گنجور

حاشیه‌ها

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۲۷:

7857

کریم در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

بیت ناصحم گفت که جز .... برای من سراسر خاطره است...
آخرین باری که با کسی که عاشقانه و دیوانه وار بهش علاقه داشتم صحبت کردم آخرش بهم گفت ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم و اصلا فایده عشق چیه؟؟؟ منم در جوابش این بیتو خوندم
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟/ برو ای خواجع ای عاقل هنری بهتر از این؟؟؟
این آخرین مکالمه ی من با تنها عشق زندگیمه

سعید فاضلی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:

سه بیت ابتدای این غزل در غزل شماره 172 تکرار شده است.

سینا شکیبا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:

درود
این غزل رو استاد شهرام ناظری در دو البوم صدای سخن عشق و رقصانه اجرا کرده که قطعا زیباترین اجراها هستند

جمال در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷۵:

این شعر رو به صورت کامل وقتی میخواستم از یکی از مناصب سازمانیم استعفا بدم در پایان درخواستم نوشتم.
یادش بخیر...

محمد رضا سرخوش در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۵ - در وصف اسب و مدح شهریار:

واقعا زیبا بود

هوشنگ قاسمی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

استاد رزاز در « شرح اشارات حافظ » می پندارد که بیت آخر اصلاح شده بیت ششم است .- مصراع دوم بیت ششم با اندکی تغیر در بیت آخر تکرار شده است . و معتقد است که بیت آخر باید به صورت
« در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند بدین درگاه حافظ را چو می خوانند می رانند » باشد .بنابراین بیت ششم باید حذف شود .
دو بیت این گونه اصلاح شود :
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند که با این درد اگر در بند درمانند در مانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند بدین درگاه حافظ را چو می خوانند می رانند

سامان در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

در مصراع دوم بیت آخر که می گوید: «زیرا که چون تو شاهی کس در جهان دارد»
به احتمال زیاد مُراد وی شاه ابواسحق است که سلطان مورد علاقه ی حافظ بود و حافظ در دوران وی مدتی نیز به دربار راه پیدا کرد. و یا میتوان گفت مقصود، خداوند است یعنی حافظ خداوند را تمجید می کند و نیز بر مقام بندگی خود می افزاید و خود را مدح می کند.
هرچند مقصود اول أقرب به معنی حقیقی است.

دوست دار شاهنامه در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۸:

در دفتر دانایی و داد (شاهنامه به نثر) نوشته دکتر کزازی نوشته شده که منوچهر از آمدن زرتشت خبر داد نه موسی. دیدگاه ایشون درست به نظر میرسه چون ایرانیان در گذشته زرتشتی بودند نه یهودی

نور درون در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

درک فنا،بی مرتبتی محض=لا اله الا الله
برخی ابیات این شعر متعلق به نور درون(عج)ست که از زبان مولوی خارج شده

رضا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۷ - بار دیگر رجوع کردن به قصهٔ صوفی و قاضی:

و همچنین محل بازگشت

رضا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۷ - بار دیگر رجوع کردن به قصهٔ صوفی و قاضی:

نفخ در وی باقی آمد تا مآب
مآب به معنای بازگشت است

رضا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۷ - بار دیگر رجوع کردن به قصهٔ صوفی و قاضی:

هست تفصیلش به فقه اندر ببین

رضا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۷ - بار دیگر رجوع کردن به قصهٔ صوفی و قاضی:

قاطع جنگ دو خصم و قیل و قال

دکتر علیرضا محجوبیان لنگرودی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:

با سلام، هرچند مولانا را نمی توان در عروض به بند کشید و در بیان برایش محدودیت ایجاد کرد و بسیار دیده شده که در واژگان متعدد تلفظ او مانند دو ستان ساده دل و آسمانیش به واژگان محاوره نزدیکتر می نماید ولی در اینجا به جای دو هجای کوتاه در رکن سوم یعنی مفتعلن مصراع دوم از یک هجای بلند استفاده کرده است یعنی رکن سوم مصراع اول مفعولن و رکن سوم مصراع دوم به صورت مفتعلن آمده است . این اختیار وزنی که ابدال نامیده می شود با اندکی دقت در خوانش بیت وزن را به هم نمی ریزد و آهنگ زیبایش همچنان گوشنواز است. یا حق

شهرام در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

با سلام و تشکر
ابیات را آرام تر قرائت بفرمایید و با صدای رساتر و با قرائت صحیح خوانده شود زیرا این شعر حضرت سعدی سراسر ما را به سوی یکتاپرستی راهنمایی می کند که می گوید توحید بر ما عرضه کن، تا بشکنیم اَصنام را.
شاید این اشعار در ملت بت پرست ایران اثر بگذارد تا مردم ما به کریمه توحید و فروغ جاودان برسند

سپیده رئیس سادات در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵ - دستم به دامانت:

متاسفانه نام خانم عزت روحبخش در لیست شما نیست و قابل انتخاب نبود.

سپیده رئیس سادات در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵ - دستم به دامانت:

این غزل را عزت روحبخش درمخالف سه گاه خوانده:
پیوند به وبگاه بیرونی

سید حبیب در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیه‌السلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت:

با سلام.
باز هم محتاج راهنمایی ادیبان.
در اینجا مولانا میفرماید...
از پدر آموز ای روشن جبین
ربنا گفت و ظلمها پیش از این
نه بهانه کردو نه تزویر ساخت
نه لوای مکرو حیلت برفراخت.
این البته از نظر من یعنی علم تقلیدی و تحمیلی.
.
میگوید جستجو و پیگری نکن که این راهی که در آنی درست است یا غلط.
داند او که نیکبخت و محرمست...
زیرکی زابلیس و عشق از آدمست...
زیرکی بفروش و حیرانی بخر...
زیرکی ظن است و حیرانی نظر...
یعنی هر چه بزرگان و قدما و اجتماع به من میگوید را بپذیرم و چون و چرا نکنم.
همانطور که نوح به پسرش گفت ولی او قبول نکرد و نابود شد.
پس من هم اگر قبول نکنم نابود میشوم.
خوب این همه اش علم تقلیدی است ,, حتی اگر هم به حق باشد.
میگوید....
خویش ابله کن , تبع می رو سپس.....
رستگی زین ابلهی , یابی و بس......
این دارد علم تقلیدی را فریاد میزند.
و
میگوید..
عقل را قربان کن اندر عشق دوست....
.....
نیست آنسو رنج و فکرت بر دماغ...
که دماغ و عقل روید دشت و باغ...
اشاره به قصه صوفی و بستان دارد.
سوی دشت از دشت نکته بشنوی...
سوی باغ آیی شود نخلت روی....
و در آخر میگوید ..
هر کس خواست فضولی کند و تحقیق کند و چون و چرا بیاورد ....
از عقل راه بجوید .....
سر بکوب آن را که سرش این بود....
خلق و خوی مستمرش این بود...

آنوقت در صورتیکه در بخش بعد چیز دیگر میگوید...
میگوید بر مومنان واجب است تا احمقانی را که سرور شدند , به زیر بکشند و سر از زیر گلیم دراورند.
همانگونه که خدا به پیامبر چنین گفت.

پس اگر به بخش 52 بنگریم , باید در مقابل کسانی که راه راست را به ما نشان میدهند سر خم کنیم و از عقل و زیرکیمان بهره نجوییم , حال میخواهد راه درستشان کج باشد یا راست.
پس اگر اینطور هست , مسیحیان و کلیمیان و غیره حق دارند مسلمان نشوند .
خوب آنان هم مثل ما که مسلمانیم از پدرانمان , آنان هم از پدرانشان اینچنینند.
باید پیروی کنند از پدرانشان مانند پسران نوح, ...
ولکن اگر از راه علم تحقیقی و عقل و زیرکیشان پیش روند , خوب مانند بعضی که مسیحی بودند و آمدند مسلمان شدند.
چطور اینجا باید بیندیشند و عقل را سرلوحه قرار دهند ...
ولی جایی دیگر باید ابله وار و حیران , به تقلید از بزرگانشان بپردازند و در طریق الی اله قدم بگذارند؟؟
حال اگر بزرگان به کژی گرویدند , آنوقت دستور چیست؟؟

امیرحسین مقدم در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۰۲ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱ - گرفتاران:

وزن شعر فوق مفاعیلن است . در مصراع اخر باید بین زلف و تابرجا مکث کرد تا وزن درست بیان شود

درود فراوات

۱
۳۵۹۰
۳۵۹۱
۳۵۹۲
۳۵۹۳
۳۵۹۴
۵۴۷۸