گنجور

 
سعدی

نشان بخت بلند است و طالع میمون

علی الصباح نظر بر جمال روزافزون

علی الخصوص کسی را که طبع موزون است

چگونه دوست ندارد شمایل موزون

گر آبروی بریزد میان انجمنت

به دست دوست حلال است اگر بریزد خون

مثال عاشق و معشوق شمع و پروانه‌ست

سر هلاک نداری مگرد پیرامون

بسوخت مجنون در عشق صورت لیلی

عجب که لیلی را دل نسوخت بر مجنون

چگونه وصف جمالش کنم که حیران را

مجال نطق نباشد که بازگوید چون

همین تغیر بیرون دلیل عشق بس است

که در حدیث نمی‌گنجد اشتیاق درون

اگر کسی نفسی از زمان صحبت دوست

به ملک روی زمین می‌دهد زهی مغبون

سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست

حدیث دلبر فتان و عاشق مفتون

جفای عشق تو چندان که می‌برد سعدی

خیال وصل تو از سر نمی‌کند بیرون

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۴۷۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۴۷۴ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
قطران تبریزی

بتی که سجده برد پیش او مه گردون

به نیکوئی بر او نیکوان دیگر دون

بدان دو لاله مصقول دل کند مشغول

بدان دو سنبل مفتول دل کند مفتون

اگر نوان و نگونست زلف او چه عجب

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

چو اشک ابر به گل برچکیده بینم خوی

بر آن دو عارض گلگون و آن دو زلف نگون

شگفت نیست ز آتش بکاهد آب ولی

ز آتش دلم آب دو دیده گشت فزون

چرا فروخته تر باشد آتش رخ تو

[...]

امیر معزی

شدست روز همه خلق فَرّخ و میمون

به روزگار شه نیک‌بخت روزافزون

شه زمانه ملکشاه کافرید خدای

همیشه طالع او سعد و طلعتش میمون

به طلعتش همه ساله منورست زمین

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

چو از حدیقهٔ مینای چرخ سقلاطون

نهفته گشت علامات چتر آینه گون

ز نقشهای عجیب و ز شکلهای غریب

صحیفه های فلک شد چو صحف انگلیون

جناح نسر و سلاح سماک هر دو شدند

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

زهی محل رفیعت ز حد و هم بیرون

نهاده گوشه مسند بر اوج نه گردون

امام مشرق و اقضی القضاه روی زمین

که مثل تو ننماید سپهر آینه گون

خرد نداند گفتن مناقب تو که چند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه