او هم مرا به عنوان سخنوری شیرین زبان میشناسد.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که با شایستگی و بایستگی، هر روز باید جشن و سروری در دنیا برگزار شود و روزی خاص مثل نوروز برای ملتی باشد تا همیشه شاداب و امیدوار باشند.
هوش مصنوعی: امیر این را میگوید چون او دلها را در نزد خود نگه میدارد و به هر کسی احترام میگذارد و پایگاه و جایگاه او را معتبر میشمارد.
هوش مصنوعی: اگرچه من در هر شهر و دیاری ستایشگری هستم، اما در موفقیت و پیروزی، هیچ چیز از ستایشهای من باقی نمانده است. هر کس که از رادی سپه برخوردار باشد، به نوعی از این ستایشها بینیاز است.
هوش مصنوعی: به نزد میر ابو یعقوب، شخصی به خوبی و اطمینان از زایران مراقبت میکند و آنها را در مسیر همراهی میکند.
هوش مصنوعی: دشمن را زنجیر کن و نگرانی نداشته باش، ولی پادشاه همیشه تاجی بر سر دارد و در زندگی بدخواهان همیشه روزگار تیره و تار است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که ضعف و نقصی دارد، نه در ته چاه گرفتار میشود و نه به خاطر زمان تاخیر و موقعیت بد، دچار مشکل میشود. هر کسی که بیشتر از او احساس گناه و عیب کند، بهرهاش از این ضعف بیشتر خواهد بود. به عبارت دیگر، افرادی که خود را گناهکارتر احساس میکنند، بیشتر از مشکلات و نقاط ضعف خود آسیب میبینند.
هوش مصنوعی: در اثر شایستگی این جشن، هر روز در جهان باید روزی باشد که به مانند نوروز، با شکوه و زیبا جشن بگیریم.
هوش مصنوعی: ای امیر! امیدوارم خداوند یار و یاور تو باشد و از سوی پروردگار بر روح و جسمت هزاران درود فرستاده شود.
هوش مصنوعی: به دست تو همیشه باید جام و شمشیر و نگین باشد، و من همواره خدمتگزار و چاکر تو باشم، بیشتر از هر کسی که خواهان کمک از توست.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد در زمین عیوب تو را پیدا کند، در واقع خود او در زمین میماند و کارش همین خواهد بود. اما تو باید در کنار نیکان و بزرگانی که دین را ارج مینهند، جایگاه خود را پیدا کنی.
هوش مصنوعی: خداوند به تو در کارها، مانند روحالامین الهام دهد و امید است که این وضعیت سال به سال و روز به روز ادامه داشته باشد.
هوش مصنوعی: زمانه دشمن تو را در موقع انتقام در کمین دارد و از نظر عدل خداوند همواره مانند بهشت پایداری خواهد داشت.
هوش مصنوعی: به خاطر شایستگی و لیاقت، جشنی برپا شده است که در آن روزی برای پادشاهی، در سراسر جهان هر روز جشنی به مانند نوروز برقرار باشد.
هوش مصنوعی: اگر یکی از ویژگیهای تو، ای پادشاه، در روشنایی آفتاب باشد، پس هر کسی در ستایش و پرستش آن شتاب خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر آن چیزی که در دستان توست، در ابرها باشد، زمین از باران آن پر از جواهر و طلاهای خالص خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر این پاکی که در دین تو وجود دارد، به گونهای باشد که در آب جاری نیز میتوان آن را مشاهده کرد، پس تمامی پاداش و خوبیا در همان نگاه کردن به آن است.
هوش مصنوعی: اگر این آرامش، ناشی از صبر و بردباری تو باشد، در حالتی که مردم در خواب هستند، نگران زلزله و اتفاقات سختی هستند.
هوش مصنوعی: اگر این شادی که در وجود توست در شراب است، پس درمان دردها را مانند دعای مستجاب میدانی.
هوش مصنوعی: این روز به واسطه شایستگیهایش جشن و سرور برپا شود و هر روز در این دنیا، روزی برای جشن و نوروز باشد.
هوش مصنوعی: ای امیر! جوانمردی و رفتار نیکو در زندگی بسیار مهم است و اگر کسی بخواهد در دنیا به عنوان یک مرد شناخته شود، باید به جوانمردی و شجاعت شأن توجه کند.
هوش مصنوعی: بیت به این معنی است که گنجینهای ارزشمند از خوبیها و مهربانیها به خاطر تو حفظ میشود و همچنین مردانگی و شجاعت به خاطر تو به پیش میرود. وقتی خبری از تو به گوش میرسد، شادی و سرور در دلها را میافزاید، مخصوصاً وقتی متوجه میشوند که تو در حال خوشگذرانی و لذت بردن هستی.
هوش مصنوعی: اگر غم بر دل چیره شود، رنگ روی انسان به زردی میگراید و در هر هفته، گویا جهانی را سفر میکنی و شیوههای گوناگون را تجربه میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی گفتی که قصد شکار داری، واقعاً به خوبی عمل کردي و این شگفتانگیز است که در دشت، شیری را به دام انداختی و از جنگل، کرگدن را به دست آوردی.
هوش مصنوعی: بله، تو شاگرد بزرگی هستی، اما باید بدانید که شاگردی خوب بودن، نیازمند تلاش و کوشش است و نباید به سادگی از آن غافل شد.
هوش مصنوعی: به خاطر این شایستگی، جشنی مناسب و بزرگ لازم است که هر روز در جهان برگزار شود، مانند جشن نوروز.
هوش مصنوعی: ای امیر! وقتی که به زین کردن اسب تازی خود رسیدی، به غزنین میروی. اسب تو دو پا در حرکت و تلاش است، همچون گرگانی و رازی.
هوش مصنوعی: اگر آن سوی جهان، تماشا و سرگرمی را فراموش کنی و از شامی زرق و برق و جذابیت آن نزدیکیها دور شوی، دیگر اثری از زیباییهای ظاهری نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: تو از نشیبها عبور کردی و به بلندیها رسیدی، حقیقت را در دل راه بردی و ظواهر را پشت سر گذاشتی.
هوش مصنوعی: ای امیر! به این فکر نکن که چگونه میتوانی مشکلات را حل کنی یا بر بلندیها فائق آویی، بلکه بر آنچه در دست داری تمرکز کن.
هوش مصنوعی: تو با شادی و سروری، جان میر غازی را شاد کردی و با بدن خوشحال خود، نظام دین اسلام را تأیید و تقویت نمودی.
هوش مصنوعی: بدان که شایسته است هر روز در این جهان جشنی بر پا شود و روزی همچون نوروز برای ملک و مردم برگزار گردد.
هوش مصنوعی: من لباسهای زیبا و شاهانه را میبینم که به نام تو بر اسبان آویخته شده و زین و افسار تو را به دوش دارند.
هوش مصنوعی: جباران و قدرتمندان دنیا از شمشیر تو میترسند، به گونهای که ستارهها از آسمان برای به دست آوردن سهم تو رشوه میدهند.
هوش مصنوعی: ماه و خورشید به زیبایی و نور تو حسادت میکنند. ای خسرو، هیچکس نمیتواند از سخنان تو ایرادی بگیرد و هیچ نقصی در حرفهایت پیدا کند.
هوش مصنوعی: خداوند نظم و نظامی برای جهان ایجاد کرده است و در این نظام، هر کسی به شکرانهی وجود تو در این دنیا باقی مانده است.
هوش مصنوعی: بزرگان و افراد با اعتبار حق دارند که به خود ببالند، چرا که من، که در زمره افراد پایینتر هستم، به خاطر نظم و سامان دهی تو، کشور و سپاه را به خوبی اداره میکنم.
هوش مصنوعی: با این شایستگی، هر روز باید جشن و شادی در جهان بر پا باشد و نوروز را گرامی بداریم.
هوش مصنوعی: کجا در دنیا میروم و چنین میبینم که سالاری در حال خدمت به من است و از شکرگزاریاش، بار سنگینی بر دوش دارد؟
هوش مصنوعی: نمیبینم که بخواهم در کار کمک کردن به تو باشم، و جز این که تو را آزاد و رها ببینم، چیز دیگری در تو نمییابم.
هوش مصنوعی: از تو خوبیهای تو را در میان مردم بسیار میبینم و کریمی را که به خاطر تو در بازار تیز و باهوش شده است، مینگرم.
هوش مصنوعی: از رفتار تو هر کسی را به گفتاری میبینم و از خوبیهای تو در هر لحظه، کردارهایی از تو میبینم.
هوش مصنوعی: در میان افراد دیگر، با هر گلی که مشاهده میکنم، تیغ و خار نیز وجود دارد. اما در جایی که خودم هستم، باغی پر از گل بدون خار را میبینم.
هوش مصنوعی: با این شایستگی، جشنی برگزار میشود که شایستهی این روز است. هر روز در جهان، باید برای پادشاهی جشنی برپا شود و نوروزی باشد.
هوش مصنوعی: ای امیر! هیچ کس نمیتواند بر مرکبی سنگین و ناشناخته سوار شود و آن را کنترل کند، زیرا این کار به مهارت و توانایی خاصی نیاز دارد.
هوش مصنوعی: به او نگاه کن تا ببینی که چه شکلی برای تو مناسب است. مطمئن باش که اگر خوب بنگری، درخواهی یافت که افکار و توقعات تو چگونه باقی میمانند.
هوش مصنوعی: جباران برای دریافت رشوه، قدرت و نفوذ خود را به کار میگیرند و ادعا میکنند که موفقیت و شانس جوانان همیشه پایدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: به گونهای ادای کلام میکنی که در وقت بخشش چیزی، زبانت آزرده نمیشود.
هوش مصنوعی: زمانه به وضوح نشان داد که نمیتواند پنهانیهای تو را در خود نگه دارد؛ تمام آرامش و شادی جسم تو را از تو میبرد و جانت را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: این روز بزرگ و شگفتانگیز، برای جشن گرفتن شایستگیهایی است که در عالم وجود دارد. به همین مناسبت، هر روز برای پادشاهی که در جهان است، جشنی برپا باشد و سال نو فرخندهای فرا برسد.
هوش مصنوعی: اگر از تو خجالت میکشد که فقط به خاطر شجاعت دیگران شناخته شوی، پس باید الآن کاری کنی تا خودت هم معروف و شناختهشده شوی، و این شناخته شدن در آینده از اکنون بیشتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو مانند شاهی هستی که در شکار شیر نر وارد میدان میشوی، حتی اگر سران با قدرت و مهارت باشند.
هوش مصنوعی: با نام نیک و مقام و ثروت فریدون، تو نیز مانند پدرت به مردی بزرگی خواهی رسید و همانند او به مقام شاهی خواهی نائل آمد.
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی با صفات نیکو و فرخنده باشد، مانند درختی بارور خواهد شد که به مردم و جامعهاش ثمرات خوبی میدهد. بزرگی و شکوه او باعث میشود که همگان از او بهرهمند شوند و بهوسیله او به فراوانی و رشد برسند.
هوش مصنوعی: مانند اسکندر که با پیروزی بر جهان، آن را به عدالت و داد اداره کرد، تو نیز باید همانند نوشیروان، در دنیای خود به خوشی و صلاح بپردازی.
هوش مصنوعی: با این شایستگی، هر روز باید جشنی برپا شود و روزی باشد که به اعتلای ملک و به خوشی در جهان بپردازد و نوروزی برای جشن و شادمانی داشته باشیم.
هوش مصنوعی: ای کسی که امیری، بگذار تا سلطان برای تو عَلَم و طبل به راه بیندازد و برای رویارویی با دشمنان، سپاه و لشکری فراهم کند.
هوش مصنوعی: یک گروه از عرب به پا خواهد خواست و سپاهی از عجم نیز ایجاد خواهد کرد. به تو مقام سپهداری خواهد داد و تو را به مانند رستم قرار خواهد داد.
هوش مصنوعی: در آن سرزمینی که تو بخواهی، باغی زیبا برای تو میسازند و مثل کاخهای تاریخی، شکوه و زیبایی به تو میدهند.
هوش مصنوعی: برای خدمت به تو، مردان با احترام و شرافت از مال و دارایی خود میگذارند و هر یک به خاطر تو، نیکی و خیر میآفرینند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر انتظاری را ابراز میکند که در سایه نام و عظمت کسی، نیکی و فزونی به او عطا میشود. او با اشاره به اینکه آن کس که شایسته اوست، همواره در میان فرزندانش از خوبی بهرهمند است، نشان میدهد که او برخلاف دیگران، هرگز از خوبیها و زیباییها کاسته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: به خاطر این شایستگی، باید روزی جشن بزرگ و با شکوهی در دنیا برپا شود که هر روز مثل نوروز باشد.
هوش مصنوعی: او برای تو کارها را سامان میدهد، چون شاهی که به کارهای بزرگ میپردازد. او امیری است که حق را میشناسد و پادشاهی است که به کوچکترها لطف میکند.
هوش مصنوعی: جهان تحت فرمان اوست و او از پادشاهان دنیا بینیاز است. او صاحب و فرمانروای پایین و بالا است.
هوش مصنوعی: گاهی لطف و محبت میکند و گاهی مثل دشمنان میکُشد. او به مانند ابر است که گاهی باران میبارد و گاهی ناپدید میشود. همچنین او به پاکی و زلالی نماز است.
هوش مصنوعی: اگر خداوند حجاز (منطقهای در عربستان) را به تو بدهد، او خود حجاز است. و اگر بگویی به من استاندارد بده، خداوند خود آن استاندارد است.
هوش مصنوعی: برای رضایت و خدمت به مردم، از خداوند طلب بهشت کن. او رازهایش را به شکلی روشن و بدون عیب در دل افرادی که پاک و یکدل هستند، برملا میسازد.
هوش مصنوعی: به خاطر این شایستگی، جشنی بزرگ و با شکوه بر پا شود. هر روز در دنیا باید جشن و نوروزی باشد که بزرگی و عظمت سرزمین را نشان دهد.
هوش مصنوعی: در روز عید نوروز، گروهی از مردم را به شکلی زیبا و با آداب و رسوم خاص به جشن دعوت میکنی، مانند گلی که با دقت و زیبایی خاصی پرورش داده شده است.
هوش مصنوعی: اگر از آن سخن و این جشن دور شوی، نه در آنجا رنگی خواهی دید و نه در اینجا بویی حس خواهی کرد.
هوش مصنوعی: بر سر بدگویان، قضا و قدر را میگذاری و مانند نیرویی قوی، بر پیکر و بازو میافزایی.
هوش مصنوعی: نه قدرتی در بدن شیر نر میگذاری که تحمل کند، و نه اجازه میدهی که دشمن بدذات بتواند در روحت نفوذ کند.
هوش مصنوعی: در کجا میتوانی مانند کسی با چوب چوگان به میدان بیایی و با قدرت موی کسی را به دو نیم کنی، یا با تیر به چهرهاش آسیب برسانی؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به واسطه شایستگی و قابلیت، باید جشن و سرور دائمی در دنیا برپا باشد. هر روز، همچون نوروز، فرصتی برای شادی و جشن گرفتن را ایجاد میکند، زیرا باید در هر لحظه از زندگی به شایستگیها و زیباییها توجه کرد.
هوش مصنوعی: فرزندان آدم در دنیا همچون آبشاری هستند که از هر چشمهای بهرهمند میشوند، همانطور که حیوانات از آب چاهها استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: خورشید در روز نوروزی که شادابی را به همراه دارد، مانند برگی از بهار است که بر روی فرش زیبایی از گلها و گیاهان قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در جهان، همواره شادی به دنبال غم وجود دارد، همانطور که در هر جشن و سروری، حزن و اندوه نیز ناگزیر حاضر است.
هوش مصنوعی: هر جا که صحبت از هنر و توانمندی باشد، ستایش رستم را خواهند کرد، درست مثل اینکه در مقام و منزلت، جم نیز مورد احترام است.
هوش مصنوعی: باد به قدری قدرتمند است که توانسته است به پادشاهی بزرگی وارد شود و هر کسی را که در مسیرش قرار گیرد، به خود متعهد و فرمانبردار کند، حتی ستمگران دنیا را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: به خاطر این شایستگی، جشنی مناسب برپا میشود، روزی که ملک در جهان، هر روز را به جشن و نوروز تبدیل کند.
هوش مصنوعی: عقاب را پشتیبان باد است و باد، پادشاه جهان را میسازد. همچنین باد، طرب و شادی را نیز میشناسد و آشناست.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای برجستهای از دو شخصیت مهم در تاریخ ایران و عرب میپردازد. امیر کاردان به عنوان یک رهبر توانا و دانا معرفی میشود، و اشاره به این دارد که او قدرت و حکمرانی را در دست دارد. همچنین از دو شخصیت تاریخی دیگر، یعنی رستم که نماد قدرت و شجاعت در فرهنگ ایرانی است و مرتضی که به معنای برگزیده و مقامدار در تاریخ اسلامی شناخته میشود، یاد میشود. در واقع، این بیت برتری و عظمت این شخصیتها را در زمینه جغرافیایی و فرهنگی مشخص میکند.
هوش مصنوعی: شخصی که در برابر انسانهای خوب و مؤمن قرار دارد، از سر سختی و زشتی رنج خواهد برد. در حالی که کسانی که به انسانهای نیکو و مؤمن نزدیک هستند، تحت حمایت و نعمت قرار میگیرند. همچنین، امید و حمایت در زندگی اولیا و نیکان وجود دارد که به مانند بادهایی برایشان عمل میکند.
هوش مصنوعی: خداوند حرف میزند، بخشش میکند، نعمت میدهد و عطا میکند.
هوش مصنوعی: هر غمی با وزش باد از بین میرود و هر بلا و مشکل با قدرت و بزرگی باد دفع میشود. نیروی باد باید پایدار باشد تا بقا و استمرار را به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: به خاطر شایستگیهایی که دارد، روزانه جشنی برپا میشود و نوروزی است که یادآور بزرگی و شکوه پادشاهی در جهان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.