َبه امید عذر خواهان ز نیاز عذر خواهی
که مسوز بیش از اینم به گناه بی گناهی
طلبد بهار بوست، ز نسیم صبحگاهی
سر آفتاب جوید ز تو زیب کج کلاهی
ز فروغ آفتابم نبود خبر که بی تو
چو دو زلف توست یکسان، شب و روزم از سیاهی
تو به سهو گاه گاهی نکهت فتاده بر من
من ساده لوح با خود، گله سنج کم نگاهی
مفروش ناز و عصمت، قدحی شراب در کش
که بِهَشت شرم و عصمت ز غرور بی گناهی
چه خوش است آن که بینم به جفا بهانهٔ خویش
که گهی به یادش آرم به زبان عذر خواهی
هم شب به بانگ بلبل، زده در چمن پیاله
چو نسیم گل ز بستان، دم صبح گشته راهی
به دل خراب عرفی، بفرست دردی از نو
که شکست رنگ دردش به دعای مرغ و ماهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عذرخواهی و گناه خود اشاره میکند و از امید به بهبود وضعیتش صحبت میکند. او به زیبایی و دلنوازی بهار اشاره دارد که در اینجا نمادی از عشق و امید است. شاعر از ظلمت و سیاهی زندگی بدون معشوقش میگوید و به یادآوری لحظات شیرین میپردازد. همچنین از خطرات غرور و از دست دادن عفت سخن میگوید. در نهایت، او خواستار بازگشت عشق و یادآوری دردهایش است و دعا میکند که از این دردها رهایی یابد.
هوش مصنوعی: در انتظار عذرخواهی کسانی هستم که به خاطر نیازشان از من عذر میخواهند. نگرانم بیش از این آتش نگیرم به خاطر بیگناهیام.
هوش مصنوعی: بهار برای عشق تو در جستجوی بوی خوش است و نسیم صبحگاهی از تو زیبایی میطلبد، همانطور که خورشید از تو زیبایی میخواهد.
هوش مصنوعی: من از نور آفتاب بیخبرم، چرا که بدون تو، شب و روز برایم در یکسانی به سیاهی هم میمانند، مانند دو زلف تو.
هوش مصنوعی: گاهی به طور ناخواسته بوی خوشی از تو به من میرسد، در حالی که من سادهدل، با خودم در تب و تاب نگاهی از سادگی و بیخبری هستم.
هوش مصنوعی: ناز و معصومیت خود را به فروش نگذار، بلکه یک جام شراب بنوش؛ زیرا بهشت از سرخوشی و بیگناهی تو شرمنده است.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که چه خوشایند است زمانی که شخصی را میبینم که از من بدرفتاری میکند، اما من به خاطر آن رفتار، به یادش میافتم و به زبان از او عذرخواهی میکنم. احساس میکنم این آشتی و یادآوری باعث میشود رابطه بهتری داشته باشیم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر زیبایی از یک شب دلنشین اشاره دارد که بلبل با صدای خود در باغ آواز میخواند و در کنار آن، گلها به آرامی در نسیمی خوشبو در حال شکفتن هستند. همچنین، دم صبح به تدریج نزدیک میشود و همه چیز به سوی نور و زندگی تازه میرود.
هوش مصنوعی: در دل و دنیای شاعر، دلی شکسته و دردناک وجود دارد. او خواستار این است که درد جدیدی را تجربه کند تا رنگ و حال و هوای درد قدیمیاش تغییر کند، به گونهای که دعای موجودات معصوم و زیبا چون مرغ و ماهی بتواند بر این وضعیت اثر بگذارد. این بیان نشاندهنده امید به نوسازی و بهبود وضعیت روحی فرد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگرم حیات بخشی وگرم هلاک خواهی
سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی
من اگر هزار خدمت بکنم گناهکارم
تو هزار خون ناحق بکنی و بی گناهی
به کسی نمیتوانم که شکایت از تو خوانم
[...]
پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاهی
اگر اتفاقت افتد، به فتادگان نگاهی!
ز غمت کجا گریزم که جهان گرفت حسنت
ز تو هم به تست، یارا، اگرم بود پناهی
شرف هلاک مابین، به دو بوسه جان نو ده
[...]
بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاهی
نفروخت هیچ شمعی که نکشتمش بآهی
چه خوش آنکه میگذشتی سوی من بناز و کردی
چه تبسمی نهانی چه بلای جان نگاهی
منم آن شکار وحشی که ز تیر طعنه هرگز
[...]
مگر از کمین حسنی شبخون زده سپاهی
که گذشته باز بر دل پی تازه نگاهی
سر آن بهشت گردم که درو ز جوش عصمت
جگر نسیم سوزد ز طپیدن گیاهی
صنمیست قاتل من که به عرصه گاه محشر
[...]
سحر است بر کمان نه دل را زتیر آهی
که زبرق آه دارد شب تیره صبحگاهی
گذرد چو تیر آرش زکسان بیک گشادن
بسحر اگر برآید زدل شکسته آهی
چو حکیم نخشب امشب زچه درون بحکمت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.