نادر.. در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد ...
نادر.. در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۳:
درود بر شما دوست عزیز
امیدوارم جسارت مرا به بزرگی خود ببخشایید ..
وکیلی در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:
و گر نمیرد بلبل درخت گل به بر آید....به نظر میرسه که یه هجا کم داره...همچنین مصرع آخر
بابک چندم در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:
کارمان از نار و نسرینی به جک و ناری کشید
وآنگه از چین و چنگیزش به کوه قافی پرکشید
در بیان وِستا و کاف و کهن فَرسی که بود
ناگهان اصحاب کهفی جمله را بالا کشید
بی گمان نار و جک را هفتمان نانش نبود
کانهم از بحر پارس و عمانی سربرکشید
گفتِ قیمه آمد درمیان و رزاز گیلک چون شنید
درپسش کاسه آش و ماشی که نیکو سرکشید
مفلس دریوزه و سبزِه خوار که دایم می دوید
فِسی اندر جانش نماند کز پی نان می چمید
مفلسا دل قویدار که بهاران در ره است
کوکوی سبز و سپیدان ماهیش باید چشید
گر دکتر و میم و سینش اندکی رخصت دهند
ورنه سیر و ترشیِ سَرسُفره را هم باید هشید
المیزان و الاوزان با خودتان...
7 جان عالیجناب خودتی، نگران کچلی بودم نه سرخوشی... -:)
nabavar در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان:
روفیا بانو گرامی
شاید مادر فولاد زره برای بابای فولاد زره ناز و ادا داشته ، عشوه ای ، غمزه ای ، چیزی، از کجا معلوم؟
کبوتر باکبوتر باز با باز
گناه مردم را نشوئیم .
به بهانه ی خیر مقدم، که چندی غایب بودید
پایدار باشید
روفیا در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان:
زشت باشد روی نازیبا و ناز
یعنی روی نازیبا و ناز کردن با هم تناسب ندارد،
به قول شیخ محمود تناسب را رعایت کرد عاقل!
مادر فولادزره را چه به ناز کردن!
مثل اینکه لنگ و لوخ و خفته شکل و بی ادب باشیم، تازه دعوتمان می کنند به خواستگاری، ناز کنیم و بگوییم روی ما حساب نکنید!
حال که چنینیم اقلا ناز نکنیم!
سوی او می غیژ و او را می طلب
روفیا در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده:
دانه باشی مرغکانت برچنند
غنچه باشی کودکانت برکنند
مولانا خودش هم دانه بود و هم غنچه،
هم حسن خود در مزاد نهاد!
پریرو تاب مستوری ندارد...
چونان آفتاب شرق ترکتازی کرد، آخر راستی نمی شد این خورشید ظلمت سوز را در پستو پنهان کرد!
روفیا در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:
غیرت حق بود و با حق چاره نیست
گویا غیرتمندی حق نیز چون غیرت بشری عنصر حسادت را در خود دارد.
من جز صمد احد نخواهم
من جز ملک ابد نخواهم
اندیشه عیش بی حضورش
ترسم که بدو رسد نخواهم
گویی هیچ عیشی بدون حضور حق میسر نخواهد بود، خبرچینان دستگاه عظیم خبری اش همه جا حضور دارند و فورا این عیش و عشرت در غیاب حق را مخابره خواهند کرد! عشرت طلبی در حضورش هم از قرار معلوم بلا مانع است!!
کو دلی کز عشق حق صد پاره نیست
مولانا به سادگی می گوید هر کسی به نوبه خود سهمی از عاشقی دارد، عاشق راستی و زیبایی و نکویی است! ولو در عمل به بیراهه رود ولی دل در گرو حق دارد...
پریشان روزگار در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
جناب شکوهی
شما یا هر مدعی دیگر در اندازه ای نیستید که بر عربی دانی استاد سخن خرده بگیرید.
مسعود قیصری منوچهری در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۳:
درود بر شما نادر عزیز، تفسیر زیبا و جالبی ارائه نمودید.
فرشید برزگر در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸:
در مصرع اول، با توجه به وزن، "عاقلی" درست است به جای "عاقل"
بی پایان در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
خر صید اهو کی کند ، خر بوی نافه کی کشد.....
حسام درویش در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
خوشحالم که این اشعار به فراموشی سپرده شده ی مرد افکن، به لطف اهتمام آقای چاوشی در انتخاب کلام به گوش جوانان ایران زمین می رسه و با نوایی متناسب و ماندگار در ذهن می مونه!
محمد در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۷:
بنام خداوند
t.me/khodavandgarmolana
#سفر (قسمت دوم) :
در سفر نهانی و سفری که دل مسافر آن است باید گفت :
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
برسد به یار دلدار بکند خدا خدایی
به مقام خاک بودی سفر نهان نمودی
چو به آدمی رسیدی هله تا به این نپایی
تو مسافری روان کن سفری بر آسمان کن
تو بجنب پاره پاره که خدا دهد رهایی
t.me/khodavandgarmolana
در سفر نهانی نیز منازل و مناظری ست که راه دل را میزند از طریق باز میدارد ؛ نباید گرفتار منازل سلوک شد :
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی
مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی
مهم در اینجا پیش رفتن خارج از ماده و مدت است ، باید یک قدم هم که شده پیش رفت و نباید درجا زد :
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
کاملا باید زیر چوگان عشق چون گوی بود :
گوی شو میگرد بر پهلوی صدق
غلط غلطان در خم چوگان عشق
کین سفر زین پس بود جذب خدا
وان سفر بر ناقه باشد سیر ما
این چنین سیریست مستثنی ز جنس
کان فزود از اجتهاد جن و انس
این چنین جذبیست نی هر جذب عام
که نهادش فضل احمد والسلام
t.me/khodavandgarmolana
باید بدانیم که بین سفر
زاهدانه و عارفانه
تفاوت وجود دارد :
سیر عارف هر دمی تا تخت شاه
سیر زاهد هر مهی یک روزه راه
گرچه زاهد را بود روزی شگرف
کی بود یک روز او خمسین الف
< عاشق باشید و عاشقانه سفر کنید >>
t.me/khodavandgarmolana
محمدامین در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۸:
سلام و درود
گر غمی آید گلوی او بگیر
داد از او بستان امیر داد باش
جان تو مستست در بزم احد
تن میان خلق گو آحاد باش
جانم علی!
محمدامین در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۷ - هم در این معنی:
سلام و درود
فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ ۖ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿زخرف/25﴾
کامران در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۸ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - تیمار خواری:
به زیباترین نحو ممکن ایشان از مکافات خویش سخن به میان همی آوردند.
و زان جالب تر ذکاوت شاعر در سه بیت اخر مشهود است، چراکه خوب داند کین اثر به دست حاکم زمان خواهد رسید، و مگر می شود کین اثر را خواند و فعلی انجام نداد؟
عرفان در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۴ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:
بیت اول کامل اشاره به وحدت وجود داره
مستانه در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:
باورم نمیشه از اینهمه ژرف اندیشی خیام وقتی دیدم که تازه با گه گاه نه بر دوام خواندن قران تو همین عصر خودمون چه جنایاتی می کنند انوقت ما همه داشتیم مدام ایاتی را که روی پیاله ها بود می خوندیم و فقط یکی دو نفر یکی دو تا ایه بی ربط از قران را در واقع با سیاست نعل وارونه نه فقط با پیاله شراب که با شخسیت خیام مقایسه می کردند و قا فل از اینگه اینها همون ایاتی بود که می گفتن کسی نمی تونه مثلش بیاره و در واقع خیام اورد و ما دیدیم که با همین مثال ساده ایه هایی که روی پیاله مقیمه جاودانه ترین دین بشر و نشانه اندیشه های بی پایانه
ترانه در ۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶۹: