مصطفی ا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دهم در مناجات و ختم کتاب » بخش ۱ - سرآغاز:
اگر اشتباه نکنم، در این مصراع شرمسارم بایستی باشه نه شرمساری
دگر شرمساری (شرمسارم) نکن پیش کس
دکتر مهدی زهره وندی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:
دوستان نازنینم
در مورد کارهای حضرت مولانا دچار سردرگمی نشوید. اصلا در کار او " تضاد" یا Contradiction راهی ندارد. مبحث تضاد یک مقوله ی منطقی است و در مورد " اوصاف" موضوعی جاریست و نه در اعمال.
این بی خودی و با خودی ، شرح داستان معراج گونه ی پیامبر و خود حضرت مولاناست بصورت هولوگرامیک .
اعتقاد بر اینست که اصل حق ، امر یست ساکت و این ما هستیم که از این امر ساکت ، بسان یک منشور که نور واحد ( به تعبیر مسامحه آمیز) در آن تابیده میشود ، به نگاه و برداشت تجزیه وار می نشینیم و جالب است که نسبت تمام این پرتو نور ها به نور پشت این منشور ، یکسان است و بقولی آن نور اصلی ، نسبتش با تمام " عارضی" ها یکیست. نسبت خداوند به مومن و کافر یکیست. این از نگاه بالادستی و صد البته از نگاه پایین دستی ما غیر از این .
نگاه های زیبای منبعث از انگاره های حضرت مولانا ، نگاه های فراخناک بالادستی به آن تعبیر خاص است.
این اعتقاد او بشدت درست می نماید که در " ناهشیاری" و یا به تعبیر امروزی از بخش ضمیر ناخودآگاه است که می توان به فهم امر قدسی نائل شد. شما در قرآن و به تبع اون در مثنوی که نگاه کنید ، پراکندگی شدید موضوعی می بینید که نشان از همان " گیج بودن و یا به تعبیری ، " وحیانی" شدن است. یک امر عظیم وقتی بر امری که به آن مظروف می شود فرود می آید و یا به تعبیری ، این یکی بالا می رود ( بالا و پایین در اینجا معنی مرتبت فهمی دارند ) ( خانه خرابی گرفت زانکه قنق زفت بود /// هیچ نگنجد فلک در در و دهلیز من ) راه، یک " حیرانی" و به تعبیری یک " بی خودی" بدست می دهد و در آن فضاست که " فهم مرتبه ی پایین شروع به اقتاع شدن می کند و این را آرامش روح می گویند.
شما باید با این نگاه هم به بخش های ناهشیار گونه ی قرآن و هم به مثنوی نظر کنید و در پاره هایی که این " گیجی" شدت می گیرد ، آنجا بیشترین حضور این عنصر ماورایی خلسه آور به چشم می خورد. اگر بیشتر در این قضیه خواستید تدقیق کنید ، به حالات پیامبر اکرم ص و حتی حضرت مولانا در زمانهایی که به نوعی دچار این " الهام" می شده اند مراجعه کنید تا این داستان " نا هشیاری" بیشتر مشخص شود.
یکی از مشخصه های اینکه پیامبر را " راوی صادق " می دانیم که تقریبا" کل فهم دینی مسلمانان و پیکره ی کل دین ، بر آن استوار است و بدون این فرض پیکره ی دین فرو می ریزد ، همین قسم از نا هشیاری هاست که اندک فرض دستکاری را در روایت های آن بزرگ انسان تاریخ ، منتفی می کند.
بر همین سیاق ، به ضرس قاطع می گویم که مثنوی هم در ارتباط با این حالات معراج گونه ی حضرت مولانا نوشته شده است و هر جا این گیجی ها را بیشتر دیدید به آنجا ها بیشتر بچسبید. هم شنیدنیست و هم لذت درک امر اصیل حق را صد چندان دارد.
قافیه اندیشم و قافیه دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من.
به مهر.
۷ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:
حلالش باد اگر خونم بریزد
که سر در پای او خوشتر که بر دوش
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد
رقص از سر ما بیرون امروز نخواهد شد
کاین مطرب ما یک دم خاموش نمی باشد
۷ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴:
روی و چشمی دارم اندر مهر او
کاین گهر میریزد آن زر میزند
اندر مهر او چنانم که چهره زردم نشیمن اشک گرمم است.
انگبین رویان نترسند از مگس
نوش میگیرند و نشتر میزنند
بیرزد عسل جان من زخم نیش
خیال روی تو بگذرانم از درد خویش
نیلوفر در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:
استاد شهرام ناظری این شعر رو بی نظیر اجرا کردند و پیشنهاد میکنم حتما گوش کنید و لذت ببرید
کمال داودوند در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۶۰:
7029
۷ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:
آخر عهد شبست اول صبح ای ندیم
صبح دوم بایدت سر ز گریبان برآر
اول صبح یا صبح کاذب،بام دروغین:روشنی بامداد که پیش از صبح دوم برآید و اندکی ببعد ناپدید شود
صبح دوم یا صبح صادق،بام راستین:سفیدی آفتاب که سیاهی شب را کنار میزند
ندیم همان آمیزگار در بیت نخست است.میگوید شب نشینی به پایان رسیده اکنون از فرورفتگی در خود بیرون آی و خود را بنمای همچون خورشید از پس شب.
مهران در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۲۵:
با درود و احترام
استاد محمدرضا شجریان این دوبیتی را به شکل دیگری می خوانند
در بیت دوم : همه گویند طاهر تار بنواز / صدا چون می دهد تار شکسته
۷ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱:
بیت دوم اینگونه خوانده میشود:
آن دوست که ما را به ارادت نظری هست با او،مگر او را به عنایت نظری بود
مگر او را به عنایت نطری بود:که شاید(به امید آنکه) از روی مهربانی نگاهی نماید:
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
یا به زبان امروزی (تو نگو اینجوری بود ولی من نمیدانستم)
من نمیدانستم ولی تو نگو او با من مهربان بود.
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
نیلوفر در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
با سلام ...
بیت چهارم چه معنی میدهد ؟ جان ها هر کدام به چه معنی ای هستند ؟
۷ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:
چه کسی که هیچ کس را به تو بر گذر نباشد
که نه در تو بازماند مگرش بصر نباشد
کسی نیست که گذرش به تو نیفتد و مبهوت نشود مگر چشم نداشته باشد
شب و روز رفت باید قدم روندگان را
چو به مآمنی رسیدی دگرت سفر نباشد
مآمن:جان پناه،امانگه،سامه
سیده فاطمه در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:
این وزن اصلی رباعی که نوشتید درسته اما همونطور که میدونید رباعی 24 وزن داره و این رباعی از خیام وزنش مفعول مفاعیل مفاعیلن فاع هستش .
دوست... در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۲:
از هر طرف که رفتم جز حیرتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت...
حافظ
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:
ناگهان بیضه شکافد مرغ معنی برپرد
تا هما از سایه آن مرغ گیرد فالها
نور پنهانی که بر روح تابیده ، بیضه حرف و صوت را می شکافد .
مرغ معنی آزاد میگردد.
چنان سایه مقبلی که ، قدرت همای از اوست ، در ظل چنین روحی!!
چه اقبال و شگونی که مایه ، باروری
همای شده !!
ناشناخته در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
جناب شمس،
فراموش نکنید که " دار " مانای درخت دارد .
دار چینی = درخت چینی
آنکه شما میگویید داربست است و کس را بر داربست
حلق آویز نمیکرده اند، مگر در برخی فیلم های وسترن.
هانیه سلیمی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹:
دوستان برای روشن شدن بحث مربوط به این غزل با ردیف " الّله مولانا علی" شما رو ارجاء میدم به سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش با عنوان"وجوه اشتراک و افتراق مولانا وامام علی"-یک ساعت و سی و هفت دقیقه- ایشون طی این سخنرانی به طور مبسوط از ارادت مولانا به امام علی میگن و همینطور از تفاوتهای این دو در جهان بینی، به ویژه نحوه ی نگرش به مرگ...و از قضا در این سخنرانی صریحا اشاره میشه که چنین سروده هایی مثل این غزل "ای شاه شاهان جهان الّله مولانا علی" از مولانا نیست و دراویش ارادتمند به علی چنین اشعاری سرودند./ جدای از اینها من هم موافقم که غزل مذکور اشکالات جدی در وزن و عروض داره. مثلا در این مصرع"آدم که نور عالم است عیسی که پورمریم است" / البته من هم واقفم که همه ی اشعار جناب مولانا در غایت فصاحت و بلاغت نیست اما برخلاف دوستانی که نظر مولاناپژوهان برجسته رو فاقد وجاهت دونستند، معتقدم باید در گفتار کسانی که عمرشون رو در همنشینی با کلام مولانا گذروندند(مثل کریم زمانی- سروش- فروزانفر و...) تامل و اعتماد بیشتری کرد.
behrouz در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۴:
گفتا که نشان راه جایی است
کانجا نه تویی و نه نشانی
طلا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را:
زحیر همانگونه که در داستان بعدی گفته به معنی معذب بودن و در عذاب بودن است .مفهوم کلی شعر اینست که ما قبول نداریم که پیر شدیم و همه ی بدیها از ماست .تنها اولیا پیر نیستند و ما که اونها رو نمیشناسیم پس مثل همان کسانی هستیم که برای مسجد مجاز مسجد حقیقی را خراب میکنند
مجید در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:
چون در مصرع اول باغ تفرج آمده است
مهدی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵: