گنجور

حاشیه‌ها

سامان در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

جناب استاد حسین شفیعی این ترجیع بند را به صورت کامل با تارنوازی اجرا نموده اند . جهت دانلود می توانید به کانال تلگرام ایشان در لینک زیر رجوع کنید.
پیوند به وبگاه بیرونی

حسین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵:

دوستان معنی بیت چهارم برای من مشخص نیست، لای گو بخیز یعنی چی؟

حسام در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:

چه آسان می نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی ارزد

سجاد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:

سلام به همگی دوستان خصوصا سعدی دوستان
دوستان کسی میدونه منظور استاد سخن ، سعدی ، از بیت آخر چیست؟

محسن در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:

به نظر من پیامی که از دل این داستان استنباط می شود این است که مورد ظلم واقع شدن ، در طولانی مدت باعث می‌شود که دیگر مهرورزی جواب ندهد و شیوهٔ صحیح زندگی از یاد رفته و سوءاستفاده‌گری رواج بیابد.

وحید در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:

باسلام
در مورد بیت :
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
یاد این شعر از فواد کرمانی افتادم
زنده جاوید کیست ؟ کشته شمشیر دوست
کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست

سجاد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۸:

بیت هفتم: "صیقل"

محمد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:

من هم این فیلم رو دیدم ، احتمال میدم همایون شجریان به اشتباه متن شعر را خوندن ، چون متن صحیح بیت هم ، به آواز لطمه نمی زد. یک اشتباه سهوی بوده که در اجراهای زنده پیش میاد. به هرحال ، بسیار زیبا خوندن.

سید حبیب در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیب‌بین:

سلام و درود.
براستی که دین و مذهب اکثر ما تحمیلی است.
یا بهتر بگویم تقلیدی.

مولانا در این دو بیت این نکته نغز را فریاد زده.
علم تقلیدی بود بهر فروخت..
چون بیابد مشتری, خوش بر فروخت....
مشتری علم تحقیقی حق است....
دایما بازار او پر رونق است....

براستی اگر من , بعنوان مثال , در کانادا , بدنیا آمده بودم ,
و پدر و مادرم , مسیحی و یا یهودی بودند,,
الان شیعه بودم؟؟؟؟!!!
پس اگر الان مذهبم این است , آن را از پدرانم به ارث برده ام.
از کودکی مرا اینگونه پروراندند.
در مدرسه , در مساجد, در تلوزیون , در خانه ,......
حتی مجالی نداشتم لحظه ای به ادیان دیگر بیندیشم .

بزرگان دینم همه را جز مذهب خویش گمراه میخوانند.
آیا دین من تحمیلی و تقلیدی نیست؟؟؟؟؟!!
خوب همین است که مولانا میگوید , مفت و ارزان میفروشی علم تقلیدیت را,.
مگر نه این است, که اکثر ما با اینکه حرامات و واجباتمان را میدانیم ,
ولکن در اکثر موارد بالعکس عمل میکنیم؟؟؟!!
خوب دلیلش همین تقلیدی بودن آنست.
ولی اگر تحقیقا به علم و یا مذهبی بپردازیم ,, ارزان نخواهیم فروخت.
و بدرستیکه حقیقت یک مشتری دارد و آن هم خود حق است.
زیاده گویی حقیر را به سخاوت سمعتان ببخشایید.
التماس تفکر.

اشکان در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:

خیام تو شعرهاش خیلی بی پرده حرف زده و اصولا جایی برای تفسیر نذاشته، خیلی ساده گفته نظرش اینه که "باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی":
ای آن‌که نتیجهٔ چهار و هفتی،
وز هفت و چهار دایم اندر تَفْتی،
می خور که هزار باره بیشت گفتم:
باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی.
یا مثل همین شعر که با مسخره گفته بهشت که نسیه است مال تو. یعنی هیچ اعتقاد مذهبی و اعتقادی به بهشت و جهنم نداشته.
می خیام، همان می هست و نه چیز دیگری، هر چند که با خواندن کلیه شعرهاش متوجه میشویم که اصرار خیام صرفا به خوردن می نبوده و به عنوان یکی از بزرگیتذین لذایذ که در شعر زیر هم آن را تائید می کند می کنایه از لذایذ زندگی است و همیشه در شعرهایش تاکید داشته که دم را غنیمت بشمارید و از همین لحظه تان لذت ببرید که نمی دانید تا کی زنده اید و خود باز آمدنی هم نیست ولی خوب می همواره همان می بوده و نه چیز دیگری:
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
من در عجبم ز میفروشان کایشان
به زانکه فروشند چه خواهند خرید
-------------------------------------
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه

ولی نمی دونم آنهایی که مذهبی هستند چرا اینقدر اصرار دارند که کسی که خودش همه جا کاملا واضح گفته که هیچ اعتقادی به بهشت و جهنم نداره و حتی پیامبران را هم گفته که آمده اند و افسانه ای بیش نگفتند باز هم اصرار دارید که شعرهای حضرت خیام رو تفسیر کنید و به زور بگید که با شما هم عقیده بوده. خوب اگر حرفاش رو بدون تفسیری که خودتان و متمایل به طرز تفکر خودتان کرده اید قبول ندارید، بگید آقا من حرفای خیام رو قبول ندارم، جلال آل احمد رو قبول دارم، مولوی به نظر من درست گفته و ... خوب خیام رو ولش کنید. قرار نیست که هر شخص بزرگی در تاریخ وجود داشته حتما در دراستای توحید، عبادت و ... باشه.

اینم هم نظر خیام ئر مورد پیامبران که در بالا اشاره کرده بودم:
آنانکه محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۸۵:

7510

محمود دهقان در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

اساتید ادبیات گفتند که این شعر در مدح علی اکبر و زمان زرم در میدان کربلا رو توصیف میکنه که حضرت امام حسین این اشعار رو خطاب به علی اکبر میخونه
تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی
گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ
یا این بیت
پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد
یوسف ز چاه آمد ای بی‌هنر به رقص آ
اشاره به میدان رزم و بازگشت علی اکبر به سمت امام حسین رو ذکر کرده
بیخود نیست که اشعار مولوی پر از رمز و رازه و در نگاه اول به طرب و شادی میماند.....

امیر در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:

این شعر با صدای بانو دلکش شندیدن داره

علی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:

توصیه می کنم این شعر را حتمن با اجرای گروه تریوله با عنوان «چشم مست» گوش کنید. بی نظیر است و لذت شعر سعدی را صدبرابر می کند

Reza Deilami در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

ای جان ِ من مولای تو ... این‌گونه یحتمل صحیح‌تر است، گویی از نظر معنا جای مکاشفه دارد و مباحثه

محمدحسین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹:

با سلام بهم نظر بنده با توجه به فرامین دینی و فرهنگی و روایات مختلف (که سرچشمه فکر جناب حافظ اند) در نقد صوفی و صوفی گری و خرقه پوشی می توان از این بیت اینگونه فهمید که جناب حافظ اشاره به ریا در خرقه پوشی دارد که می فرماید نقد صوفی نه همان صافی بی غش باشد که مفهوم مشخص دارد صوفی همچون دیگران ممکن الخطاست و مصرع بعد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد. خرقه پوشی از نشانه های ریاضت کشیدن زاهدان است که از دنیا دل کنده خرقه یا بهتر بگوییم عبای پشمینه بر سرکشیده اند و اینجا اشاره به ریا و تزویر آنان است که می گویند ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد.یعنی هرچند خرقه پوش است آن و عبادت دارد شاید ابریشمی زیر عبا بر تن دارد.موضوع اینگونه فصیح و بلیغ و بیشتر در خور فکر والای حضرت حافظ است

محسن در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

سلام خدمت همه ی دوستان...
راستش را بخواهید من یک چیز را در بین سخن.های شما درک نکردم،چرا این.همه انتقاد و قضاوت و کم ارزش کردن...چه این شعر دلنشین و چه آهنگ زیبای جناب چاوشی در جایگاه خود بسیار لذیذ و دلپذبر هستند.حال بعضی ها با آهنگ محسن،بیشتر به ذوق و عیش می آیند و بعضی با خواندن شعر...خیلی کم لطفیست که آثار را کم ارزش کنیم و فردی را برای انجام کاری کوچک بدانیم...این ها قضاوت هاییست که تنها کاری که میکند این هست که باعث میشود خودتان کمتر لذت ببرید...بیایید این حجم از انتقاد و قضاوت را کنار بگذاریم و ببینیم اگر چیزی ما را خوشحال میکند و برای ما لذت بخش است بدون این که کسی را قضاوت کنیم بدان گوش فرا دهیم و از مفهوم آن لذت ببریم...این انتقادات فقط طمع تلخی به زندگی خودتان می بخشد...از محسن چاوشی عزیز متشکرم که چنین زیبا این آهنگ را خواند و با تشکر

کیخسرو آرش گرگین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:

پارسایان همان پارسیان است، که بازبرد به زرتشتیان و ایرانیان پیش از تازش دارد. بسج. با:
" فرس جمع فارس و معنی فرس پارسایان است و به تازی چنین نویسند و پارسی را فارسی نویسند" (ابن بلخی، فارسنامه، ب. 8)
*
جز این، در رازگشائی سروده های مغ شیراز باید به هزوارش هایی که به کار برده است نگرش ویژه داشت. سلیمان هماره هزوارشی است برای جم و ابراهیم، هزوارشی برای زرتشت. در میان دبیران و مغان پارسی از دیرزمان کاربرد هزوارش رواگی داشت. لحم می نوشتند و گوشت می خواندند، ایا ملک می نوشتند و شاه می خواندند. سلیمان و ابراهیم و نام ها و نشانه های سامی ای از این دست، هزوارشی بیش نیستند.

مهدی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:

چقدر عالی میخونه پهلوان آواز این غزل رو خصوصا بیت " سلمان اگر از عشق بنالد مکنش عیب ...." برگ سبز شماره 267

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۶ - در بیان آنک حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان:

می فرماید،
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
همه عمر در خیالی و ندانمت کجایی
( سعدی می فرماید)
باشد که دلبر ، دلربا ، اهل دل باشد ، قدر دل بداند
سره از ناسره باز شناسد، اهل عشق باشد، اهل فروردین باشد
باشد ای دل که در میکده ها بگشایند

۱
۳۶۴۱
۳۶۴۲
۳۶۴۳
۳۶۴۴
۳۶۴۵
۵۴۷۹