گنجور

حاشیه‌ها

میم الف در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:

آیا می دانستید که حتا بسیاری از اهل ادب و کتاب نیز ضرب المثل زیر را که از گفته های مولانا است نادرست می خوانند و نادرست می فهمند ؟
مولانا می فرماید : ماهی از سر گنده گردد، نِی ز د ُم
و این گروه که از آن یاد کردیم آن را چون این می فهمد که ماهی نه از قسمت د ُم بلکه از ناحیه ی سر است که می گَندد ( که به خودی خود معنایی غیر عادی دارد و با علم جانور شناسی نیز نمی خواند ). این نادرستی در خواندن و دریافتن، نتیجه ی کم توانی خط فارسی در نمایاندن صدای حروف است.
معنی اصلی این ضرب المثل آن است که ماهی از سمت سر خود رشد می کند و بزرگ می شود ( گُنده می شود ) و نِی ( که گیاهی است که در کنار رودخانه و دریا می روید ) از قسمت پایین خود که در درون آب قرار دارد قوی و کلفت می شود.
آریا ادیب

کریم در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » ساقی‌نامه:

این شعر را استاد شهرام ناظری در آلبوم نسیم در مایه ماهور بسیار زیبا خوانده‌اند. متاسفانه نام آلبوم در لیست آلبوم‌های استاد روی سایت شما نبود و مجبور شدم از این راه به اطلاع شما برسانم.
موفق باشید

۷ در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:

فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست
ور کوه محنتم به مثل بیستون شود
کوه محنت=غم بسیار و سنگین
اگر شجریان محتشم خوانده دیگر خیلی تو ذوق میزند چون میشود کوه باشکوه و انگار مسابقه بین کوهها هست نه بیان غم.البته گناه این بر گردن پیراستار نسخه ای هست که از روی آن خوانده شده و کمتر شجریان
جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد
تا زعفران چهره من لاله گون شود
زعفران در اصل زفران بوده که عربی شده
نام دیگر فارسی آن جادی میباشد و به دلیل تقویت نیروی جنسی شادی آور است همچون دارچین
گر کسی را زعفران شادی فزاید گو فزای
چون تو با غم خو گرفتی زعفران کس مخور

ارغوان در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

این چه کسی است که مستحق است آن هم مستحق هجران شاید سزای عشق باز است

رضا در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۸ - توزیع کردن پای‌مرد در جملهٔ شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز و رفتن آن غریب به تربت محتسب به زیارت و این قصه را بر سر گور او گفتن به طریق نوحه الی آخره:

در هوای غیب مرغی می‌پرد
سایهٔ او بر زمینی می‌زند
تمثیل غار افلاطون

مسعود رعیتی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

با سلام خدمت همه دوستان
این شعر زیبا رو محمد معتمدی عزیز و بزرگوار در مناجات بیار زیبا خوندن.پیشنهاد میدم گوش بدین.

امیر در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:

درود دوستان
این بیت حافظ "سه بوسه کز دو لبت...." اصلا اشاره به سه وعده نمازندارد چرا که اگر اینطور بود حافظ وامدار میشد اگر به جا نمی آورد که البته اینجا اگر بجا نیاورد یار وامدار میشود.و دقت کنید مصرع دوم تمام و کمال در پی مصرع اول و در توضیح آن آمده است تفسیر اینکه منطور حافظ از ادای دین توجه معشوق است تفسیری غلط است.

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

جان اصل ماست .
فضای نامحدودی که ، تن و دل را هم در برگرفته است.
گداختی ندارد . اوج و حضیض را ، بر نمی تابد . هلال نمی شود .
همواره قرص کامل است .
همواره می تابد و شکست در ارکان او راهی ندارد.
شادی صرف و محض است .
همواره در آن ، عروسی است.
به عروسی جان ، فرا می خواندمان!

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

کدام تن گدازان است و کدام دلی شکسته ؟
بلافاصله می فرماید : به گداز این تن و شکست این دل ، اهمیت مده !
منگر! یعنی اینها اصل نیستند .
تا آخر ابیات غزل هم به کیفییت ناپایدار و نا اصل ، این تن و دل اشاره می فرماید.

بهروز در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۹:

به نظر میرسد که مولانا به هنگام سرایش این غزل 60 ساله بوده باشند.

امیرمحمد مزینانی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۱:

بیت یازدهم قافیه غلط نوشته شده
به جای واژه ی نیست، واژه ی پیداست باید جایگزین شود

هادی رنجبران در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸:

گر صورت بی صورت معشوق ببینید ....
در مثنوی هم فرموده است:
صورت از "بی صورتی" آمد برون
باز شد کان الیه راجعون

کیومرث در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۴۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۹ - هنرها نمودن گرشاسب پیش ضحاک:

ناورد را بزرگان ادب پارسی به چم نبرد ، جنگ ، پیکار و ... آورده اند.
سعدی بزرگوار میفرمایند
به پیکار دشمن دلیران فرست
هژبران به ناورد شیران فرست

بی سواد در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۲:

روفیا جان
مانای هردو را میدانم ظلال و ضلال را اشتباه نوشتاری بود ، با این حال سپاس از یاد آوری
شاد باشید

مانی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:

باسلام
با احترام به نظر کلیه دوستان، به عقیده بنده منظور حکیم در این رباعی این بوده که هیچ انسانی در تمامی علم ها و حتی در یک علم خاص به انتها نخواهد رسید و نمی توان به قطع گفت که بهشتی و جهنمی وجود دارد یا نه، یا حتی اگر وجود دارد انسانی بهشتی است یا جهنمی. پس بهتر است در این جهان تا زمانی که عمری باقیست بهشتی برای خود فراهم کنیم، حال می خواهد این بهشت با خوردن می و خوش گذرانی باشد و یا با زیبا کردن محیط پیرامون خودمان...

امید یزدانی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:

یه بیت کم داره:
نگه به گوشه ان چشم نیمه مست نکن
کناره گیر کز ان گوشه تیر می اید

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۵۳:

6326

مهرداد در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

احسان عزیز:
خدای دل های آرام برایت در دل اوین ترانه ای فرستاد.
ترانه ای که بر دلت بنشیند.
شاید خدا دلت را قبول کرده.
چه میدانی...
سلول تنگ است و اوین وحشتناک.
اما خدای پاک تر از آب و روان تر از هوا در همه جا جاریست.
و اگر جایی تو جاری بودنش را شنیدی بدان که او هم تو را میشنود.
بسیار زیبا و دلآرام برایمان نوشتی.

احسان در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۹:

صنما تو همچو شیری من اسیر تو چو آهو
به جهان کی دید صیدی که بترسد از رهایی
این بیت رو من متوجه نمی شم. یعنی مولانا میخواد از دست صیادش رهایی پیدا کنه؟ یعنی علاقه ای به بودن پیش اون نداره؟ پس این مصرع سعدی چی می شه که میگه: "من از اون روز که در بند توام آزادم"؟

۱
۳۵۴۸
۳۵۴۹
۳۵۵۰
۳۵۵۱
۳۵۵۲
۵۴۷۲