نادر در ۸ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:
.. بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم
مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد ..
ناشناس در ۸ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۰:
یهود میرانم: یعنی خدایا! من را یهود بمیران. در روز مرگ چون یهودی من را در شمار آور. "میرانم" از ریشەی "میراندن" است و نە "راندن". خداون مردم را می میراند اما نمی راند.
ناشناخته در ۸ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
جناب بدراق ،
در باره باب چهل و هشتم ( عرفان الهی و پزشکی) اگر توضیحات بیشتری برای خوانندگان مرد مرحمت کنید مایه سپاسگزاری است
میشود از کیسه یخ هم استفاده کرد؟؟
گمنام-۱ در ۸ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:
دان گرامی،
میشود گفت، تارم فیروزه ابروان وسمه کشیده دلدار اند که بر بالای نرگس مستانه وی ( چشم بدش دور) سایه افکنده اند
و همواره مانا در نهان سراینده
کسریٰ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:
چون حاصل آدمی در این جای دو در
جز درد دل و دادن جان نیست دگر
خرم دل آن که یک نفس زنده نبود
و آسوده کسی که خود نزاد از مادر
جواد در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
اینکه آقای شیردل نوشته اند که اشتباهات کوچکی درنوشتن غزل وجود دارد،درمورد مطلب دومشان صحیح نیست و نحوه نوشتن غزل درست است چرا که(ای ساربان خدارا یعنی ای ساربان به خاطر خدا، برای خدا)بنابر این پیوسته متصل ساز نه اینکه خدا را به شبگیر یا ایوار متصل کند بلکه منظور شاعر این است که ای ساربان به خاطر خدا، پیوسته ایوار را به شبگیر و شبگیر را به ایوار متصل کن.
... در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را:
چندتا نکته از حاشیه ها به نظرم رسید که با اجازتون میگم
به نظرم راجع به موضوع زن اصلا بحث کسره و ... نیست. اول اینکه کلا در اون دوره زن ستیزی بوده. همین ماجرای مشورت کردن با زن و خلاف نظرش عمل کردن خیلی جاها هس، مثلا تو مرصادالعباد. اما به نظر میرسه مولوی تو این زمینه خیلی روشن فکر بوده و از دوران خودش خیلی جلوتر. مثلا تو فیه ما فیه میگه از بیرون رفتن زن جلوگیری نکنید، مهم ذات انسانه، محدودیت اجباری خوب نیست و ...
گذشته از این مسائل حداقل در مورد این بیت تقریبا مطمئنم که کلمه زن کاملا فارغ از نگاه جنسیتی به کار برده شده. مولوی خیلی جاها چه تو مثنوی چه تو دیوان شمس مرد و زن رو مخالف هم و در حوزه غیرت و تهور و شجاعت و صفاتی از این دست به کار برده.
چنان کاهل بدم کان را نگویم / چو دیدم روی تو مردانه گشتم
از طرفی می بینیم خیلی جاها مرد و زن رو کنار هم و به مفهوم برابری در شان و مقام آورده:
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
بنا بر این تصور من اینه که در این موارد هیچ خدشه ای به مقام زن از طرف مولوی وارد نمیشه، فقط مفهوم مرد نبودن و مردانگی لازم برای انجام کارهای سخت رو نداشتن مد نظره.
من اولین باری که این قسمت جالب از مثنوی رو خوندم بی اختیار ذهنم به سمت تناسخ رفت. هرچند خودم با مفهوم تناسخ چالش دارم ولی جالب بود که دیدم یه نفر به این موضوع اشاره کرد. دوست عزیز من فکر نمی کنم مولوی مستقیما اشاره به تناسخ داشته باشه. بلکه احساسم اینه صرفا رنگ و بوی تناسخ از حرفش برداشت میشه. اون هم به خاطر اشتراک قابل توجه موتیف های عرفان اسلامی و عرفان شرقیه. در واقع بعید میدونم مولوی معتقد به تناسخ باشه. ولی شمه هایی از این موضوع در راه تکاملی که مربوط به طرز فکر خودش در مورد عرفان اسلامیه دیده میشه.
یوسف پورانوری در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹:
«وفات» درست است چون در مورد «عمر» صحبت میکند. استفاده از فراق اصلاً بیمعنی است. سعدی میکوشد در این جا امری غیرممکن را آرزو کند تا فریاد تاثر خود از نرسیدن به معشوق را به گوش شنونده برساند.
ضمناً «طی نمودیم» هم از لحاظ آوایی مناسبتر به نظر میرسد. هر چند باید نسخهشناسان نظر بدهند.
اردشیر در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۰۵:
در مصراع سوم درست عبارت "قلب و خالص" هستش فکر میکنم نه "قلب خالص" که منظور بابا اینه که وسیله تشخیص طلای تقلبی از خالص بوته ی چینی هست که در اون طلا و فلزات را ذوب کرده و عیار میزنند. با سپاس.
بهروز behrouz_m۸۷@yahoo.com در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را:
با سلام لطفاً تلفظ ((جستن زجو)) را با اعراب گذاری بنویسید.و معنی آن را هم بگویید.ممنون
کاوه در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
ای کاش دوستان به جای حاشیه های بی خاصیت به اشارات نظر و سحر سخن خواجه بپردازند.
کاوه در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
دوست هندی سلام از ماست.
در مورد بیت ششم؛ خواجه اشاره ظریفی به داستان خورن سیب و رانده شدن آدم از بهشت دارن، پس ازین جهت سیب مجاز است از دام و تله، حالا زیبایی این بیت از این جهت دوچندان میشود که منظور و مراد از سیب زنخدان یعنی چانه و چاه زنخدان به معنای گودی میان لب و چانه هستند، و در مجموع منظور خواجه اینست که به زیبایی چانه ی آن زیبارو نگاه نکن چون که بعدش در چاه زنخدان میفتی و گرفتار میشوی
عباسی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۸:
بیت زیر در جای نادرست قرار دارد:
هرآنگه که تشنه شدستی به خون
بیالودی آن خنجر آبگون
بنظر من و فارغ از اینکه در نسخه ها به چه ترتیب آمده است لازم است دو بیت به عقب برود یعنی بعد ازین بیت باشد:
تو زین بیگناهی که این کوژپشت
مرابرکشید و به زودی بکشت
میترا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۸:
بی نهایت زیباست این غزل که به ما می گوید در آتش هم بنیشین و ابراهیم وار توکل کن و بسوز و به تهدید نفس و ذهن ات لا بگو و از عینک دوییت و احولیت یا همان شر و خیر کردن که به آن شرطی شده ایم آزاد شو و از ظن و گمان و مجادلات و نظریه پردازی ها که درمحدوده ذهن و حواس مادی ما را محصور می کند رها شو و از حرص که خلق گرسنه را دچار سیری ناپذیری مال و احترام و گدای حمایت و تایید و توجه و ... کرده آزاد باش و به رنج و اندوه که قطعا 90 درصد آن اندوه دنیا و متاع دنیوی و جب شهوات و طلا و شهرت و ... است بخند و خون جگرشدن هایت را به هیچ بگیر و بدان که دنیا ارزش رنج خوردن ندارد و این خون جگر و غم وابتلا در زندگی تو رحمت خداست تا تو را از وابستگی و چسبیدن به دنیا و لذات و رنج های بیمارگونه اش که خیلی آن ها را جدی می گیریم و می خواهیم دیگران هم ان را جدی بگیرند - آزاد کند
اردشیر در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۵۱:
مکه یا مکِیْ که غالبا با تشدید کاف هم خونده میشه به معنی مکن هستش در لری.
یکی از زیباترین و پر احساس ترین دوبیتی های باباست. خواننده ی توانای موسیقی محلی خانم سیمابینا هم این رو أجرا کرده اند
روفیا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:
فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
دان یئلی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:
به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
چگونه است که فقط نرگس مستانه میتواند در زیر این طارم فیروزه خوش بنشیند نه دیگران؟
Khalil در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
قراضه چین = قراضه یعنی پول اندک و استعاره از گدا هست.
مجید ریاضی پور در ۸ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
به نظرم می گوید با حضور عشق وضعیت های سخت همچون گلزار نمود می کند و عاشق با زیبایی های عشق حق (بی چون) مشغول است.
نادر در ۸ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷: