... در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
یعنی الان شما معتقدید باید به کلیت اثری به نام شاهنامه فردوسی به عنوان یک متن تاریخی نگاه بشه؟
پریشان روزگار در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
ببخشایید
دگر بر ره رمز معنی برد ( ..ره راز مانا برد )
... در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:
بحثی شد در مورد عاشق بودن بر همه عالم.
این موضوع بحث مفصلی در جریان تصوف هست که در ادبیات عرفانی ما به وفور نمود داره و فکر می کنم اساسا برگرفته از تفکرات کلامی اشاعره باشه.
هرچند به نظر من سعدی رو نمیشه جزئی از جریان تصوف و عرفان به مفهوم خاص دونست، اما مثل بسیاری از شعرا مثل حافظ، خاقانی، نظامی و... از موتیف ها یا حداقل چارچوب های زبانی جریان تصوف برای انتقال مضامین استفاده می کنه.
بر اساس این بحث مفصلی که عرض کردم، در واقع به طور خلاصه علت «عاشق بودن بر همه عالم» رو در ادامه همون مصراع میگه: «که همه عالم از اوست».
تفکرات جریان تصوف (در عمده فرقه ها) تمام هستی رو تجلی معشوق می دونه، این بیان شکل ساده شده و نتیجه ای از بحث مفصل وحدت وجود هست. تمام هستی یعنی تمام زیبایی ها و زشتی های هستی. صوفیه معتقده در زشتی های هستی هم مانند زیبایی های اون، معشوق قابل مشاهده هست. زیبایی های هستی تجلی صفات جمالیه و زشتی های هستی تجلی صفات جلالیه حق هستند و موضوعات خوف و رجا و قهر و لطف و ... هم به همین مفاهیم گره میخوره.
این بحث بسیار مفصل هست و از منابع بسیاری قابل بررسی. یکی از منابعی که شخصا علاقه خاصی بهش دارم مرصادالعباد نجم الدین رازی هست. فکر می کنم در فصل اول از باب دوم که به بیان مبدا موجودات می پردازه این مفاهیم رو بیان می کنه و به غایت زیبا و هنرمندانه و عاشقانه. همینطور مطالبی مثل نور سیاه و ... هم در تفکرات صوفیه مطرح میشه و به همین مفهوم هست. جالب اینکه این بحث مختص عرفان اسلامی نیست و من حداقل در متون عرفان هندی هم این تفکر جالب توجه رو دیدم.
پریشان روزگار در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
دوست گرامی جناب .......
شما را به گفتار حکیم توس حواله می دهم و در بر این گفتگو میبندم( " حتا اگر بخشی از شاهنامه قراین و شواهد و مبنای تاریخی داشته باشد !!؟؟ " )
" تو این رادروغ و فسانه مخوان
به یک سان روش در زمانه مدان
از آن هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد ( راز مانا برتد) '
...... و بخوانید ار نخوانده اید ؛ ( گفتار اندر فراهم آوردن شاهنامه ) را
تندرست و شادکام بوید.
روفیا در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸۸ - حکایت در بیان توبهٔ نصوح کی چنانک شیر از پستان بیرون آید باز در پستان نرود آنک توبه نصوحی کرد هرگز از آن گناه یاد نکند به طریق رغبت بلک هر دم نفرتش افزون باشد و آن نفرت دلیل آن بود کی لذت قبول یافت آن شهوت اول بیلذت شد این به جای آن نشست نبرد عشق را جز عشق دیگر چرا یاری نجویی زو نکوتر وانک دلش باز بدان گناه رغبت میکند علامت آنست کی لذت قبول نیافته است و لذت قبول به جای آن لذت گناه ننشسته است سنیسره للیسری نشده است لذت و نیسره للعسری باقیست بر وی:
توبه ها می کرد و پا در می کشید
نفس کافر توبه اش رامی درید
آیا این توبه یا حتی توبه واپسین نصوح توبه حقیقی است؟
در احکام داریم که یکی از ملزومات پذیرفته شدن توبه این است که نزد کسی که حقی از او ضایع کردیم رویم و بگوییم که با وی چه کردیم!
و رضایت او را به هر نحو به دست آوریم.
این معنای حقیقی توبه یا Return است، یعنی دوباره بازگشتن!
به چه؟
به اصل، به rule ، به درستی، به زیبایی و به نیکویی!
شاید هم چون آن طفلی ها اصلا نمی دانستند چه سوء استفاده ای از آنها شده است، و هیچ آزردگی در جسم و روحشان پدید نیامده بود اصلا ضرورتی نداشت از نگاه و امیال پلید دلاک باخبر شوند و او را ببخشایند!!
و خدا آگاه تر است!
به یاد داستان تصویر دوریان گری افتادم، شاهکار اسکاروایلد، مرد زیبارویی که نقاشی پرتره وی را بر بوم می آورد و مرد جوان آن را از نقاش می خرد و در ابتدا مجذوب و شیفته زیبایی پرتره می شود ولی پس از مدتی حسادت به جانش می افتد که من روز به روزپیر تر می شوم ولی این نقاشی همچنان جوان و زیبا می ماند، پس از مدتی می بیند که همه کارهای ناپسندی که از او سر می زند اثری بر روی چهره تابلو می گذارد و زیباییش را اندکی خدشه دار می کند.
خشمگین پرتره را به زیر زمین می برد تا از نگاه کنجکاوش دور بماند، روزی با خود می اندیشد چطور است یک توبه الکی بکنم و بعد بروم ببینم چه اثری بر پرتره گذاشته است!
چنین می کند و هنگامی که تابلو را می بیند با چهره فریبکار با یک نیشخند تمسخر آمیز و زهر آلود روبرو می شود!
یعنی برو،
خودت را مسخره کرده ای با این توبه کردنت!
روفیا در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸۸ - حکایت در بیان توبهٔ نصوح کی چنانک شیر از پستان بیرون آید باز در پستان نرود آنک توبه نصوحی کرد هرگز از آن گناه یاد نکند به طریق رغبت بلک هر دم نفرتش افزون باشد و آن نفرت دلیل آن بود کی لذت قبول یافت آن شهوت اول بیلذت شد این به جای آن نشست نبرد عشق را جز عشق دیگر چرا یاری نجویی زو نکوتر وانک دلش باز بدان گناه رغبت میکند علامت آنست کی لذت قبول نیافته است و لذت قبول به جای آن لذت گناه ننشسته است سنیسره للیسری نشده است لذت و نیسره للعسری باقیست بر وی:
هر که را اسرار کار (حق؟ ) آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند
در این مثنوی مراد از اسرار کار اسرار مردم است، لیک امروزه این بیت مورد استفاده نابجا قرار می گیرد. چنانکه گویی عارف از سیر و سلوک و دیدار خداوند چیزهایی می داند که نمی گوید!
اگر چنین است پس این مثنوی هفتاد من چیست؟!
حتی اسرار مردم هم نباید همیشه پوشانده شود، شما تصور کنید خودتان باچنین دلاکی روبرو شوید، آیا راستی سرپوشانی می کنید تا آن دلاک یک روز دیگر و یک ساعت دیگر به حریم مردم تجاوز کند؟؟
باز کمی اغماض و در نظر گرفتن این نکته که داستانهای مثنوی تمثیل هستند و نمی توان آنها را تمام و کمال در جامعه apply کرد، به داد می رسد.
نوعی نگاه به ابیات مولاناست که بیت را به طور منفک از سایر ابیات معنا می کند. خصوصا آن جاهایی که ابیات زبانزد خاص و عام می شود و به اصطلاح ضرب المثل!
نوع دیگری نگاه که هر بیت را به صورت عضوی از پیکر کل مثنوی می بیند محتاطانه تر است، و به خواسته مولانا درباره مطلبی که میخواست انتقال دهد نزدیکتر است. اینجا تنها وقتی کل مثنوی را بخوانی می فهمی مراد مولانا از "هر که را اسرار کار آموختند مهر کردند و دهانش دوختند " ستایش عمل عیب پوشی است! یعنی عیب پوشی خوب است! ولی دیگر خواننده یا شنونده است که باید عاقل باشد و این را به همه عیوب تعمیم ندهد! مثلا همسایه کودک آزار یا پدوفیلی دارد و بیاید برایش عیب پوشی کند و بگوید :
هر که را اسرار کار آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند
البته هر چند تصور اینکه مردی چنین از زنان سوء استفاده کند نفرت انگیز است، ولی می بینیم که کسی جز خود دلاک در این میان آسیب نمی بیند، و زن های بیچاره چون روحشان هم خبر دار نبود هیچ صدمه ای ندیدند،
اگر بخواهم شاه بیت خود " مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن " را با این تمثیل تطبیق دهم می توانم بگویم دلاک با پیش گرفتن چنین دغلبازی ای و چهره و نقش دوگانه ای که برگزیده بود، در حقیقت از اصل پرهیز از آزار عدول کرده بود. خودآزاری!
چرا که یکی بودن پندار و گفتار و کردار آدمی "تا حد امکان" پیش از هر کس به سود خودش است، واین خودش است که از total integration یا ایتلاف اجزای وجودش بیش از همه منتفع می شود. ضمن اینکه تلاش می کند خود حقیقی اش را زیباتر و کامل تر کند، ناگزیر نیز نیست انرژی ای را صرف پنهان کردن درونش کند.
امیرالدین عراقی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:
.
نکته قابل توجه توجه تو این شعر اینه که علاوه بر این که تسلط مولانا رو به انواع مقامات و شعبات نشون میده،در بردارنده هنگام استفاده از اونها رو هم ذکر میکنه....مثلا بین اهل فن قدیم موسیقی مرسوم بوده که رهاوی رو هنگام خفتن مینواختند و مولانا هم در این شعر این مطلب رو بیان کرده.مشت نمونه خرواره!
