گنجور

حاشیه‌ها

حمید رضا ۴ در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:

سه نقطه گرامی،
نظراتی که پیش از نوشته شما درج شدند همه جدی و منطقی هستند. باعث تأسف است که می گویید دوستان یا قصد مزاح دارند و یا نگاهی اعورانه.
در مصرع دوم به سادگی میگوید، «بر این دو (زر و زن) دوخت یزدان کافری را»، و به هیچوجه اشاره کافری به «جان پرستیدن» نیست.
به هر حال زر کالائیست برای داد و ستد. در کنار گذاشتن و تشبیه و مقایسه کردن زر با زن مایه اندوه است و دردناک و گویای اینکه مولوی بزرگوار درک درست و کاملی از عشق و انسانیت نداشته.
من نمی دانم منظور از علاقه افراطی به زن چیست. قرار است دو انسان زندگی مشترکی را آغاز کنند و با عشق و مهربانی و احترام و درک نیازهای غریزی و غیر غریزی، آنرا به پایان ببرند.
مولوی هیچ مشکلی نداشته که عشق و علاقه خود به مردان را ابراز کند و آنان را بپرستد و مقدس بخواند، اما درباره زن چنین پندی می دهد؟
ما درباره مادران و خواهران و دختران و همسران خود گفتگو میکنیم سه نقطه عزیز، نه زر و اسکناس و خوراکی.
برای اولین بار، سه چهار نسل است که مردان و زنان برای تساوی حقوق زنان حرکتی را آغاز کرده اند. قبلأ گفته بودم، مولوی قسمتی از زندگی روزانه من است و حتی نگاهش به زن را درک میکنم.
اما شک نکنید وقتی به چنین بیتی بر می خوریم، کسانی فریاد سر خواهند داد که ذهنیت مولوی در این بیت اشتباه بوده، به دور از عشق و انسانیت بوده، متعلق به دورانهای دور است و اگر به خدایی عاشق باور داریم، ناهماهنگ با خواسته اوست.
و این فریادها نه خنده دار هستند و نه کورکورانه.
سپاس

وفایی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:

آقای ناشناس که گفته اند نظاره گر درست است، اشتباه می کنند. ایشان معنی بیت را درک نکرده اند. مولانا می گوید نظاره گو مباش در این راه و منتظر. یعنی: به نظاره و منتظر بگو که در این راه نباشید . در ضمن در تمام نسخ مختلف دیوان شمس همان نظاره گو نوشته شده.

رضا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴:

منظور از بیت ماقبل آخر تآکید بر عجله است.

علی تعریفی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۴:

این شعر زیبا را رعنا فرحان در البوم باز امدم خوانده اند بسیار زیبا....‌

احمد صادقی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲:

سلام و مهربانی
نشکند، هم درست و هم پرمعنیش کرد
ممنون

محسن حیدرزاده جزی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۶:

در بیت هفتم تصدیغ درست به نظر میرسد :
غت‌نامه دهخدا
تصدیغ. [ ت َ ] (ع مص ) بر صدغ شتر داغ و نشان کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
در بیت نهم نیز کر گفتن معنی نمیدهد ظاهراً گر گفتن درست است.

راضیه در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

شرح بیت چهارم : سامان کردن به معنای فراهم کردن است . بین خواب ناز کردن و مقیم دشت الفت بودن ملازمه وجود دارد . یعنی اگر می خواهی به خواب راحت (آسودگی ) برسی باید مقیم دشت الفت باشی . در مقیم بودن نوعی مداومت وجود دارد . به اکسی که بصورت موقتی در جایی است مقیم نمی کویند . باید مداومتا اقامت کند تا عنوان مقیم بر وی صدق کند . مصرع دوم نوعی حسن تعلیل است بر مصراع اول و دو واقع دلیل اثبات ادعای مندرج در مصراع اول را بیان می کند . با این کیفیت معنای بیت این می شود : همواره در وادی پهناور الفت با محبوب اقامت گزین و پس از آن در تدارک خواب ناز باش چرا که چشم تو در آنجا - دشت الفت – با آسودگی خاطرمژگان را برروی هم می گذارد . ضمنا بنظر می رسد عبارت «مژگان گیاه » اضافه تشبیهی باشد .(مژگانی همچون گیاه )

... در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:

حسین عزیز
در مورد اون ابیات مفصل بحث کردیم و نظراتمو گفتم و هنوز هم کسی «استدلال» قانع کننده ای نیاورده و من قانع نشدم که اون ابیات توهین هست.
از این گذشته، موضوع بحث بیت مورد نظر این غزل هست، نه ابیاتی که شما گفتین. بهتره در مورد همین بیت بحث کنیم.
اعور خواندن من مطلقا جنبه توهین نداشت، عذر می خوام اگه سو تفاهمی ایجاد شد. گفتم اعورانه چون فقط کلماتی از بیت که خواستین رو دیدین و بقیه رو اصلا ندیدین. شما عبارت کلیدی «به جان مپرست» رو عملا از بیت حذف کردین. این شیوه درست و علمی تحلیل متون نیست دوست من. بپذیریم که برداشت مضامین از متون مختلف شیوه های علمی مخصوصی داره و از این طریق به متون نگاه کنیم.

مهفا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۴۱:

این شعر فوق العاده ست
خوشحالم که این شعر متن کارت دعوت عروسی م
و بهترین و رسا ترین اتفاق خوب زندگیم شده .
چیست از این خوبتر در همه آفاق کار؟

حمید زارعیِ مرودشت در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۵:

.
مصرعِ دوم:
.
ریشِ زاهد هر طرف آخر درازی می‌کشد

nabavar در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:

سفسطه

nabavar در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:

...گرامی
مرا نیز بابت جسارتم ببخشایید
در نوشتار شما سفستطه {فرافکنی } می بینم
دیگران را اعور خواندن مناسب نیست
حضرت مولانا در بسیاری اشعار دیگرش ذات دشمنی با نسوان را بروز داده ، امید که مقایسه با خر راهم {تصعید امیال} نخوانید
حملهٔ زن در میان کارزار
نشکند صف بلک گردد کار ، زار
حملهٔ ماده به صورت هم جریست
آفت او هم‌چو آن خر از خریست
وصف حیوانی بود بر زن فزون
با احترام

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

به گمانم مهر به مانای خورشید است
ای بسا بیدل خوانده بوده است بیت شیخ را
" چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرت به جان رسید و به عیوق برشدم"

نریمان در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:

با درود
در محضر اساتید سخن راندن چندان جایز نیست و در جمع دوستانه بنده حقیر نیز دانسته خودم رو به اشتراک میگذارم باشد که مورد توجه و استفاده دوستان باشد.
دوستان اول اینکه خاندان نبوت خود معنی چندان دقیقی ندارد چون نبوت مربوط خاندان و تبار و دوده نیست که به ارث از پدر بر پسر رسیده باشد هر چند که پدر و پسر نبی داریم ولی یک فرزند از فرزندان پیامبر به درجه نبوت نائل می شود و مابقی ممکن است جزو اراذل باشند هر چند از تبار پیغمبر باشند. خاندان نبوت به معنی بازماندگان نبی می باشد و شامل پدر، همسر و دختر و پسر و... نبی می باشد
در اکثر نسخه های موجود: پسر نوح با بدان بنشست آمده و همسر لوط هم در تعدادی درج شده است ولی علامه دهخدا پسر نوح را ترجیح می دهد و ارجح تر می داند.
و اما گردکان. به عنوان اسم معنی کنیم به گردو گردکان می گویند . اگر به وجه تسمیه رجوع کنیم گردو +ک +ان که؛ "ک" پسوند تصغیر می باشد و "ان" پسوند مالکیت می باشد که در مجموع: چیزی که مدور بودن ذاتش می باشد.
ولی در ایام کهن وقتی که لشگرکشی صورت می گرفت در استراحتگاه خیمه هایی برپا می شد که که به آن گردک می گفتند و بر خلاف دیگر خیمه ها گرد بود خیمه دایره شکل که مخصوص پادشاه بود در این بیت حضرت سعدی ایهامی به کار برده که در یک معنی * اگر گوی و گردو و تیله بر انحنای گنبد ثابت بماند می توان فرد نااهل را نیز تربیت کرد.(کار عبث و بیهوده)
*و در مفهوم دوم ساختن گنبدی از پارچه(خیمه ،خرگاه) بدان میز کار خنده داریست که سعی بر تربیت نااهل نیز کاری خنده دار و بیهوده هست.
ارادتمند
دکتر نریمان

راضیه در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

شرح بیت سوم : دستگاه چیدن به معنای فراهم کردن بساط قدرت و اقتدار است . تبسم در بیت کنایه است از جذبه معشوق . با این وصف معنای بیت به شرح زیر است : بیاد محفل ناز محبوب - همه اعضاء و جوارحم سحر خیز گردیده اند . ببین که جذبه دلبرانه محبوب ، بساط قدرت و اقتدار خود را تا کجاها گسترانیده است !!! (شاید منظور از محفل ناز ، صبح قیامت باشد که مردگان زنده شده و در آنجامعشوق جلوه گری می کند . بقول سعدی : «به صبح روز قیامت که سر ز خاک بر ارم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم » )

شهرامی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل:

در بیت اول: تا درآویزند سرّش زیر دار

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲۹:

7757

راضیه در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

شرح بیت دوم : بیتی بسیار زیبا و ظریف است . بالیدن به معنای بلند شدن است و بیدل در این بیت «از سر به مهر بالیدن »، تعبیری پاردوکسی ارائه کرده است چرا که اگر سر بر مهر دارد باید سجود کرده باشد و اگر می خواهد ببالد باید بلند شود .نمی شود در یک لحظه هم سر به مهر باشد و هم ببالد ؟؟؟!!! . به هر حال ظاهرا معنای بیت اینگونه است : مکتب عشق و محبت جایگاه ادب است ولذا باید از گستاخی و عرض اندام پرهیز کرد و شرم و حیا را سر لوحه ی رفتار خود قرار داد. پس در چنین جایگاه و مقامی ، نگاه آدمی در حالی بلند می شود که همچون شبنم سر بر مهراشک دارد. (منظور از «ادبگاه محبت » در این بیت همان «پهلوی عجز» در بیت اول است .)

روفیا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴:

یعنی:
آنچه روزگاری استغنای تو با من کرد
گر بگویم بر روزگارم گریه ها میکنی
آسان بود، نه؟
تنها کافیست واژگان را در جای اصلی نثر وار خود بگذارید.
اگر بگویم در آن روزگاران بی نیازی (بی رغبتی) تو نسبت به من با من چه کرد بر حال و روزم گریه ها میکنی.

راضیه در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

شرحی بر بیت اول :
کلاه شکستن به معنای فخر کردن و به خود بالیدن است . بیت می گوید جز با عجز و لابه به درگاه الهی نمی توان به اوج کبریایی رسید و لذا اگر دراین عالم سرمویی در برابر ذات الهی خاضعانه خم شوی از اینکه به آن مقام رسیده ای باید به خودت ببالی و فخر کنی. در واقع در آن واحد سجده کردن که اوج عبودیت است برابر است با رسیدن اوج کبریایی . بیدل در جای دیگری در همین زمینه می فرماید : غباری که دل اوج پرواز اوست
به گردون رسد گر تنزل کند

۱
۳۴۴۳
۳۴۴۴
۳۴۴۵
۳۴۴۶
۳۴۴۷
۵۴۶۶