گنجور

حاشیه‌ها

سید حبیب در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۸ - مثل زدن در رمیدن کرهٔ اسپ از آب خوردن به سبب شخولیدن سایسان:

درود بر شما ...
بسیار سپاس از بذل توجهتان.
براستی که اینچنین است که فرمودید.
بنده هم عرضم همین بود.
ولکن مولانا و امثال وی میگویند...
یا رومی روم,, یا زنگی زنگ.
مشکل اینجاست که اکثرا برنمیتابند این روش را.
چرا که در اکثر تقلید ها , پس از تحقیق , درمیابیم که در اشتباه بودیم.

و آنان که ما مقلدشان بودیم , تحقیق ما را گرچه بر حق باشد , نخواهند پذیرفت. و حتی محقق به راستی رسیده را , گمراه و جاهل میخوانند.
در این باب چند مثال زدید و چندین بیشتر از آن نیز وجود دارد ,
که جای بحث آن در این مقال , سبب ........... .
بگذریم.
شما این را بدرستی درک میکنید و همانطور که فرمودید , جز مهربانی چاره ای نیست , مهربانا.
ولی این ما را سوزاند.
مرا شوق پرواز تا قله بود......
نه در قعر دریا, چنان لنگری.....
.یک چیز دیگر میترسم اگر بگویم.....
ولی نمیتوانم ...
و آنکه ...
نابسامانی و هرج و مرج و بدی همسایه ام دلیل نمیشود خانه اش را غصب کنم و زن و فرزندش را به کنیزی برم , و بعد هم خودم را عادل و خوب بدانم.
سربسته گفتم که مشکل ساز نشود بانو.
باز هم ممنون از اینکه مرا داخل آدم حساب کردید و آموختیدم.

emancholy در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و دوم:

واپسین واژه بیت دوم پس از ترجیع بند، "رسیدن" درست است.

رضا در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:

با سلام
دو بیت ... مرگ را دانم ولی تا کوی دوست...
متعلق به استاد علی حاتمیه. ظاهرا خود استاد شجریان در یک مصاحبه در مورد فیلم دلشدگان گفته اند.

آهو در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

سلام از همه نظر عالی
خیلی مفید بود مخصوصا روایت راوی
دستتون درد نکند

هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایه هیچ... در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:

گفتی به از من در چگل
صورت نبندد آب و گل
ای سست مهر سخت دل
ما نیز هم بد نیستیم..
سعدیا...
فکر می کنم این بیت معنا و مفهوم چگل را کافی ست...

محمدبشیر رحیمی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶:

در بیت هشتم، مصراع دوم، "رلا" اشتباه تایپی است. باید «را» باشد.
وصل جستم، رفتن از خود شد دلیل مقصدم
این دعا را در شکست رنگ، آمین بوده است

محمدبشیر رحیمی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۶:

در بیت هفتم، کلمه‌ی «ثبایت» باید «ثنایت» باشد
از ناله‌ی ما غیر ثنایت نتوان یافت
سایل، نفسش صرف دعاهای کریم است

فاطمه سادات خواجه الدین در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳:

باده نوشیدن پنهان نه نشان کرم است
این میانجی بر ارباب کرامات بریم

فاطمه سادات خواجه الدین در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳:

برای درک معنی این غزل ضروری است که مخاطب حافظ را بدرستی بشناسیم. حافظ در این ابیات با دل خود سخن میگوید . دل در مکتب عرفان دریچه شناخت نفس برای شناخت باریتعالی است . به فرمایش امیر مؤمنان : من عرف نفسه فقد عرف ربه . لذا حافظ بجای پیروی کورکورانه از عارف نمایان دروغین فطرت حق طلب خود را ندا در می دهد .در ضمن در نسخه محمد بهشتی یک بیت دیگر هم داریم ( البته دو بیت را هم نسبت به این نسخه کمتر دارد )که بنظر این حقیر جای صحیح آن بیت چهارم این غزل است :
باده نوشیدن پنهان نه نشا است
این میانجی بر ارباب کرامات برسم

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۱۱:

4801

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:

باسلام وقبولی غزاراریهای شما،
بنده این غزل رابادوستان به اشتراک گذاشتم.

سایه وند در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:

این شعر بهترین و شیرین ترین شعر جناب سعدی است من با خواندن این شعر یاد بهترین معلمم می افتم :-)

سایه وند در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:

منظور از بیت اول اینه که
در روزگار بهار که ساعات شبانه روز یکسان است دل انگیز است که دشت و صحرا رفته و به مشاهده ی مناظر بهاری بنشینیم

حسین گودرزی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

به نام خداوند بخشنده و مهربان
بنظر می آید که در این غزل مولانا نفس را به درستی مانع پرواز روح می داند. ولی پرسش اساسی این است که این نفس لعین، چه نسبتی با سر دارد. سر که محل تفکر و حاکم بر کل فعالیت های بدن است و تنها جایی است که توان امر کردن دارد ( توجه به کلمه نفس اماره) و وجه تمایز انسان از حیوان است؟؟؟!!!
شاید مولانا از معدود عرفای ایرانی بوده است که خاستگاه نفس را به طور دقیق مشخص کرده است. اما این "سر" که می تواند انسان را با تفکر مثبت و خلاقانه به کره ماه برساند مگر چه اشتباه و خطایی می تواند مرتکب شود؟؟؟
اما اشتباهات ویرانگر "سر":
1- یکی دانستن خود واقعی (روحی که قرار است پرواز کند) با افکار، بدن، هیجان هایی نظیر ترس و اضطراب، اشیائی نظیر خانه و اتومبیل و پست و مقام و... است.
2- ساختن هویت کاذب و واقعی پنداشتن آن از جریان های فکری. به عنوان مثال ما از میزان تحصیلاتمان هویت می سازیم خودمان را دکتر و مهندس و غیره می دانیم و براین اساس هویت ویژه و واقعی، برای خودمان متصوریم.
3- استفاده نابجا و بیش از حد و سرطانی از افکار لجام گسیخته که قرار بود، مطیع و فرمانبر ما باشند نه حاکم دیکتاتور بسیار امر کننده...
و بسیاری اشتباهات عدیده دیگر...

روفیا در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۸ - مثل زدن در رمیدن کرهٔ اسپ از آب خوردن به سبب شخولیدن سایسان:

با خود نیز مهربان باشید!
همه را ببخشایید و خود را نیز هم!!

روفیا در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

کل یوم عاشورا
کل ارض کرببلا
برخی بر این باورند که این سخن بوی جنگ افروزی می دهد!
داشتم با خود فکر می کردم که همه لحظات زندگی عاشوراست و همه مکان ها کربلا!
در هر لحظه ای که ما یک پندار یک گفتار یک رفتار بخصوص را به بقیه ترجیح می دهیم یعنی همه آن آپشن هایی که می توانستیم برگزینیم و با آنها بیعت کنیم را قربانی کردیم پای این گزینه بخصوص!
ما همواره چون ابراهیم در حال قربانی کردن هستیم و همواره چون حسین در حال بیعت کردن یا نکردن،
حتی وقتی که سکوت می کنیم نیز با چیزی بیعت کرده ایم،
هیچگونه راه فرار از زیر بار هستی برای ما باقی نگذاشته اند!

روفیا در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:

به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند

۷ در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:

همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان
تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم
حریف=کسی که با او حرف زده میشود=همنشین و همسخن به ویژه در مجلس بزن و کوب=همپیاله

یوسف در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰ - در عبرت:

هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نموداست درآیینه صبح
کزعمر شبی گذشت و تو بی خبری

سید در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

سلام
چقدر زیباست که با یک غزل هر شخصی با روحیات خاص خودش با اون ارتباط برقرار میکنه و همه هم لذت میبرند
و اینکه این همدلی با نخ تسبیح غزل مولوی و حسن انتخاب و اجرای محسن چاووشی همراه میشه واسه خودش تلاقی کم نظیریه
اما بعد ...
هر کسی از ارتباطش با معنا و مفهوم این غزل ، و دلدادگی خودش سخن گفته
راستش اونایی که کمی با واقعه کربلا آشنایی دارن
میدونن که به میدان رفتن حضرت علی اکبر (ع) و شباهت ایشان به پیامبر اکرم (ص) رزم حضرت علی اکبر(ع) و شهادت ایشان و دلدادگی امام (ع) به فرزند برومندش و ... چقدر عاشقانه است .
به گمانم لحظه لحظه این ماجرا رو مولوی در برابر خودش تجسم کرده و سروده
جان منست او
هی مزنیدش هی مزنیدش هی مزنیدش هی مزنیدش
آن منست او
هی مبریدش
آب منست او
نان منست او
مثل ندارد ( شبه رخ ختم رسل اکبر به میدان میرود )
.
.
.
سرخی سیبش
سبزی بیدش ( وای از آن گیسویی که آغشته به خون فرق سر شد )
متصل است او
معتدل است او
شمع دلست او
پیش کشیدش ( وای از آن ساعت که دل ارباب آروم نشد و پیش کشیدش )
هر که زغوغا
وز سر سودا
سر کشد اینجا
سر ببریدش ( همه اومدن . میخواستن پیامبر رو ببینن . میخواستن سهمی در قتل جگر گوشه حسین داشته باشن . همه سرک میکشیدن ببینن چه خبره ... غوغایی شد . همه با هر چی تونستن زخم زدن . هی مزنیدش . هی مزنیدش ...
امشب هم شب هشتم محرم 95 و شب حضرت علی اکبر ( ع) است .
نوش جون هر کسی که در این ترنم عاشقانه دلش به کربلا پر کشید .

۱
۳۶۱۳
۳۶۱۴
۳۶۱۵
۳۶۱۶
۳۶۱۷
۵۴۸۲