گنجور

حاشیه‌ها

گمشده در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

درود بر همه ی دوستان اهل تفکر
بنده نظر خودم رو عرض میکنم بدون مدعی بودن در عرصه ادبیات.ظاهرا اختلاف بین مصرع دوم بیت ششم هست.دو تصور ایجاد میشود یک اینکه نا خلف باشم اگر من به جویی نفروشم...اینجا معنی حمایتی میده...به این معنی که اگر پدرم بهشت رو به دلیل بی اهمیتی به دو.گندم فروخته است پس من باید به جو بفروشم تا فرزند خلف ان پدر باشم...که یعنی نفی اعتبار و ارزش بهشت.
تصود دوم .من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم.اینجا معنی گله داشتن از پدر و جبران اشتباهاست .به این معنی که اگر پدرم این اشتباه رو کرد و اون جایگاه رو به دو گندم فروخت پس چرا من این جهان و این عقوبت و این مادیات و برای بازگشت به اصل خودم و جایگاه خودم به جوی نفروشم.
نظر بنده این است که تصور دوم درست است زیرا نصور اول به معنی نفی بهشت است و با مطالعه معانی ابیات قبل که به معنی قبول وجود گناه و عفو و جزا و پاداش(بهشت و.جهنم ) می باشد بنا براین نظر حافظ نفی بهشت نبوده.البته با فرض درست بودن تصور اول باز هم بایدگفت گه به همان دلیل معانی ابیات قبلی احتمالا با کنایه خواسته است بگوید.نا خلف باشم اگر دنیا و مادیات و ریا و تزویر را به جوی نفروشم نه اینکه ناخلف باشم اگر بهشت و اون جایگاه رو به جوی نفروشم.
معانی ابیات قبل و بعد هر بیت می تواند رمز گشای معنی واقعی هر بیت باشد.با سپاس.

۷ در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:

اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
به جان مضایقه با دوستان نه کار منست
معاینه در تصوف به کشف و شهود اشاره دارد.
ولی به نظر من در اصل (هرآینه) درست میباشد.یعنی بی گمان حتی ببینم میخواهد مرا بکشد نه نمیگویم

۷ در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:

پیوند به وبگاه بیرونی
همایون شجریان

۷ در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

پیوند به وبگاه بیرونی
قبله عشق/محمدرضا شجریان

ذبیح اله رنجبر در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:

ایهام تناسب در واژه های شکر و شیرین وجود دارد

۷ در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:

از اینجا میتوانید گوش کنید:
پیوند به وبگاه بیرونی

امجد امیری در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:

مصرع دوم از بیت اول در نسخ دیگر: " دفع مده شیوه مکن ای مه عیار بیا " آمده که صحیح تر به نظر می رسد و طراوت و غوغای دیگری به ظاهر(لفظ) و باطن(معنای) این مصرع می بخشد به بجای " دفع مده دفع مده ای مه عیار بیا " که در آن " دفع مده " با معنی واحد تکرار شده است.
همچنین در مصرع اول از بیت دوم در نسخ دیگر: " عاشق مهجور نگر این دل پر شور نگر " نوشته شده که صحیح تر به نظر می رسد بجای " عاشق مهجور نگر عالم پر شور نگر " زیرا " این دل پرشور " بیان یک ویژگی زیبا برای عاشق است و کاملاً باعاشق مرتبط بوده و پیوستگی معنایی دارد اما " عالم پر شور " خود معنای مستقلی داشته و چندان با " عاشق مهجور " همخوانی و هماهنگی ندارد.

دان یئلی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

دلیلی بر اینکه ازل برگرفته از اسر اوستا باشد و عربها ازل را از اسر اقتباس کرده اند وجود دارد؟ یا تخیلات خود را شرح می دهید؟

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۵:

7647

عابد توانچه در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

ندب . [ ن َ دَ ] (اِ) داوکشیدن بر هفت باشد در بازی نرد، و آن را به عربی عذرا خوانند، و چون از هفت بگذرد و به یازده رسد آن راتمامی ندب و داوفره گویند و به عربی وامق خوانند، وچون بر هفده رسد آن را دست خون گویند و اگر از دست خون بگذرد حکم اول پیدا کند، ...
لغتنامه دهخدا

نادر در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۱:

ای عشق، تویی جمله ..
ای عشق، تویی تنها ..

سید رشتی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۰:

قای شیخ محمد شریف رازی می‌نویسند:
روزی در محضر مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی رضوان الله علیه بودم، ایشان به مناسبتی از مرحوم ملا محمد اشرفی مازندرانی(1315ق) که قبرش در بابل مازندران به مقبره حجة الاسلام معروف است، یاد فرمود و از مقامات ایشان تعریف فرمودند و مِن جمله از مقام ایشان اینکه به قدری ارتباطشان با مرکز ولایت و منبع وحی و رسالت کامل بود که اگر به آنها پیغامی می‌فرستاد برایش از آن طرف جواب می‌آمد و الشاهد اینکه: وقتی جمعی از اهل بابل به قصد زیارت امام رضا(ع) حرکت می‌کنند که در میان آنها یکی از مقدّسین بابل و مریدهای خاص ایشان بوده و موقع رفتن برای وداع حاجی(قدس سرّه) ، می‌آید و اظهار می‌کند که به مشهد مقدس مشرف می‌شوم، شما را فرمایشی هست؟(مرحوم حاجی اشرفی) می‌فرمایند:
«این کاغذ را می‌دهم می‌بری به حضرت رضا(ع) میدهی و جواب آن را گرفته و می‌‌آوری و التماس دعا دارم.»
آن مقدس کاغذ را گرفته و با خود فکر می‌کند که جناب حاجی اشرفی مگر متوجه نیست که حضرت رضا(ع)از دنیا رفته، چطور من کاغذ را به حضرت بدهم و جواب بگیرم؟!
بالاخره با قافله به سمت مشهد حرکت می‌کند و پس از ورود، با خود می‌گوید که کاغذ حاجی را در ضریح حضرت می‌اندازم. به حرم مشرف شده و کاغذ را میان ضریح می‌اندازد و بزیارت مشغول شده و مدتی که خواسته بود در مشهد توقف می‌کند.
وی می‌گوید: شب آخر اقامت در مشهد بقصد زیارت وداع مشرف شده بودم. هنوز پاسی از شب نگذشته بود که چند نفری به صورت فراش و خدّام حرم آمده و مردم را بیرون می‌کنند. من تصور کردم که شاید استاندار یا نایب الحکومة یا شخص بزرگ دیگری می‌خواهد مشرّف شود که حرم را خلوت کنندو لکن کسی معترض من نشد.
در جای خود که نشسته بودم مشغول دعا شدم که یک مرتبه دیدم نور زیادی در حرم ظاهر شد و در ضریح گشوده شد و حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا(ع) بیرون آمد و به طرف من تشریف آورند و به کلی قوای من تصرف شده، مات و مبهوت جمال منورش شدم. فرمود: فلانی، به بابل رفتی، سلام مرا به حاجی اشرفی برسان و بگو:
آئینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه سپس مهمان طلب
پس از آن، حضرت به ضریح مراجعت نموده و زوار در حرم ریختند و مانند اول گردید. پس من خودم آمدم و دانستم که حضرت جواب نامه‌ی حاجی را به من مرحمت نموده و فهمیدم که کخ حاجی تا چه اندازه با این خانواده ارتباط دارد. چون مراجعت به بابل نمودم و حاجی را ملاقات کردم، خواستم جواب حضرت را بگویم، که حاجی(قدس سرّه) بر من سبقت گرفته و فرمود: مولایم فرمود:
آئینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه سپس مهمان طلب

آرش در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:

سلام
روفیا عزیز، اگر بنده اشتباه نکنم در مصرع سوم "راست" به همان معنی سخن حق است که گفتنش موجب آزردگی خاطر "گل" نمی شود. و بله معادل انگلیسی آن "right" است. اما بعید می دانم Rectus معادل مناسبی باشد.

vijay در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

اقا گمنام گرامی
خیلی خوشحال شدم از پیام تان،امیدوارم که شادکام هستید. من راهنمای شما را خیلی لازم دارم و خوشبختم که شما کمک بنده میکنید.
إن شاء الله با زودی دوباره سحبت میکنیم
مخلس
وجی دیپ

جرعه نوش در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

سلام به فرهیختگان ارجمند
شاید در بیت ششم اشاره ای به حدیث سفینه شده که پیامبر (ص) فرمودند مثل اهل بیتی کسفینه نوح...
در میان اهل بیت پیامبر که کشتی نجاتند، هست خاکی که به آبی نخرد توفان را. لقب حضرت امیر(ع) نیز ابوتراب است. پس یکی از ذریه آن جناب منظور است. و احتمالا منظور سیدالشهداست که هل من ناصر ینصرنی سردادند و یار طلبیدند و امام صادق علیه السلام هم فرموده اند: همه ما کشتی نجاتیم اما کشتی حسین(ع) سریعترین است.
دستگیری امام حسین از غریقان و گستره این دستگیری نیز بر اسرع بودن این کشتی صحه میگذارد و نیز اینکه این خاک همه آن توفان بلاها را به چیزی نگرفت، مویدی دیگر بر چنین تاویلی است.
البته به طور جزمی معتقد نیستم که بیت به گونه دیگری قابل تفسیر نیست یا حافظ تنها به همین معنی با رمز اشاره کرده ولی به هرحال این تفسیر را متناسبتر و بدون ابهام تر یافتم. تفاسیر دیگر بخشی را درست می کنند و بخشی را مبهم باقی میگذارند و سر و ته بیت به طور سازوار جمع نمی شود.
از شرح بیت عنبر سارا بسیار لذت بردم
ممنون از زحمت تمامی دوستان

کسرا در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

اجرای ساز و آواز این غزل در برنامه شماره 402 یک شاخه گل با آوای گرم استاد شجریان

محمدرضا جباری هرسینی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۵۱ - مکه:

حج گزاردن درست است، حال آنکه در غالب موارد که برخوردم، گذاردن تایپ شده.

محمدرضا جباری هرسینی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۵۱ - مکه:

اصلاح غلطها

عبداللە ابراهیمی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱:

درمقایسەی اشعار این بخش با چاپ سوم (شرکت سهامی کتابهای جیبی 1363 کە چاپ نخستش سال 1345 بودە) ناهمسانیهای فراوانی دیدم. چنان بنظر میرسد کە سایت شما فردوسی دیگرەی دارد و شعرهارا بمیل خود تگییر میدهد. مثلا:
این شعر را از قلم انداختەاید:
ز موبد بدین‌گونە داریم‌یاد/هم ازگفت آن‌پیردهقان نژاد
و این شعر را
کز آنپس چنان کرد کاو(و)س رای کە در پادشاهی بجنبد زجای
چنین تغییر دادەاید:
ازان پس چنین کرد کاووس رای
که در پادشاهی بجنبد ز جای
و من با تفاوتهای بسیاری میان اشعار کتاب مذکور و اشعار مندرجەی شما روبرو شدم کە وقت زیادی میبرد و در این کوتاە نمیگنجد، توصیە میکنم کتاب مذور را تهیە و با اشعار مندرجە در سایت خودتان مقایسە کنید

حسین در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

درک بیت پنجم آنقدر سخت نیست که دوستان با این همه تناقض‌گویی نمایاندند. همه چیز با آیینه‌رویا معنا می‌شود:
به من نظری نکردی که خویش را در آیینه‌ی رویت ببینم. آه از سنگدلی تو!

۱
۳۵۱۵
۳۵۱۶
۳۵۱۷
۳۵۱۸
۳۵۱۹
۵۴۶۵