علیرضا م. در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:
خطاب به روفا:
با سلام
حدیثی درج کردید که حدیث پیچیده ای است، و خب شما به سادگی آن را تفسیر و تعبیر کردید، در حالی که مطمئن نیستم چیزی از علم حدیث بدانید! و چه بد عادتی است ابراز تخصص در هر علم!
حدیث این بود: «الْعِلْمُ نُقْطَةٌ کَثَّرَهَا الْجَاهِلُون»
بنا بر تفسیری که در کتاب «عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة» آمده است، تعبیر این حدیث، در سطحی که شما فرمودید اینگونه است:
المراد بالنقطة هنا، النقطة التمیزیة، التی بها یتمیز العابد من المعبود و الرب من المربوب، لان الوجود فی الحقیقة واحد، و انما تکثر و تعدّد عند التقیید و التنزل الاسمائی، بسبب الإضافات بقید الإمکان. و لهذا یقولون: التوحید اسقاط الإضافات، لانه عند اسقاط النقطة التمیزیة لا یبقی شیء الا الوجود المحض و یضمحل ما عداه.
و أشار الی ذلک بقوله: (کثرها الجاهلون) لانهم یلاحظون تلک الإضافات فیعتقدون تعدّد الوجود و تکثره، حتی انهم جعلوه من الأمور الکلیة الصادقة علی الجزئیات المتعدّدة، حتی اختلفوا فی کونه متواطئا أو مشککا، و ذلک عند أهل التحقیق جهالة، لانه ینافی التوحید الذی هو مقتضی الوجود و لازمه الذاتی لان الوحدة ذاتی من ذاتیاته و التعدّد أمر عارض له، فمن نظر بحقیقة العلم الی تلک النقطة و علم ان التمییز و التعدّد انما هو سببها، لم یعتقد بکثرة الوجود البتة و لا خروجه عن وحدته الصرفة الذاتیة، فیبقی عالما لم یخرج الی الجهل. فهذا معنی قوله: (العلم نقطة) یعنی ان معرفة تلک النقطة و التحقّق بها هو حقیقة العلم الذی غفل عنه أهل الجهل (معه).
(امیدوارم برداشتی از عربی داشته باشید.)
مقصودم این نبود که حاشیه سازی بر اصلی چنان که اصل را به حاشیه برد و منظور را مغفول کند صحیح است، اما علم، در حال بسط است، چنان که جهان نیز!
در رابطه با تعابیر از عبارات شعر هم مطمئنا ضروری است بدانیم این شعر در چه دورانی از زندگی حافظ عزیز سروده شده، چه آنکه وزن خاصش کنجکاوی را برمی انگیزد. و لذا، از آنجا که بحثی در این راستا ندیدم، تعابیر، تعابیر شخصی است و به قولی «تشریک جهل». و حدیث دیگری داریم که «کسی که بدون علم و آگاهی حکم کند، فسادش در دین بیش از اصلاح اوست» و این به سادگی قابل تعمیم در بسیاری موضوعات است.
موفق باشید
جمال طا۸ر در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:
"توبه زهاد می باید شکست"؟!!
کس چگونه تواند توبه کسان دیگر"زهاد"را بشکند
"توبه" ای را که کس ازروی"تزویر" و ریا کرده است باید بشکند
این شعررا اولین بار حدود50 سال پیش خوانده ام. و"توبه تزویر می باید شکست" دریادم بوده است
بردیا در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - قصیدهٔ دریای ابرار «این تلخ می که هست دل مرده را حیات زهر است در دهان حریفان بد فعال»:
بیت هشتم با توجه به واژه " سرو " قافیه " عرعر " می باشد به معنی سرو کوهی در ضمن کلمه " صرصر " در بیت دوم قافیه شده و این کار تکرار قافیه میباشد
تنها به ذکر حاشبه ها اکتفا نکنید و اشکالات را مرتفع نمایید
با تشکر
علی در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:
کاش یک بخش برگردان انگلیسی هم به سایت اضافه بشه که اگر کسی خواست برای شخصی از کشورهای دیگه هم بفرسته این گوهرهای گرانبها رو بتونه
اسدالله شفیغ در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:
هرچند اشعار بیدل هما نطور که خود فرموده "معنی بلند من فهم تند میخواهد" که به یقین هم چنان است ولی در این دومصراع :
"اشک از مژگان درین ویرانه نشکست و نریخت
خاک صحرا برسر دیوانه نشکست ونریخت"
فعل شکستن با واژه " اشک" و همینطور با " خاک صحرا " چه ربطی منطقی داشته میتواند ویا چه صنعتی در این دومورد بکار رفته است؟
محمدرضا در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:
این تصمیم که بین نوشتار سعدی توضیح گذاشتید بدترین کاری بود که میشد کرد ، لطفا این توضیحات رو حذف کنید و در یک لینک جدا بذارید ، ما میاییم که دیباچه رو راحت بخونیم ، اینهمه توضیح بی مورد بین متن رو نمیخوایم ، لطفا حذفضون کنید
شایان در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۷:
به نظر من که آقای محسن چاوشی این شعرو به بهترین نحو خوندن و این جای تقدیر و تشکر داره
لطفا هر کس معنای کامل شعر را بلده به من برسونه.امتحان دارم و این شعر سوالشه منم هیچ چیزی بلد نیستم ممنون میشم.09134400939
رضا در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۲ - در بیان آنک دوزخ گوید کی قنطرهٔ صراط بر سر اوست ای مؤمن از صراط زودتر بگذر زود بشتاب تا عظمت نور تو آتش ما را نکشد جز یا مؤمن فان نورک اطفاء ناری:
گرد چادر گردی و عشق زنان
رضا در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۲ - در بیان آنک دوزخ گوید کی قنطرهٔ صراط بر سر اوست ای مؤمن از صراط زودتر بگذر زود بشتاب تا عظمت نور تو آتش ما را نکشد جز یا مؤمن فان نورک اطفاء ناری:
آنچنان مفتاحها هر دم به نان
رضا در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۲ - در بیان آنک دوزخ گوید کی قنطرهٔ صراط بر سر اوست ای مؤمن از صراط زودتر بگذر زود بشتاب تا عظمت نور تو آتش ما را نکشد جز یا مؤمن فان نورک اطفاء ناری:
حنیذ به معنای بریان
فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ هود 69
جعفر عسکری در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۹:
@آقای حامدبرقی:
نبودی یعنی نمیبود یا نبود یا نداشتم
غلط نیست
جعفر عسکری در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۲:
در مصرع اول بیت اول "پور خطیب" درسته
در مصرع دوم بیت دوم هم "خود" درسته
جعفر عسکری در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴:
سلام
تعجب کردم از تفسیر!! دوستان
شوم در هر دو مصرع بیت اول یعنی شوی (شوهر) من
روم یعنی روی من
موم هم یعنی موی من (اشاره به بلندی موی شاعر دارد)
اصلا هم ربطی به نرون و روم و .. نداره
با این توضیحات لطفا یه بار دیگه این رباعی رو بخونید
بهروز در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۰ - شرف المؤمن استغناؤه عن الناس:
حلق با خلق جایگزین گردد.
میترا در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۰۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲:
در بیت 11 لغت پرداز ( آیینه پرداز ) صحیح میباشد .
مهراد در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:
ندارم جز غم، ندارم جز غم...
زهرا گلشن در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۸ - مراعات کردن زن شوهر را و استغفار کردن از گفتهٔ خویش:
بر «کلمینی یا حمیرا میزدی» میتوان اینطور شرح زد که پیامبر وجودی سبک داشتند و هر آینه ممکن بود در اثر وحی و مکاشفات روح از بدن ایشان بگریزد چنان که آب بر آتش که بیفتد بخار میشود و میگریزد. حمیرا نقش وزنه ای از جنس این عالم مادی را داشته است تا برای پیامبر حایلی میان آتش معرفت او و روح او باشد. پیامبر از حمیرا میخواست که سخن بگوید تا به این عالم متصل بداند و البته الله اعلم و یهدی بالصواب
کامران سعادت در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۷۳ - در بیان آن کس که دوستی را نشاید:
بسم الله الرحمن رحیم
با سلام
لطفا بررسی و تصحیح فرمایید:
آنکه از مردم همی گیرد ریا
زینها او را نکویی مرحبا
به نظر میرسد درستش این باشد:
آنکه از مردم همی گیرد ربا (سود)
زنهار او را نگویی مرحبا
به کسی که از مردم ربا (سود) میگیرد
زنهار به او مرحبا نگویی!
خیر پیش.
کامران سعادت در ۸ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۷ - قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «من صمت نجی» صدق نبی الله:
بسمه تعالی
با سلام
لطفا تصحیح بفرمایید:
در بیت آخر
ختم معنی چون بعین و لام ویی است
ویی باید و یی باشد
چون منظور از ( ع و ل و ی ) (علی)
علیه السلام است.
یا علی ! خیر پیش.
Amir در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶: