روفیا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۸ - مثل زدن در رمیدن کرهٔ اسپ از آب خوردن به سبب شخولیدن سایسان:
با خود نیز مهربان باشید!
همه را ببخشایید و خود را نیز هم!!
روفیا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
کل یوم عاشورا
کل ارض کرببلا
برخی بر این باورند که این سخن بوی جنگ افروزی می دهد!
داشتم با خود فکر می کردم که همه لحظات زندگی عاشوراست و همه مکان ها کربلا!
در هر لحظه ای که ما یک پندار یک گفتار یک رفتار بخصوص را به بقیه ترجیح می دهیم یعنی همه آن آپشن هایی که می توانستیم برگزینیم و با آنها بیعت کنیم را قربانی کردیم پای این گزینه بخصوص!
ما همواره چون ابراهیم در حال قربانی کردن هستیم و همواره چون حسین در حال بیعت کردن یا نکردن،
حتی وقتی که سکوت می کنیم نیز با چیزی بیعت کرده ایم،
هیچگونه راه فرار از زیر بار هستی برای ما باقی نگذاشته اند!
روفیا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
۷ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:
همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان
تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم
حریف=کسی که با او حرف زده میشود=همنشین و همسخن به ویژه در مجلس بزن و کوب=همپیاله
یوسف در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰ - در عبرت:
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نموداست درآیینه صبح
کزعمر شبی گذشت و تو بی خبری
سید در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
سلام
چقدر زیباست که با یک غزل هر شخصی با روحیات خاص خودش با اون ارتباط برقرار میکنه و همه هم لذت میبرند
و اینکه این همدلی با نخ تسبیح غزل مولوی و حسن انتخاب و اجرای محسن چاووشی همراه میشه واسه خودش تلاقی کم نظیریه
اما بعد ...
هر کسی از ارتباطش با معنا و مفهوم این غزل ، و دلدادگی خودش سخن گفته
راستش اونایی که کمی با واقعه کربلا آشنایی دارن
میدونن که به میدان رفتن حضرت علی اکبر (ع) و شباهت ایشان به پیامبر اکرم (ص) رزم حضرت علی اکبر(ع) و شهادت ایشان و دلدادگی امام (ع) به فرزند برومندش و ... چقدر عاشقانه است .
به گمانم لحظه لحظه این ماجرا رو مولوی در برابر خودش تجسم کرده و سروده
جان منست او
هی مزنیدش هی مزنیدش هی مزنیدش هی مزنیدش
آن منست او
هی مبریدش
آب منست او
نان منست او
مثل ندارد ( شبه رخ ختم رسل اکبر به میدان میرود )
.
.
.
سرخی سیبش
سبزی بیدش ( وای از آن گیسویی که آغشته به خون فرق سر شد )
متصل است او
معتدل است او
شمع دلست او
پیش کشیدش ( وای از آن ساعت که دل ارباب آروم نشد و پیش کشیدش )
هر که زغوغا
وز سر سودا
سر کشد اینجا
سر ببریدش ( همه اومدن . میخواستن پیامبر رو ببینن . میخواستن سهمی در قتل جگر گوشه حسین داشته باشن . همه سرک میکشیدن ببینن چه خبره ... غوغایی شد . همه با هر چی تونستن زخم زدن . هی مزنیدش . هی مزنیدش ...
امشب هم شب هشتم محرم 95 و شب حضرت علی اکبر ( ع) است .
نوش جون هر کسی که در این ترنم عاشقانه دلش به کربلا پر کشید .
اشکان در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:
گنج بودن شمع وشکر در عرفان قابل فهم کسانی است که از این سر آگاهی دارند. این عارف که از این کلمات استفاده کرده میدونسته داره چی میگه! این ما هستیم که اون بینش رو نداریم.در کتاب خود اموز علوم غریبه شیخ بهایی شکر برای احضار فرشته ای خاص میباشد. ودر همین کتاب توجه به شمع ونگاه غیر مستقیم کم کم چشم خرد را باز میکند وعارف حقایق عوالم مینوی را مشاهده میکند.
حسین ف در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
مهناز س بزرگوار
حقیر نیز معنای"قبا" را در لغت نامه دهخدا اینگونه یافتم
لغت نامه دهخدا
قبا. [ ق َ ] (ع اِمص ) پراکندگی . || پایمالی چیزی را. (ناظم الاطباء).
که گمان میکنم منظور حضرت حافظ نیز همین باشد
ممنون از توجهتان
ATAA در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:
منظور دیماه و همون خزان و مرگ است
روفیا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۸ - مثل زدن در رمیدن کرهٔ اسپ از آب خوردن به سبب شخولیدن سایسان:
درود سید حبیب گرامی
گستاخی ام را بیامرزید،
پرسش خوبیست، زیرا پاسخ آن گویی آدمی را در گرداب دور و تسلسل می اندازد، البته که تحقیق مقامش بس والاتر است :
از مقلد تا محقق فرق هاست
این یکی چون کوه و آن دیگر صداست
مولانا آنجا که می خواهد وزیر یهودی مسیحی نما میان رهبران مسیحی تفرقه افکند می گوید :
در یکی گفته که استا هم تویی
زانکه استا را شناسا هم تویی
راست هم می گوید، این شناسایی استاد به مدد پیامبر درونی یا همان خرد میسر است، اگر امروز نیز کسی بیاید ادعا کند امام زمان است یا پیامبر دیگری از جانب خدا، این شما هستید که باید به مدد خردتان که مبتنی بر تجارب سالهای عمرتان و هوشمندی تان است تصمیم بگیرید حرفش را باور کنید یا نه!
آیا این بدان معنیست که چون شما تصمیم گیرنده هستید پس از پیامبر یا ولی برتر و از مدد او مستغنی هستید یا اینکه چون پیامبری هست دیگر از خردورزی بی نیازید؟
البته که چنین نیست بلکه سیر تکامل اندیشه انسان امریست پویا و همواره در حال تغییر است، امروز خرد شما در زمینه ای حکمی صادر می کند، فردا مطلبی از قرآن می یابید که کاملتر به نظر می رسد، آن باور پیشین را اصلاح میکنید، سه ماه بعد اتفاقی در زندگی تان می افتد دوباره در آخرین باور خود تجدید نظر می کنید، سال بعد با خردمندی آشنا می شوید که خردمندان دیگر بیشتر اندیشه هایش را قابل اعتماد می دانند، باز از وی نیز مدد می جویید!
چه اشکالی دارد؟؟
شما ناگزیر از جزمیت و سکون نیستید دوست من!!
از تعصب بپرهیزید و با خود عهد ببندید درباره هر عقیده ای که در بازار عالم عرضه می شود اگر درخور اندیشه است اندیشه کنید،
اندیشیدن تمرین است و تمرین با تکرار کامل می شود، به مرور زمان روش درست اندیشیدن را یاد خواهید گرفت.
یک راه دیگر برای تمرین درست اندیشیدن این است که مطالبی که تا کنون به بوته آزمون و خطا گذارده اید و آنها را به عنوان rule یا یک حقیقت برگزیده اید جایی دسته بندی کنید، این امر کمک شایان توجهی به نظام مند شدن ذهن و فکر شما می کند، هنگامی که به مطلب جدیدی از بزرگی برخوردید که مطالب پیشین را تایید یا نقض میکند بی درنگ به آن دسته بندی مراجعه می کنید و دلایل اختلاف یا تشابه ایده ها را بررسی می کنید و یافته های خود را تکامل می بخشید.
چندان دشوار نیست، قوانین حاکم بر جهان هستی از قوانین فیزیک و شیمی و ریاضی و انسان شناسی بی شمارند ولی شما برای رستگاری ناچار نیستید همه آنها را بدانید، چون وقت کم است و منابع محدود جانم، پس همواره خود را به سیخ نقد بکشید که آیا این بهترین کاریست که در حال حاضر برای خود و محیط پیرامون خود می توانید بکنید!؟
شما ناگزیر نیستید از میان تقلید و تحقیق یکی را برگزینید، می توانید همواره از این سو بدان سو تاب بخورید!
برای خود نام و هویت خاصی برنگزینید، نام و هویت شما را زندانی اندیشه های به خصوصی می کند، فرض کنید نوزادی هستید که در جزیره ای متروک رها شده است واکنون با ذهن خالی و پاک شروع به شناخت جهان هستی کرده است، تنها اینگونه می توان از شر سوگیری ها در امان ماند.
سوگیری bios است، مثلا عرب ستیزی در ایران، لاتین تبار ستیزی در آمریکا، زن ستیزی در میان مردان، اسلام ستیزی در میان لاییک ها، ما که درباره این موضوعات دانش کافی نداریم، تحقیق نکرده ایم، فقط اجازه داده ایم چون اکثریت اینگونه اند، اکثریت بیایند و ذهن ما را اشغال کنند،
بسیاری بر این باورند که اعراب بی تمدن به ایران حمله کردند و با وحشیگری تمدن چند هزار ساله ایران را نابود کردند، من خودم در یک کتاب تاریخ معتبر خواندم که در آن زمان خاص آن تمدن دیرین ازدرون دچار شکاف و زوال شده بود، اختلاف طبقاتی و فقر بیداد میکرد و زنهای طبقات متوسط وپایین از تحصیل محروم بودند، تعداد کثیری از سپاهیان ایران داوطلبانه به اشغالگران پیوستند، اگر ایران در اوج شکوه و اقتدار خود بود کجا اعراب میتوانستند چنان کنند؟!
هر چیز هر آنچنانکه هست آن می باید
تعمیم در بیشتر موارد نادرست و دور از انصاف و خرد است، از تعمیم بپرهیزید مثل :
زنها چنین اند،
اعراب چنان اند،
انگلیسی ها... اند،
سیاهپوست ها... اند،
همواره هشیار باشید که ممکن است زنی، عربی، انگلیسی ای وسیاهپوستی بر خلاف کلیشه ای که به ذهن شما تحمیل شده است رفتار کند! پس از تعمیم و پیشداوری پرهیز کنید و در نهایت بدانید که انسان ها موجودات بسیار پیچیده ای هستند که در چارچوبهای خاصی اسیر شده اند، رهایی از این چارچوب های ذاتی و محیطی بسیار دشوار است، با آدم ها مهربان باشید و :
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
...
با اسیران با شفقت رفتار کنید...
کسرا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۴:
بسیار عااالی
سید حبیب در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۸ - مثل زدن در رمیدن کرهٔ اسپ از آب خوردن به سبب شخولیدن سایسان:
باسلام.
جناب مولانا در دفاتر اول و دوم فرمودند, علم تحقیقی ,
بهتر از علم تقلیدی است.
ولکن در اینجا میفرماید , اگر سردرگم و حیرانی, از دیگران تقلید کن و
سبوی خود را در جوی بینداز.
و وقتی دیدی سبویت سنگین شد , یقین پیدا میکنی و تقلید را کنار میگذاری.
سؤال من این است که .......
دیگران بسیارند.
از کدام دیگری تقلید کنم؟؟
مولانا میگوید از پیامبران و اولیا.
خوب از کدامشان؟؟
چند جوی وجود دارد و همه آنها هم آب دارد و سبوی مرا سنگین میکند.
آیا تحقیق قبل از تقلید واجب نیست.
از بزرگانی که در حاشیه ها فعالند و همیشه نظراتشان سرمشق این حقیر است , و اصل کلام مرا درک میکنند, خواهش میکنم ,
شاگرد حقیرشان را راهنمایی کنند.
با تشکر از جناب گنجور.
سینا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:
علیرضا افتخاری در آلبوم سرمستان به زیبایی هرچه تمام این شعر رو اجرا کرده اند که واقعا از کارهای ماندگار است.
جلال الدین در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و هشتم:
محدثه نظرت راجع به این شعر چیه؟
نقوی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵:
درود.
مصراع آخر "هر چیز که در جستن آنی آنی" صحیح است "چیزی" از وزن خارج است.
مهرزاد در ۸ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:
با تشکر از اساتید محترم
مثل اینکه هیچکدوم از اساتید و معلمان اخلاق محترم که سعی در متهم کردن یا مبرا کردن نام سعدی دارند، هزلیات سعدی رو مطالعه نکردن.
روزگار غریبی است جامعه ای که رکورد تعداد و تنوع فحش رو تو دنیا داره اینقد رو ی کلمه حساس باشنD:D:D:
۷ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:
بند همه غمهای جهان بر دل من بود
دربند تو افتادم و از جمله برستم
۷ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال
دقت کنید که:
به هیچ گونه=هرگز
که ذکر دوست هرگز ملال نیاورد
۷ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:
ز عقل اندیشهها زاید که مردم را بفرساید
گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل
ترسهایی که از عقل زاده میشود جان را فرسوده و آدمی را افسرده میکند.ای آدم عاقل گرفتار اگر آسودگی و آرامش میخواهی پس عاشقی پیشه کن تا از شر عقل و ترسهای پراکنده در گوشه گوشه زندگی رها شوی و نیروی خود را متمرکز یک گوشه کنی
در سخن سعدی عقل و عشق دو سر یک ریسمان هستند که هر کدام میکوشد آن را به سوی خود بکشد و همواره در کشاکش هستند و عاشقی دیوانگی ست که البته ارزشش را دارد.
حسین گودرزی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹: