ای چنگ پردههای سپاهانم آرزوست
وی نای ناله خوش سوزانم آرزوست
در پرده حجاز بگو خوش ترانهای
من هدهدم صفیر سلیمانم آرزوست
از پرده عراق به عشاق تحفه بر
چون راست و بوسلیک خوش الحانم آرزوست
آغاز کن حسینی زیرا که مایه گفت
کان زیر خرد و زیر بزرگانم آرزوست
در خواب کردهای ز رهاوی مرا کنون
بیدار کن به زنگلهام کانم آرزوست
این علم موسقی بر من چون شهادتست
چون مؤمنم شهادت و ایمانم آرزوست
ای عشق عقل را تو پراکنده گوی کن
ای عشق نکتههای پریشانم آرزوست
ای باد خوش که از چمن عشق میرسی
بر من گذر که بوی گلستانم آرزوست
در نور یار صورت خوبان همینمود
دیدار یار و دیدن ایشانم آرزوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر آرزوهای خود را بیان میکند که شامل مواردی چون نواختن ساز (چنگ و نای)، سرودن ترانههای زیبا، ارتباط با عشق و زیباییها و همچنین حسینی بودن است. او به عشق به عنوان منبع الهام و همچنین به آوای موسیقی و شهادت اشاره میکند. شاعر همچنین علاقهمند به بیداری از خواب و رسیدن به گلستان عشق است و نهایتاً به دیدار محبوب و زیباییهای او میاندیشد.
هوش مصنوعی: هر چند زندگی به سردی و سختی میگذرد، ولی آرزو دارم که صدای خوش چنگ و نای، روح مرا زنده کند و از غمها و نگرانیها آزادم سازد.
هوش مصنوعی: در سرزمین حجاز، بگو که من با خوشصدا ترین آوازها همانند هدهدی هستم که صدای سلیمان را مینوازد و آرزو دارم.
هوش مصنوعی: از عراقیها برای عاشقان هدیهای میفرستند و من به یاد بوسلیک آهنگین آرزو دارم.
هوش مصنوعی: آغاز کن کار حسینی را، چون این را به عنوان هدفی بزرگ و آرزوهایی والا در نظر دارم.
هوش مصنوعی: در خواب غفلت به سر میبرم، حالا مرا بیدار کن، زیرا در دل آرزو دارم که از این وضعیت رهایی یابم.
هوش مصنوعی: این دانش موسیقی برای من مانند گواهی و شهادت است. من به اندازهای به ایمان و اعتقادم پایبندم که آرزوی دستیابی به شهادت و ایمانی عمیق را دارم.
هوش مصنوعی: ای عشق، تو سبب شدهای که عقل من به سرگردانی بیفتد. ای عشق، آرزوهایم پر از نکتههای نامرتب و نامفهوم است.
هوش مصنوعی: ای باد خوش، که از باغ عشق میگذری، لطفاً بر من بگذر و با خود بوی گلستان را بیاور که این بوی دلانگیز آرزوی من است.
هوش مصنوعی: در روشنایی وجود محبوب، چهرههای زیبا به چشم میآیند و دیدن محبوب و ملاقات با او برایم آرزوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست
در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن
یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست
من رفته از میانه و او در کنار من
[...]
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
[...]
جانا بیا که صحبت جانانم آرزوست
جامی ز باده لب خندانم آرزوست
از زاهدی و زهد ریائی دلم گرفت
می خوارگی و مجلس رندانم آرزوست
در پای گل میان چمن جام می بکف
[...]
نه تخت جم، نه ملک سلیمانم آرزوست
راهی به خلوت دل جانانم آرزوست
چندین هزار دیده حیرانم آرزوست
دیگر نظاره رخ جانانم آرزوست
تا چند در سفینه توان بود تخته بند؟
[...]
یک جرعه می زساغر جانانم آرزوست
سر مستئی زمیکده جانم آرزوست
پائی زدم بدنیی و پائی به آخرت
نی این مرا فریبد و نه آنم آرزوست
از هر دو کون بی خبر و مست بندگی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.