گنجور

حاشیه‌ها

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۰ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸۸:

مضمونی فوق العاده و پر حکیمانه....
یعنی هیچ نفسی را بی هوده بر باد نداد و قانون زیان گریزی مطلق را عمل نمود...

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۱۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹۱:

انوری جز در اواخر زندگی، شعر عارفانه ندارد. اگر این شعر متعلق به آن دوره باشد و بخواهیم عرفانی اش معنا کنیم یکی از معناهایش این می شود:
اعرفوا الله بالله.... خدا را به وسیله ی خدا بشناسید.

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۱۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹۳ - در ذل سوئال:

لطفا یات بشود یا

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۱۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹۴ - در نصیحت نفس:

بهتر است «شهنامه‌گو» هم به این صورت نوشته شود: شهنامه، گو؛ یا لااقل به صورت نیم فاصله نباشد تا توهم نشود «شهنامه‌گو» یعنی کسی که شهنامه را بازگو می کند. مثل نقالان و راوی های شعر.
اشاره ای هم که در بیت دوم به راویان دارد نشان می دهد فرهنگ راوی که در اشعار تازیان رواج داشته و تقریبا در دو قرن اخیر منقرض شده، در ایران عصر انوری هم بوده است.
فرهنگ و شغلی که رواج آن به قرن هشتم نرسیده و از بین رفته است.
خوش صدایی و حافظه ی خوب و تسلط در مجلس گردانی و این دست امور، از خصوصیات راویان شعر بوده است. روح خوبانشان شاد.

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹۴ - در نصیحت نفس:

در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر
هر کجا آمد شفا شهنامه‌گو هرگز مباش
شعر را-با مصداق قرینه ای فاخر چون شاهنامه- در قبال فلسفه -با مصداق قرینه ای فوق العاده چون کتاب شفا-نکوهش می کند. چنانکه فردوسی را در برابر پورسینا.
شعری که به انوری منسوب است که پیرامون فردوسی گفته:
او نه استاد بود و ما شاگرد
او خداوند بود و ما بنده
اگر واقعا از انوری باشد مربوط به دوران طرفداری اش از شعر است و شعر فعلی مربوط به دوران عزلت و دربار گریزی و شعر و شاعر ستیزی اش.

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۴ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹۵:

روشن است که از اشعار انتهای زندگی انوری است.
احتمالا حوالی سال های 555 تا 570

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰۴ - در مذمت شعرا:

از ارتباط شعر با طمع سخن می گوید.
خود انوری ده ها سال-حدود سی سال- شعر طماعانه گفته و بعد پشمیان شده و توبه ای واقعا جدی نموده و این شعر را در اواخر زندگی سروده است.
عدم توجه به دو مقطع خاص زندگی اش موجب می شود وی را ثنوی المشرب و دارای روحیه ی تناقض آمیز بخوانیم چنانکه استاد شفیعی کدکنی هم در کتاب کم ارزشی، به اشتباه- و مقداری نیز از روی بی انصافی- انوری را ثنوی و دوگانه پرست می خواند.
در باب قناعت و طمع وی و طرفداری اش از شعر و شعر ستیزی اش و مباحثی دیگر نیز دکتر همین اشتباه را مرتکب شده است.
مصرع طیرگیها هم غلط املایی دارد. تیرگیها.

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - مطلع دوم:

راء شمر(لعین) را باید به کسره خواند تا با ابتدای مصرع در تناقض نشود.
کاش گنجور یک بازبینی إعرابی و زیر و زبری نیز در اشعار انجام می داد.
به امید آن روز.

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۴۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۵:

موحد دانستن ترسایان و زردشتیان!!!:
لا حاجبی است بر در الا شده مقیم
کو ابلهان باطله را می‌زند قفا
بی‌حاجبی لا به در دین مرو که هست
دین گنج خانهٔ حق و لا شکل اژدها

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:

حسین جان یا سید جان یا حتی سمانه جان که شاید همه تان یکی باشید.
ممنون از راهگشایی شما. با نظر شما فهمیدم که چه مقدار منطقی و حساب شده سخن می گویید.
راحت است انسان بر اثر دانش اندکش حرف های بی مبنا بگوید و بعد خودش یا همفکرانش با این توجیه که اهل فن آن سخنان بی مبنا را می فهمند، از جواب دادن طفره ببرد.
مهم نیست. تا بوده چنین بوده...
گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار
کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست؟
شاد باشید دوست دانای من.

 

سید در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:

جان مطلب همان است که : بانو روفیا نوشتند:
تنها آن کودک بیچاره بود که تقابل ذاتی آن بازیگر ها را جدی انگاشته بود!
و بسیار زیبا ست که :
اگر نیک بنگریم همه با یکدگر در صلح و آشتی اند
و بانویی نوشتند :
دنیا به همین تضاد و همین هارمونی زنده و در گردش است
جمع اضداد است این عالم ، ولی
بشنو آهنگ اش اگر صاحب دلی
آفرین بر شمایان

 

حسین در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:

بعضی مطالب هست که اهلش میفهمند
شما احساسی و انشاگونه و کاملا غلط حساب کن

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - در محرم:

برای ظعر اگر چه می توان توجیهی یافت ولی در نگاه اول مسخره کردن عقاید هزار و چند قرنی گروه زیادی از مردمان است.
بهار می توانست با لحن بهتری به آسیب شناسی عزاداری های نامشروع بپردازد.
به علاوه چند رنگه بودن مرحوم بهار در عرصه ی سیاست و ادبیات و فرهنگ و... امری است روشن و جملگی بر آنند....
وی روزی در ستیز با استبداد بود و مشروطه خواهی دو آتشه می نمود ولی در زمانی مداح شاه و نه کرسی فلک را ردیف کن تا بوسه زند بر رکاب قزل ارسلان-یعنی رضا خان-
گاهی در سرقت شعر و گاهی بر علیه سارقان...
و مطالبی دیگر
ثبات در رأی و عمل چیز خوبی است که ایشان چندان این رقم جنس را نداشت...
به خاطر همین شعر بالا نیز در همان راستا تحلیل می شود و نباید خرده ای خاص بر این دست افراد گرفت...

 

تضمینی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:

«اگر نیک بنگریم همه با یکدگر در صلح و آشتی اند…»!!!!!!!
لطفا کسی معنای این عبارت بالا را برای بنده شرح دهد.
به نظر من که نظری احساسی و انشاگونه و کاملا غلط است. ولی اگر توضیح مقبولی داده شود قطعا خواهم پذیرفت.
با تشکر

 

کمال در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۰:

ج.آ : 9545

 

کمال در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۹:

ج.آ : 5282

 

سید محمد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۵:

بانو سمانه گرامی
درود بر شما
در تأئید فرمایش سرکار و موحد دانستن ترسایان و زردشتیان {گبران } از هاتف که چون سعدی گرفتار خشک اندیشی نیست چامه ای
در کلیسا به دلبری ترسا
گفتم: ای جان به دام تو در بند
ای که دارد به تار زنارت
هر سر موی من جدا پیوند
ره به وحدت نیافتن تا کی
ننگ تثلیت بر یکی تا چند؟
نام حق یگانه چون شاید
که اب و ابن و روح قدس نهند؟
لب شیرین گشود و با من گفت
وز شکرخنده ریخت آب از قند
که گر از سر وحدت آگاهی
تهمت کافری به ما مپسند
در سه آیینه شاهد ازلی
پرتو از روی تابناک افگند
سه نگردد بریشم ار او را
پرنیان خوانی و حریر و پرند
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
دشمن دانستن انسانهای دیگر از ضعف قوه ی تمیز این جهان است
آزاد اندیشی سرکار را، سمانه بانو ، و همچنین سرکار خانم روفیا را تحسین و تقدیر میکنم
با احترام

 

علی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۲:

این شعر زیبا راسالار عقیلی با آواز دلنشینی خوانده است.

 

بهرام شاگرد سعدی و فردوسی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - حکایت:

بسیار زیبا بود
من هم مانند نگار همیشه از خواندن این شعر متاثر میشوم.
عالی بود.

 

محمد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - اشک یتیم:

ای کاش اون عکس کتاب پنجم رو هم میگذاشتن خیلی لطفش بیشتر می شد

 

۱
۳۵۰۳
۳۵۰۴
۳۵۰۵
۳۵۰۶
۳۵۰۷
۵۰۹۵
sunny dark_mode