گنجور

حاشیه‌ها

دنیا باستانی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹:

درود
متاسفانه شعر با نسخه ای که در کتاب "در اقلیم روشنایی" تصحیح و توضیح استاد شفیعی کدکنی چاپ شده است مغایرت فراوانی دارد. لطفا بررسی و تصحیح فرمایید
Donya baastani:
ای کم شده وفای تو، این نیز بگذرد
وافزون شده جفای تو این نیز بگذرد
زین پیش نیک بود به من رای تو، گذشت
گر بد شده‌ست رایِ تو این نیز بگذرد
گر دوری از هوایِ منَت هست روز و شب
جایِ دگر هوای تو این نیز بگذرد
گر هست مستمند دل بی‌گناهِ من
در محنت و بلای تو این نیز بگذرد
وصلم-که بود روزِ طرب دلگشای تو-
گر نیست دلگشای تو، این نیز بگذرد
بگذشت آن زمانه که بودم سزای تو
اکنون نیَم سزای تو این نیز بگذرد
گر سیر گشتی از من و خواهی که نگذرم
گِردِ دَرِ سرای تو این نیز بگذرد

شیخ حسن در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷ - آرزوی پرواز:

نه‌ای تا زاشیان امن دلتنگ؟
کسی می دونه مفهوم دقیق این مصرع چیست؟
سپاسگزارم .

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۲:

مالیدن مورچه بر کف پا ، رسمی در بین روستاییان جنوب ایران بوده است ( برای چه ؟ به یاد ندارم! )، دیده ام و شنیده .
سعدی نیز بی گمان ازین رسم باخبر بوده است
مور را سودمند و زنبور را ناسودمند دانسته است
(و زنبور عسل به روزگار شیخ مگس عسل ( انگبین )
خوانده می شده است ، هنوز نیز)

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:

بی رخت اشک همی بارم و گل می کارم ..

شهرامی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش سی و سوم » بخش ۲ - فی الحكایة:

در بیت اول، بهتر است که معادل عدد 60، به حروف، شصت باشد.

محمدرضا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۲:

خود سعدی هم تشریف بیارن بگن منظورم مالها بوده ، در اصل قضیه ی وبال بودن ملاها تغییری ایجاد نمیکنه.

علی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۴ - فِی التَّأَسُّفِ وَ النّدامَةِ عَلیٰ صَرْفِ الْعُمرِ فیما لایَنْفَعُ فِی الْقِیامَةِ وَ تأْویلِ قَولِ النَّبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: «سُؤْرُ الْمُؤْمِنِ شِفاءٌ»:

به نظرم شیخ بهایی کمی زیاده روی کرده و خیلی بی پروا و البته با تعابیر مستهجن علم اکتسابی را تخطئه کرده است. جالب ان که شیخ بهایی خود عالم و فقیه و متعلم و معلم این گونه علوم بوده است. اما چرا همه اندخته های خود را پیش پای عشق قربان می کند واقعا نمی دانم چرا. به هر حال انسان از دو بعد عقلانی و عاطفی تشکیل شده و نزاع عقل و عشق یک نزاع بیهوده است. انسان هم علم می خواهد و هم عشق و یکی دیگری را نفی نمی کند....

... در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:

من بابت جسارتم عذر میخوام. ولی چند تا نظر خوندم از دوستان که لبخند تلخی رو به لبهام آورد.
در مورد چندتا نظر آخر و زن و کافری و ...، من فکر می کنم دوستان بیشتر قصد مزاح داشتن. چون اگر اینطور فکر نکنم لاجرم به نتیجه ای می رسم که اصلا جالب نیست و اون هم یک نگاه اعورانه (با فرض مغرضانه نبودن) به این بیت هست. انگار دوستان ما از تمام این بیت فقط زن و کافری رو دیدن و دیگر هیچ. به عنوان مثال من واقعا نمی فهمم عبارت های «زن را که کافر خوانده اند» و «علاقه افراطی مولانا به جنس مخالف» از کجا استنباط شدن؟ با مبتذل ترین برداشت از بیت هم زن کافر دانسته نشده، بلکه وابستگی و تعلق به زن کافری هست و از نظر دوست خوبمون رضا هم علاقه افراطی مولانا به جنس مخالف و زن بودن شمس (!!!!!!) فهمیده نمیشه، بلکه مفهوم نظر ایشون این هست که مولانا علاقه افراطی به زن رو سرزنش کرده.
حقیقتش اینه که مفهوم بیت به قدری رسا و روان و ساده هست که به نظرم نیازی به توضیح نداره، با این وجود یه یادآوری می کنم. امیدوارم شبهه ها رفع بشه.
نکته کلیدی بیت عبارت «به جان مپرست» هست. مبحثی در تصوف هست تحت عنوان «تصعید امیال». البته این مفهوم هم از مشترکات بین عرفان اسلامی و عرفان شبه قاره هند هست. عمده فرقه های صوفیه از این طریق مخالفت خودشون رو با سرکوب غرایز اساسی انسان بیان می کنن. به جای سرکوب غرایز بحث تصعید رو بیان میکنه که پاسخ به نیاز هارو مجاز می دونه و تعلق و دلبستگی به اونهارو رد می کنه. صوفیه معتقده در سیر تبتل و انقطاع باید دلبستگی به هرچیز فانی رو از بین برد. غذا خوردن برای بقا لازمه ولی شکم بارگی مذموم، پاسخ به نیاز جنسی لازمه ولی زن بارگی مذموم و...
در این بیت عبارت «به جان مپرست» دقیقا به وابستگی و افراط در ارضای غرایز اشاره داره. به جان پرستیدن کنایه هست از تعلق شدید داشتن. مفهوم بیت اینه که حریص بودن و ارضای افراطی شهوت مالی و جنسی باعث اختلال در سلوک سالک هست.
با احترام.

ابراهیم رمضانلی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱:

در بیت " نماند ایچ با روی خورشید رنگ به جوش آمده خاک بر کوه و سنگ "
مقصود تاریک شدن هواست یا ترسیدن خورشید؟
"به جوش آمدن خاک" در مصرع دوم به چه معناست؟

سعدی استاد سخن در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۰:

ب مردی هنر در هنر ساخته
سرش از هنر گردن افراخته....قشنگی شعرو خراب کردی بجای سرش نوشتی خرد

حسین توفیقی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۱۷ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹:

«صد جای دریده موزهٔ مذن» به «صد جای دریده موزهٔ من» تصحیح شود.

Farid در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴:

روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو
گر بگویم گریه‌ها بر روزگارم می‌کنی یعنی‌ چه?

sia j در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲ - در مدح ملک اتسز:

21.
هر آنخطی که مشکل بود بر گردون فرو خواندی
هر آن سری که مجمل بود در گیتی بیان کردی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

sia j در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲ - در مدح ملک اتسز:

در بیت نخست تراز به جای تر از نوشته شود:
نگارا تا تو از سنبل تراز ارغوان کردی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

nabavar در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

رضا جان
حاشیه ی نادر.. گرامی رسابود ولی در تکمیل می گویم : درین جا سماع وعظ به مانای شنیدن وعظ است نه رقص صوفی
پایدار باشی

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲:

گرامی سعید
اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری
تیر با پیر سجع {هم آهنگ } است
جمله ای که با کنار آورده اید جمله ی مسجع را به هم می ریزد
کلمه ی پهلو هم برای پیر است و هم برای تیر
درین مانا که : اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری در پهلو ، ولی پیر دوم را برای زیبایی حذف نموده
مانا باشی

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

سماع دوم جهت نغمه رباب حذف شده .. (شنیدن)

karim saeed در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲:

تیری در پهلو به که پیری درکنار
تیری در پهلو نشیند به که پیری درکنار

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل هشتم - گفتیم آرزو شد او را که شما را ببیند:

چون نفس از مدعای جست و جو آگه نی‌ام
اینقدر دانم‌ که چیزی هست و من‌ گم‌ کرده‌ام ..
"بیدل"

ساسان در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۰:

این متن سرتاپا حاوی مطالبی پنهان است که در دو قرن اخیر تحت عنوان قانون جذب یا راز عنوان شده اند...مولوی در اشعارش عمیقا این را درک کرده است و سعی دارد به ما هم بفهماند.

۱
۳۴۴۴
۳۴۴۵
۳۴۴۶
۳۴۴۷
۳۴۴۸
۵۴۶۶