دان یئلی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:
به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
چگونه است که فقط نرگس مستانه میتواند در زیر این طارم فیروزه خوش بنشیند نه دیگران؟
Khalil در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
قراضه چین = قراضه یعنی پول اندک و استعاره از گدا هست.
مجید ریاضی پور در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
به نظرم می گوید با حضور عشق وضعیت های سخت همچون گلزار نمود می کند و عاشق با زیبایی های عشق حق (بی چون) مشغول است.
مصطفی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹ - حراج عشق:
امشب حالم بدجوری گرفته ست، به ذهنم رسید که این شعرو رو اینترنت جستجو کنم الان دفعه پنجمیه که دارم میخونمش
کمال داودوند در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۶۸:
بنده این رباعی رابادوستان به اشتراک گذاشتم،
جمع این رباعی: 8579
یاسین در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴۲:
مصرع سوم، «صد قرن گذشت و آسمان نیز ندید». به اشتباه، «آسمان نیزد ندید» نوشته شده است.
نشاط در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۰:
بی حضورت سماع نیست حلال
همچو شیطان طرب شده مرجوم
(مرجوم به معنای رانده شده و سنگسار شده)
مقالات شمس تبریزی/ تصحیح و تعلیق محمد علی موحد
علی اکبر رنجبر کرمانی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
با سلام خدمت همه دوستان. قبل از آنکه بر سر زمینی یا اسمانی بودن عشق سعدی بحث کنید توجه داشته باشید که یکی از دوستان بیتی آورد که .... ترسم که اشوب لبش بر هم زند بغداد را و دوست دیگری هم به جای اینکه بگوید این بیت اساسا در این غزل نمی تواند جایی داشته باشد (به سبب نداشتن قافیه با بقیه ابیات غزل) استدلال کرد که زبان سعدی اینطور نیست و از همینجا بحث از زمین و آسمان پیش آمد و با این توضیح حقیر ان شاءالله همگان قانع شده اند که این بحث را باید در جای دیگری مطرح کنند.
امین در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
در زمان حافظ 14 روایت از قرآن وجود داشته که حافظ تمام این چهاده روایت را حفظ بوده است ( به دلیل آنکه قرآن اولیه اعراب نداشته بیشتر اختلاف در چگونگی بیان بوده )
در بیت آخر هم واژه (ار) با توجه به بیت های بالا خود
(حتی اگر) معنی میشود
پس این گونه معنی می شود
عشق به فریادت میرسد حتی اگر مانند حافظ قرآن را با 14 روایت حفظ باشی
با توجه به آنچه در حاشیه این شعر در این سایت دیدم
فهمیدم بسیاری بدون درک سخن های خود را می نویسند
که این خیلی ناراحت کننده است
فرهاد در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
این شعر را استاد شجریان در بزم خصوصی همراه با استاد پرویز یاحقی در شور سال 58 اجرا کرده اند.توصیه میکنم حتما گوش کنید
علی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:
مصراع اول با چنین ضبطی ناموزون است و محتمل است به صورتی دیگر باشد. در نسخه بدل «ایمن بر عارض تو» آمده است.
ATAA در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:
دریاب که از روح جدا خواهی رفت:
روحی که از نظر خیام جادوانه نیست منظور همان روانی است که نیچه میگوید حتی از جسمت زودتر خواهد مرد.
"ای دوست به شرفم سوگند نه شیطانی است و نه دوزخی، روانت از تنات نیز زودتر خواهد مرد پس دیگر از هیچچیز نترس!" نیچه
در بیت اول وجود بعد روحانی و جادوانه انسان رو رد میکنه و سرنوشت انسان رو فنا معرفی میکنه. دربیت دوم با شک گرایی و ندانم گرایی از مرگ صحبت میکنه. این شک گرایی و مادی گرایی درتمام رباعیات خیام توامان دیده میشود میخواهد بگوید یا هیچ حقیقتی وجود ندارد یا اگر هست قابل دسترس و حصول نیست و نمیشود بر آن تکیه کرد. نتوان به امید شک همه عمر نشست...
کورش در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۸:
درودها
جسارتا
مصرع اول بیت دوم خارج از وزن است
"چودر دل آمد عشق تو و قرار گرفت"
مثلا میتواند
"چو در دل آمد و عشقت به دل قرار گرفت"
بر وزن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
زنده باشید و سرفراز
ATAA در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
سگ به ز من ار برم دگر نام بهشت:
بهشت بزرگترین فریب برای جهنم کردن دنیاست
هرچند به نزد عامه این باشد زشت:
هرچقدر به قضاوت های دیگران کمتر اهمیت بدی بیشتر از زندگی لذت میبری
ATAA در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
هرچند به نزد عامه این باشد زشت:
هرچقدر به قضاوت های دیگران کمتر اهمیت بدی بیشتر از زندگی لذت میبری.
سگ به ز من ار برم دگر نام بهشت:
بهشت بزرگترین فریب برای جهنم کردن دنیاست.
... در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
جسارتا چند تا نکته ای که به نظرم رسید:
زیبایی و ارزش هنری شعر یه چیزه و تحلیل و تشریح علمی اون یه چیز دیگه. پس بیایم با این بهونه که حالا ولش کن شعرو بخون لذت ببر از تحلیل علمی شعر شونه خالی نکنیم.
اما وقتی شعری رو مورد بحث علمی قرار میدیم باید دلایل و شواهد علمی بیاریم. اینکه من بیام بگم معشوق خداست و عاشق خداست و عاشق زلیخاست و... راهی به جایی نمیبره. نمیشه متن رو همینجوری رو حدس و گمان تحلیل کرد. تو این زمینه، اساس متنه و شواهدی که ارائه میده.
از طرفی کلی دلیل و مدرک هست که معشوق مذکر به همون شکل پست و زمینیش تو اشعار رواج داشته. از طرفی هیچ قرینه ای مارو به حرف بعضی اساتید نمیرسونه. یوسف فقط و فقط تشبیه و نماده که تو ادبیات ما به وفور به عنوان نماد ازش استفاده شده، چه برای مذکر و چه برای مونث. نمیفهمم از کجای شعر میشه فهمید شعر از زبان عاشق مونثه؟ اصلا کجای ادبیات باب بوده که اینگونه قالب هارو (غزل و قصیده و ترکیب بند و ...) از زبان شخص دیگه ای بگن؟ فقط تو مثنوی سرایی ها و در قالب حکایات شعر از زبان شخصیت ها سروده میشد. شما یه غزل به من نشون بدین که از زبان شخصی غیر از شاعر باشه.
دوستی هم فرمودن ای پسر خطاب شاعر به خودشه. چرا دوست عزیز؟ شاعر به خودش میگه تا کی مال بقیه باشی؟ عجیب نیست؟ بعدشم تو تمام شعر مخاطب معشوقه از قضا تو همین یه بند که مورد داره مخاطب خود شاعر میشه؟
دوستان لطفا دلایل خودشونو بگن که یه بحث علمی جایگزین بحث ذوقی بشه.
اما به نظر من، خیلی ساده اس و انقد پیچیده کردن نداره. چرا میخوایم لقمه رو 10 بار دور سرمون بچرخونیم که به زور تقدس ایجاد کنیم برای شاعر؟ آقا خب معشوق مذکر رواج داشته اونم نه فقط تو ادبیات فارسی بلکه حتی تو ادبیات عرب. شما مقامات بدیع الزمان همدانی رو بخونین. حتی این مسائل به عرفان هم راه پیدا می کرد. اوحدالدین کرمانی و مسلک جمال پرستی رو یادتون بیارین. این مسلک حتی اگر به فعل مذمومی کشیده نمیشد باز هم به خودی خود چندان جالب نبود. (کرمانی از عرفای قرن 6 و 7 بود که معتقد بود زیبایی خدا در زیبایی زیبارویان منعکس و متجلی میشه. پس نگاه کردن به زیبارویان به قرب الهی منجر میشه.)
ضمنا به نظرم چندان جالب نیس که از رزومه علمیمون صحبت کنیم. حرفی که میزنیم مهمه. شاید من اگه الان بگم یه دانشجوی ترم اولم یه دیدی به حرفم ایجاد شه و اگه بگم سی ساله استاد ادبیاتم دید دیگه ای شکل بگیره.
جمال ناصر نشقبندی اسحاق زاده در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
سلام فراوان و درود بی پایان و عرض ادب خالص و ارادت مخلص خدمت دلباختگان و شیفتگان آن عالیجناب ملای روم قدس سره ، خدمت شمایان عرض شود که این غزل زیبا و نظم دلنوا را حضرت ملای روم هنگام پیوستن و تشریف اوردن مولانا شمس تبریزی به قونیه ترقیم فرموده بودن ، که محتوی مبارکه و مضمون منوره ای آنرا از روح پر فتوح ابوالمجد مجدود حضرت سنایی صوفی غزنین قدس سره الهام گرفته و ترقیم کاغذنمون ، خلاصه ای کلام و نهایت مرام این شعر تهفه ای بود برای آمدن حضرت شمس تبریزی به شهر قونیه ، چه خوش دلخوشی بود شمس حضرت مولانا را ، و علیکم رحمة الله
امیر در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
در مورد مصراع ششم بیت دوم باید عرض کنم که "من چرا ملک جهان را به جویی نفروشم " مناسبتره
چون زمانی که حوا گندم رو خورد داخل بهشت بود
ولی حافظ هنوز وارد بهشت نشده که بخواد بهشت رو با جو معامله کنه.چون زمان حال حافظ در قید حیات بود و در جهان ساکن بود معقولانه ست که ملک جهان رو به جو بفروشه ضمنا به این طریق کم ارزش بودن دنیا نسبت به بهشت نیز مسجل میشه ایهام به اینکه وقتی پدرم (آدم)بهشت رو به گندم فروخت دنیا چیزی نداره که من نوام به جو بفروشم.در پایان من سه تا دیوان رو که دیدم همین ملک جهان قید شده بود به علاوه ی حافظ خوانی استاد موسوی گرمارودی
محمدرضا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴:
مولانا بسیار تحت تاثیر سنایی بوده و بسیار از سنایی استقبال کرده.
«عطار روح بود و سنایی دو چشم او؛ ما از پی سنایی و عطار آمدیم»
یا
«گفت کسی خواجه سنایی بمرد؛ مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد» و ...
روفیا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷: