گنجور

حاشیه‌ها

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۶۰:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 6688

روفیا در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

اختیار دارید بابک گرامی
تا آنجا که من می دانم ما دست کم دو بابک فعال داریم، یکی بزرگسال تر و گریز پای ترو آگاه به تاریخ ایران باستان، دیگری جوانتر و بی پروا تر و باالطبع پی گیر تر!
درست می گویم؟
شما کدامیک هستید؟؟

روفیا در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:

امید که کسالت برطرف شده باشد.

روفیا در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:

نادر جان
آن گمان درباره مولفه حسادت از آنجا در ذهنم پدید آمد که دوست گرامی مهدی کاظمی در برداشت خود از بیت :
غیرت حق بود و با حق چاره نیست
فرمودند بازرگان خود را چنین دلداری میداد که خداوند به سبب غیرتش طوطی را از من ستاند چون من مشغول به غیر او بودم!
مگر اینکه این نیم بیت ناظر به مطلب دیگری باشد.

امیررضا در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

از این شعر زیبا معلوم میشه که انسان تو این دنیا روح نداره بلکه تو این دنیا نفس داریم و بعد از اینکه مردیم روح پذیر میشیم
دقیقا مثل آیه های قرآنه

کسرا در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » ترجیعات » ترجیع سوم:

از زیبایی این اثر هر چه که گویم کم است ...

مهدیه در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

بله عذرمی خوام که شمارو بایکی از همکاران خودم در چند سال پیش اشتباه گرفتم.به دلیل اینکه شما طرز صحبت کردنتون شبیه ایشون بود وهمچنین شباهت ها ودلایل دیگری هم وجود داشت این اشتباه رخ داد بازهم ازتون عذرمی خوام.

وفایی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۶:

از دو عالم متفاوت سخن می گویند : عالم اشراق و نور و نزدیکی به خداوند ، و جهان ظلمت و تاریکی . اما اگر صحبت از اصالت است که همه از یک اصالت هستیم . ریشه و اصالت همه کس و همه چیز از خداوند است . حتی شیطان هم روزی یک فرشته بوده !
وقتی سالک راه حق ، سالها به تزکیه نفس می پردازد و وجودش را از تمام بدی ها پاک می کند ، لایق فیض می شود . آنگاه نور اشراق بر جان او می تابد و در این زمان ، او دارای بینش ، درک و نگاهی جدید و متفاوت به همه چیز می شود . این همان مفهوم "تولدی دوباره" است که حضرت عیسی علیه السلام فرموده اند : تولدی دوباره در ملکوت خداوند . و همان مقام امن و سکینه ای است که تمام پیامبران و اولیا الله برای تبلیغ آن از جانب خداوند آمده اند :
" ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا یحزنون "
ترس و غم واندوه وخشم و ... را به جان اولیا الله راه نیست چون ایشان عشق و عدالت خداوند را دیده اند . چون حقیقت را دریافته اند و چون حضور و فرمانروایی مطلق خداوند بر عالم را درک کرده اند ، سراسر شعف و شور و نور و عشق و ایمان و قدرت و ... شده اند . دردها و غم ها از جان عارف رخت بر می بندد چون عارف دیگر می داند که تمام دردها و غمهای پیشین او ، به دلیل آن بوده که هنوز شیطان ، روح او را ترک نکرده بوده و هنوز صافی نشده بوده...
هیچ انسانی نمی تواند ادعا کند که دردهایش صرفا درد مردم است ! دردهای ما از درون خود ما نشات می گیرد : از تاریکی های روح مان ، از جهل هایمان و از تزلزل در ایمان مان .
من شخصا نه دکتر امین پور را می شناسم ، نه خصومتی با ایشان دارم و نه اصلا ایشان را دیده ام . اما اینکه من ایشان را شاعر عامی خواندم چون ایشان با نخوتی پوچ ، ادعا می کنند که فقط و فقط ایشان یک نفر هستند که برای مردم غصه می خورند ! یعنی تمام مردم زمانه فقط و فقط غصه خودشان را می خورند و تنها ایشان یک نفر هستند که فقط دارند غصه مردم را می خورند !!
در همین شهر تهران ، من بی شماران بی شماران مردم مهربانی را می شناسم که برای مردم دیگر غصه می خورند و آرزو می کنند که بتوانند برای تخفیف آلام دیگران کاری انجام دهند . من شعر دکتر امین پور را نوعی توهین به این بزرگواران ، و انکار و خوار شمردن نیات پاک این مردم خوب می دانم .
در ضمن عامی بودن ، حرف بدی نیست . عامی یعنی غیر عارف . من خودم را هم بسیار نادان و کم سواد می دانم . ولی هرگز به خودم اجازه نمی دهم که بگویم :
" فقط من خوبم " !!

بهداد در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

با سلام به دوستان عزیز.در مورد انتصاب این شعر به کدام شخص یا خدا گفته های زیادی مطرح شد.من از دید خودم میگم که این برای یک انسان بیان شده.با بعضی رد پاهایی که توش شعر گذاشته شده روایات درباره امام علی بیاد آورده میشه.مثلا اینجا: "عجب میر شکاری تو" یا "امیر بی‌گزندی تو" یا "ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانی" یا "همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی" ( داخل پرانتز، جالبه خود مولانا اینجا میگه اگه این معما حل نشده در ترجیع بعدی روشنترش میکنه! "بدین مفتاح کآوردم، گشاده گر نشد مخزن کلیدی دیگرش سازم، به ترجیعش کنم روشن) یا "تو خندان‌روتری یا من؟ کی باشم من؟ تو مولایی" یا "چو تو آیی، بنامیزد، دوی از پیش برخیزد" (در مورد تفسیرهای مختلف از قران و قران ناطق بودن) یا "سلام علیک ای دهقان، در آن انبان چها داری؟" یا "اگر کوه احد باشد، بپرد از سبکساری"چه شاهست آن، چه شاهست آن؟ که شادی سپاهست آن...سلام علیک بی‌پایان، بر آن کرسی جباری" .................البته خود مولانا در مورد شمس تبریزی در اشعار دیگرش داره که جلوه ای از ذات خداست.هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد... دل برد و نهان شد.... و ادامه شعر که میرسه به اینجا...تا عاقبت آن شکل عرب وار بر آمد...دارای جهان شد.پس شمس رو هم جلوه ای از امام علی و امام علی رو جلوه ای از خدا میدونسته.اینکه نگاه انا لحقی رو در شعرهاش بازتاب میده."آنانکه طلبکار خدایید خود آئید..بیرون ز شما نیست شمایید شمایید." پس همه اینها بر میگرده بوجود خدا.اونجا که میگه "عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی" عرفایی مثل حضرت مولانا به این اعتقاد داشتند که خود انسانها اگر صفات زشت و نفسانی رو در خودشون بکشند میتونند مثل حوای قند دنیا رو شیرین و شکرین کنند.دم استاد چاووشی هم گرم با این ترانه های بسیار زیبا و پر از طرب و دست افشانیشون که حس رقص سماع رو به ما منتقل میکنند.امیدوارم دیگر اشعار سماعی حضرت مولانا رو که کم هم نداره رو هم اجرا کنند طرب انگیز تر و دست افشاتر مثل خود مالانا.

رادمهر عبادی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۶:

در بیت هشتم این همه کردی ولی برنگشت از تو دلی صحیحتر به نظر میرسد که البته در دیوانی به تصحیح اقای محمد عباسی هم (این همه کردی )اورده شده است.

آبان دخت در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:

جناب سیدرضا موسوی
شعر صحیح است، قاعدتا نمیشود در یک مصرع معشوق شخص غایب باشد و در مصرع بعدی مخاطب.

عرفان در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴:

#سعدی جان ، واقعا انسان عاجز میشه در برابر قلم سعدی

محمدامین در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:

سلام و درود
کلیدوازه این غزل «حاصل بصر» است.
به یاد «نسیم تبریزی».

کسرا در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۸ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱:

بی نظیره

ارشک در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:

عرق چین یک حجم هندسی شبیه نیم کره است که در معماری اسلامی نیز کاربرد دارد. در طاق بازارچه های سرپوشیده از این سبک استفاده می نمایند که در بالای آن جهت تهویه هوا دارای یک روزنه می باشد و با عنایت به این مطلب، مصرع "بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم" معنی واضح تری پیدا می نماید.

مصطفی گلیاری در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳۹:

این رباعی خیلی قشنکه ولی طبق اسنادی که داریم، ابوسعید فقط سه سه مصرع گفته
دو تاش اینه: جانا به زمین خابران خاری نیست
کش با من و روزگار من کاری نیست
طبق گفته محمد منور که نواده ابوسعید بوده، شیخ به نوشتن عادت نداشته و غیر از اون سه مصرع شعری یا نوشته ای نداشته. از خود ابوسعید نقل شده که قصه نویس نباش چنان باش که از تو قصه ها نویسند
دکتر کدکنی هم در مقدمه اسرار التوحید گفته ابوسعید غیر از اون سه مصرع چیزی ننوشته

نادر.. در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۶:

هرچند در شکل بیان تفاوت دارند،
اما هر دو از یک اصالت می گویند دوست من ..

وفایی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۶:

تفاوت شاعر عارف و شاعر عامی :
شاعر عارف می گوید :
غم نپذیری خشم نگیری
ای دل شادان برگو برگو
اما شاعر عامی می گوید :
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است !!

نادر.. در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:

آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت ..

... در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۴ - حکایت:

عراقی در این حکایت به موضوع جمال پرستی اشاره می کنه که خودش از پیروان این مسلک هست. در واقع در قالب روایتی از احمد غزالی (و نه امام محمد غزالی) اندیشه های این طریقه رو بیان می کنه. در این حکایت بعد از ابراز علاقه غزالی به خوبروی مذکور، پیری غاشیه دار ایشون رو سرزنش میکنه. این موضوع تداعی گر داستان شمس تبریزی و اوحدالدین کرمانی و ماه و طشت آب و دمل داشتن در گردن هست.
جمال پرستان معتقد بودن میشه در صورت انسان های زیبا، زیبایی حق رو مشاهده کرد. البته این «انسان ها» در اکثریت قریب به اتفاق موارد، نوجوانان پسر زیبارو بودن. از نمایندگان بارز عرفای معتقد به جمال پرستی میشه از اوحدالدین کرمانی، عراقی، احمد غزالی و عین القضات اسم برد. جالب اینکه امام محمد غزالی، برادر احمد، این شیوه رو مورد نکوهش قرار میده و با دیدگاه فقهی خودش این طریقه رو رد می کنه.
تفکر جمال پرستی ریشه در عقاید فرقه حلمانیه در تصوف داره که قائل به حلول بودن و معتقد بودن خدا میتونه در بدن زیبارویان متجلی بشه. پیروان این فرقه بر زیبارویان سجده می کردن و البته اباحه گر هم بودن. از آیات مشهوری هم که مورد استناد این فرقه قرار می گیره میشه به «أینما تولّوا فثمّ وجه الله» و «و الله ما رأیت شیئا الّا و رأیت الله قبله و بعده و معه» اشاره کرد.
نکته دیگه ای که ذکرش مفید به نظر میرسه اینه که اصولا دو نوع علاقه جنس مذکر به مذکر در ادبیات ما رواج داره که خاستگاه های مختلفی داره. یکی همین نوع عرفانی و غیر جسمانی که ریشه در تفکرات فلاسفه یونان باستان داره و بعدی علاقه جسمانی که به نظر میرسه از خلافت عباسیان شروع شده و در مکتب وقوع در ادبیات به اوج خودش می رسه و ظاهرا از اخلاقیات ترکان به ایران راه پیدا کرده.
در نهایت باید گفت در مورد جمال پرستی تقریبا تمام پیروان این تفکر، به شکل مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر اندیشه های ابن عربی بودن، مخصوصا اوحدالدین که مشهورترین نماینده این فرقه هست و مستقیما محضر ابن عربی رو درک کرده و آثارش آینه افکار ابن عربی هست. بخاطر همین به نظر میرسه میشه جمال پرستی رو نتیجه ای از اندیشه وحدت وجود معروف ابن عربی دونست. با این توضیح که هیچ چیز جز معشوق وجود نداره و هر چیزی غیر از او، تجلی اوست. پس زیبایی زیبارویان هم تجلی زیبایی حق و قابل عشق ورزی هست.
با احترام.

۱
۳۴۸۱
۳۴۸۲
۳۴۸۳
۳۴۸۴
۳۴۸۵
۵۵۴۵