حسین ۱ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
نسترن بانو
نَک شَهِ هادی ، زان سوی وادی
جانبِ شادی ، داد نَویدش
میگوید : اینک شاه هدایت کننده آمده ، ازآن سوی دیار آمده ، به او نوید شادی بدهید
ماندگار باشید
مسعود الحکما در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:
حقیر بیشتر از زاویه ی زیبایی شناسی به بیت مورد بحث نگاه میکنم.واژه ی تعزیر به مراتب شعر رو زیبا تر میکنه
تکفیر ،دارای پیامدهای بسیار زیادی است که در نهایت حتی منجر به قتل تکفیر شونده میشود .که اصولا برای یک باده گساری ساده،فقها رای به تکفیر نمیدهند .مگر انکه در زمان لثان الغیب .دارالحکومه ی شیراز به دست داعشیان باشد
نسترن در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
بیت سوم از آخر چه شکلی خونده میشه و به چه معنایه؟
... در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:
دوستان بزرگوار
سوالی در مورد لفظ «آن» در مصراع اول بیت اول برام پیش اومد. به نظر شما خوانش درست بیت کدوم حالته؟
به جهان خرم از «آن کسی» هستم که باعث خرم بودن جهان است
یا
«به این دلیل» به جهان خرم هستم که جهان خرم از اوست.
یا چیزی غیر از این دو حالت؟
«از آن» در حالت اول به معنی از آن کس (خدا) است و در حالت دوم اشاره به دلیل و علت خرم بودن داره.
نظر خودم به خوانش دوم نزدیکتره. به نظر مناسب تر میاد.
... در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
افشین عزیز
به نظر می رسه چشش به معنای چشاندن به کار رفته.
چشاندن طعام و شراب از سوی حق به انسان.
مفهوم اصلی، همون مفهوم کشش از جانب معشوق هست.
در بیت های قبلی هم میگه با تمام کاستی های انسان، خدا انسان رو به طرف خودش فرا می خونه و شاید اشاره ای باشه به «یحبهم و یحبونه».
در تصوف از این آیه برای اثبات عشق دو طرفه استفاده میشه و از این که عبارت یحبهم قبل از عبارت یحبونه اومده نتیجه میگیرن که این عشق از جانب خدا (معشوق) آغاز شده، بر خلاف عشق انسان به انسان که جانب عاشق شروع میشه. به نظر می رسه در بیت «عاشقی گر زین سر و گر زان سر است / عاقبت ما را بدان سر رهبرست»، مولوی عشق این سری رو عشق انسان به انسان و عشق آن سری رو عشق الهی میدونه و میگه حتی عشق انسان به انسان هم عاقبت به سمت عشق الهی راهبری میکنه.
عذرخواهی میکنم بابت پرحرفی.
شهبازی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان:
نسخه مورد مطالعه بتصحیح علی عبد الرسولی در سال 1317 می باشد.
شهبازی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان:
سلام و درود؛
در نسخه هایی که بنده مطالعه کردم بیت هشتم به جای "قضا"، "غزا" آورده اند. که به نظر با معنی بیت بیشتر تناسب دارد...
علی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳:
خطاب به ایراندخت که میگه کتاب دو قرن سکوت رو مطالعه کنید تا بفهمید اعراب چه بر سر ما اوردند!!
متاسفانه جهل باستان پرستان ایرانی تمامی ندارد!شما کارنامه اسلام همون آقای زرینکوب رو که چند سال بعد از دو قرن سکوت منتشر کرد رو بخونید.نصف مطالب دوقرن سکوت که ضد اعراب بودن رو خودشون در اون کتاب نسخ کردن!اما دوستان روشنفکر ما بعضا اطلاعی از وجود چنین کتابی هم ندارند.
در جواب به کسانی هم که میخواهند چهره فردوشی رو نژاد پرست و ضد اسلامی جلوه بدند یک بیت از خود فردوسی میارم که در نسخه های تایید شده غربی ها هم وجود دارد
عمر کرد اسلام را آشکار
بیاراست جهان را چو باغ بهار
فیصل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۳:
این شعر بیدل را یکی از غزل سرایان افغان (استاد شریف غزل)خواندند که واقعا زیباست.
محمدمهدی قنبری مبارکه در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۲:
مصرع آخر:
چکیدن باده ی ناصاف را صاف می کند
مهرزاد در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۵:
مشکوک نباشید به آن بیت. نگاه سیاسی فردوسی د رجای جای شاهنامه مشهود است . یکیش همینجا. تبدیل کردن جنگی که اساسا برای انتقام جویی است به جنگی ایدئولوژیک کاری است که درتاریخ بارها و بارها اتفاق افتاده. فردوسی به زیرکی این را نشان داده.
مدرس در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
با سلام خدمت دوستان گرامی
می خواهم شرحی بر بیت هشتم به عرض برسانم
(آن تلخ وش که صوفی ام الخبایثش خواند/ اشهی لنا واحلی من قبله العذارا)
در واقع حضرت در اینجا می فرمایند که شرابی که صوفی آن را ام الخبایث(مادر پلیدی ها) می خواند، برای ما از بوسه بر صورت شهوت انگیز دوشیزگان بهتر است.
سعدی استاد سخن در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷: