کسرا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۳ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳:
بعضی از سروده ها ی اوحدی واقعا عجیب دلنشین و بعضا بی همتاست ...
ش.ن در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل:
کسانی که از اسرارآگاهن دم زنان منضورهمان انسان کامل است همان کسی که خود مولانا هم مرید آن است و تمام عالم دراختیارونظراوست
کمال در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۳ - شرح فایدهٔ حکایت آن شخص شتر جوینده:
فکر کنم در نگارش این مصرع یک " ن " کم گذاشته شده و معنای مصرع را متفاوت کرده است.
به جای : او نشان کژ بشناسد ز راست
باید بشود : او نشان کژ بنشناسد ز راست.
دکتر اندیشه قدیریان در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:
در مصراع اول بیت ششم، «چو» صحیح است نه «چون»
محمد رهبری در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷:
با درود
این شعر در برنامه گلهای 33 توسط خانم فخری نیکزاد دکلمه شده است و با غزل 443 امیخته شده که کار بسیار زیبایی در امده
با سپاس
رهبری 29/12/95
محمد رهبری در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳:
با درود
این شعر در برنامه گلهای 33 توسط خانم فخری نیکزاد دکلمه شده است و با غزل 497 امیخته شده که کار بسیار زیبایی در امده
با سپاس
رهبری 29/12/95
حین در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۴۶:
باسلام
رباعی به این شکل است
ای چرخ بسی لیل و نهار آوردی
گه فصل خزان و گه بهار آوردی
مردان جهان را همه بردی به زمین
نامردان را بروی کار آوردی
رضا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:
میترا جان اگر وفایی در برخورد با نوشته شما کمی کم وفایی کرده ، ونجور مشو چرا که در مقابل اون کسی که شما از وامانده گی و حقارت دم میزنی ، همه ما ناچیز و حقیریم و گرنه:
کیست کو مانده ، کیست کو خسته است؟
نادر.. در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۶:
درود بر دوستان
شاهنامه به تصحیح و توضیح دکتر جلال خالقی مطلق گویا از کامل ترین نمونه ها است ..
عبدالقدیر صالحی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:
این شعر مولانا را یک از هنر مندان افغانستان به نام «شادکام» همراه با موسیقی سنتی افغانستان اجرا کرده
محمد در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۳:
سلام بر میثم عزیز و همه بزرگان، من فکر میکنم معنی بیت آخر چنین باشد:
تنها دو خط شعر در این جهان از من برجای ماند، اما عزیزم و جانم مرا بجایی برد که جهان با تمام بزرگیش برای من حقیر و کوچک شد
بیتی دو بماند اما بردند مرا جانا
جایی که جهان آن جا بس مختصرم آمد
محمود حسین پوری در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
با سلام به همه دوستان
اجازه بدهید پیش از این که نظر خودم را در باره این غزل بسیار زیبای حافظ که تا کنون خوانندگان زیادی آن را به شیوه های گوناگون بیان کنم به یک سابقه آموزشی اشاره کنم. سال 1345 در یکی از شهرهای جنوب در پایه چهارم ریاضی مشغول مشغول به تحصیل بودم. دبیر ادبیات ما شخص نازنینی بود به نام آقای قیصری (که امیدوارم زنده باشند و به سلامت) . ایشان به دانش آموزان کلاس گفتند که: دانش آموزان میتوانند به جای شعرهای کتاب درسی هر شعر دیگری را حفظ و در کلاس دکلمه نماید. من هم یک نسخه از کتاب دیوان حافظ را به شکل (نه جیبی و نه معمولی بلکه قطع کوچک کمتر از کف دست ، نمیدانم شاید 6×12 سانتی متر) خریده بودم. دیوان حافظ را ورق زدم و همین غزل نظرم را جلب کرد.
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و می در ساغر اندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد / من و ساقی به هم تازیم و بنیادش بر اندازیم
هنوز واژه پایانی از زبان من بیرون نیامده بود که دبیر ادبیات با اعتراض گفت که یعنی چه؟ یعنی من و ساقی به هم بپریم؟ و من ماندم که چه جواب بدهم. گفتم استاد نسخهای که من دارم این جوری نوشته. و دبیر ما گفت که این نسخه را بیار و به من بده ، من آن را آتش میزنم!؟ و پول آن را به شما میدهم!!. سالها گذشت و من نسخههای دیگری از دیوان حافظ به دست آوردم. در یکی از نسخه های آن نوشته بود:
من و ساقی بر او تازیم و بنیادش براندازیم!!
این موضوع مرا بر آن داشت که نگاه دقیقتری به غزل حافظ بیندازم.
مصرع اول میگوید:
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
از این جا معلوم می شود یک جنگ تمام عیار بین غم و عاشقان در جریان است. و جناب غم قرار است که خون عاشقان بریزد.(و چقدر بد!؟ واقعا خون عشقان را باید ریخت؟چرا؟) در این میان عاشقان چه باید بکنند؟ دست روی دست بگذارند تا غم با لشکر خود به اینها حمله کند و خونشان را بریزد؟ خوب این احمقانهترین کار است. تاریخ را که ورق بزنیم میبینیم که همیشه طرفهای یک جنگ همیشه به دنبال متحدان و پشیبانانی برای خود هستند تا در برابر حریف به پیروزی برسند. در این جا من و ساقی به هم سازیم و یا من و ساقی به هم تازیم (چرا؟) کار ساز نیست. باید من و ساقی با تمام قدرت به لشکریان غم بتازیم و بنیادش براندازیم!! اگر نه او بنیاد ما را براندازد!؟ و در پایان غزل حافظ بزرگ و نازنین باید بدین شکل باشد:
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد / من و ساقی بر او تازیم و بنیادش براندازیم
یادمان باشد که من و ساقی میتوانیم با هم بسازیم بدون این که در با لشکر غم درگیر شویم و او را شکست دهیم. و تازه اگر من و ساقی به هم تازیم که خیلی به نفع غم تمام میشود.
علی کاویان در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:
در نسخه جناب فروغی :
... لمن یقول آمده است که به همان معنی که خانم مینا فرمودند ، اشاره دارد
کافه چی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:
ای کاش ای کاش این شعر و بخونه کاش صدای شجریان و بشنوه اونوقت بفهمه چه غوغایی تو دلمه رفیق کاش بودی...
بهادر در ۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵:
شاهد در اصطلاح به پسر زیبارویی گفته میشود که پیراهن او از وسط چاک خورده است. در زمان قدیم به دلیل حضور کمرنگ زنان در جامعه به ناچار به همجنس تمایلاتی وجود داشته است (متاسفانه)
خدا نکند یک ادیب خارجی بخواهد مثلا یکی از آثار ایرج میرزا رو ترجمه کند..متاسفانه چنین است که دوستان فرمودند
سید مجتبی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
با سلام .دوستانی که میفرمایند این شعر در مورد عشق زمینی سروده شده است این بیت را چگونه توجیه میکنند: مالک ملک وجود حاکم رد وقبول هرچه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست اگر در اشعار عاشقانه سعدی به مفهوم زمینی آن جستجو کنید تعبیری مانند این عبارت را نمی یابید.
علی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲:
احتراز اشتباه است
اعتراض است*...
علی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:
عجیب ترین و دلنشین ترین نکته ی این شعر واسه من اینه که هم عاشق از فراق می ناله هم معشوق!!!!!تا حالا غزل ندیده بودم اینطور!!!!اگه حماسه ی عاشقانه بود قابل هضم بود برام ولی این غزل انقدرررررر قوی این احساس دو طرفه رو بیان کرده که آدم از واکنش درمی ماند!!!!!
صدای همایون هم که...گفتن ندارد!
منصور در ۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۵ - بیان آنک آنچ بیان کرده میشود صورت قصه است وانگه آن صورتیست کی در خورد این صورت گیرانست و درخورد آینهٔ تصویر ایشان و از قدوسیتی کی حقیقت این قصه راست نطق را ازین تنزیل شرم میآید و از خجالت سر و ریش و قلم گم میکند و العاقل یکفیه الاشاره:
غیر (از) آن زنجیر زلف دلبرم
گر دو صد زنجیر آری بردرم (بگسلم)
خودباختگی در برابر نظر و قضاوت دیگران فقط به معنای بیرونی آن نیست، که آن هم بسیار مهم است. زمانی آزادی واقعی به دست می آید که قضاوت یا پیشنهاد اشتباه اکثریت، تأثیری بر مهربانی درون و تصمیم خردمندانه ما نگذارد. اما خود باختگی اصلی در درون ذهن ما اتفاق می¬افتد. وقتی تصمیم قاطع می¬گیری که به مدت ده دقیقه تنها از دم و بازدم آگاه بمانی یا هر تصمیم دیگر؛ مثلاً می خواهی یک ساعت فقط مطالعه کنی یا قدم بزنی، آنگاه مشخص می شود که چقدر نسبت به قضاوت¬های دیگران یا پارازیت افکار زائد خودمان خود باخته ¬ایم؟! در آن مدت هر چقدر که توجه و انرژی وجودی مان را به افکار و هیجان های منفی یا حتی مثبت ولی مداخله کننده و غیر ضروری در این لحظه، معطوف نماییم و با آنها سرگرم شویم، مشخص می¬شود که خود باختگی و نگرانی نسبت به خود کاذب هنوز قدرتمند است و عشق نسبت به معشوق اصلی یعنی "خود متعالی " هنوز عشق یکدله و خالصی نیست!
این مطلب همچنین در کانال تلگرام : پیوند به وبگاه بیرونی
هم آمده است.
محسن کوچکی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی: