میر ذبیح الله تاتار در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
سلام
ای که برمه کشی از عنبرسارا چوگان
مضطرب حال مگردان من سرگردان را
ای محبوب من ای کسی که برچهرۀ ماه خود از عنبرناب خطی چوگانی میکشی ، من به اندازه کافی سرگشته هستم ، بیش ازاین باجلال خود سرگشته و مضطرب و آشفته حالم مگردان
عنبر : مادۀ ست چرب وخوشبو که از داخل رودۀ ماهی عنبراستخراج میشود ، معمولا خاکستری رنگ است ، اما نوع عالی آن سیاهرنگ میباشد.
سارا :خالص وصاف ،.
چوگان : کنایه از زلف معشوق میباشد
کشیدن : نقاشی کردن ویا حرکت دادن را گویند ،
دراین صورت کشیدن چوگان یعنی حرکت دادن زلف .
بیت مقطع حافظ پیام دارد
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دیگران قرآن را
حافظ می بنوش ، بی پروا باش ، زندگی را به خوشی بگذران ؛ اما مانند دیگران قرآن را وسیله فریب مردم قرارمده.
مصطفی گلیاری در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۵ - در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین:
یک نفر تلگرام زد و پرسید:
«ببخشید میشه معنی اینو بگید؟
از بس کآب دو چشم او بهم آمد
قیمت عودسیه گرفت سماری»
جواب شو تایپ کردم و به خودم گفتم حالا که زحمت تایپش تموم شده، کپی کنم واسه دوستان گنجوری:
جواب من: مال یه قصیده زیباس از فرخی سیستانی که در مدح یکی از امیرها گفته
شروع قصیده با تغزله. معشوق فرخی که سوار شتر بوده به فرخی میگه میخوای با کاروان امیر بری؟ میخوای منو تنها بذاری؟ تو راه اگه غصه دار شدی کی غمگسارت میشه؟
فرخی میگه به امیر خدمت میکنم و غمگسارم خدمت منه
دختره گریه ش می گیره و از بس اشک میریزه و هی وسمه و سورمه های چشمش میریزه روی سماری«کجاوه شتر» کجاوه مثل عود معطر و سیاه و پر قیمت میشه
زمان فرخی شعر عرفانی نداشتیم و شاعر با قلدری با معشوقش حرف میزده چون معشوقش، کنیزش بوده و اونو خریده بوده
شاعر اگه از معشوقش ناله داشته، فوقش این بوده که چرا شراب رو دیر آوردی یا چرا ساز نمیزنی و نمی رقصی
گمنام-۱ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:
بر خوان نوروز در کنار سبزه و سنبل و...هم چنین آیینه ای می نهادند و بر روی آن تخم مرغی ،
می گفتند در لحظه تحویل سال ، زمانی که گاو
( گاو نخستین؟؟) خسته ، زمین را ازین شاخ به آن شاخ جابجا می کند ، مرغانه بر آیینه خواهد لغزید
و شگفتا می لغزید !! یا ما چنین میدیدیم.
و بر من ببخشایید ار ازین شاخ بدان شاخ پریدم.
... در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۲۰ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:
در مورد بیت دوم غزل مطلبی هست که فکر کردم شاید ذکرش مفید باشه.
این مطلب مربوط به اعتقاد قدما در مورد جهان هستی میشه. عمدتاً در ادبیات ما این طور رایج هست که زمین رو بر شاخ گاو و گاو رو بر پشت ماهی و ماهی رو در آب متصور بودن. این موضوع در اساطیر غربی (مثل یونان) هم وجود داره. حتی علت زلزله رو هم در این میدونستن که زمین از یکی از شاخهای گاو به شاخ دیگه منتقل میشه.
البته باید ذکر کرد این اعتقاد وحی منزل نیست و گاهی دیده شده این عناصر تغییراتی داشتن. ولی عمدتاً به همین شکل وارد آثار ادبی شده.
مثال:
کرکس و شیر فلک طعمه خوران در مصاف / ماهی و گاو زمین لرزه کنان زیر بار (خاقانی)
چون زمین بر پشت گاو استاد راست / گاو بر ماهی و ماهی در هواست (عطار)
کوه برگیری به دریا درکشی / گاو و ماهی را به بالا برکشی (عطار) و ...
قابل ذکر هست که روایتی هم هست از امام صادق که زمین رو بر ماهی، ماهی رو در آب، آب رو بر صخره، صخره رو بر شاخ گاو، گاو رو بر خاک نمناک و خاک نمناک رو بر چیزی که دانشمندان از درک آن عاجز هستن معرفی کرده.
در بیت دوم خواجو میگه به اینکه میگن بنیاد زمین بر آب نهاده شده توجه نکن، چون بنیاد زمین بر باد است. منظورش هم فکر می کنم واضحه. به بی اعتباری و عدم ثبات وضعیت هستی اشاره می کنه، همون مفهومی که در کل غزل مورد نظر شاعر هست.
عذر میخوام پرحرفی کردم.
میثم در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:
سلام.
انقد هندونه زیر بغل هم نذارید. خسته کننده میشه
گمنام-۱ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:
جناب 7
امید که سیزده را به خوشی و خرمی به در کرده باشید.
به فرموده به غزلهای پیش و پس ازین غزل سری دوباره زدم لیک گواهی بر نادرستی آنچه معروض افتاد نیافتم.
جملگی اسم جمعند مگر باران و تیر باران
و باران صفت حالیه ای است که از دیر گاه
به جای بارشت به کار میرود
دو دیگر ، من نیز چون شما شیفته شیخم بی که شیفته خویش باشم.
گمنام-۱ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
جناب شمس
دست کم تا سی سال پیش پیران سیستان سزارین را " رستم زاد " می خواندند
رستمان سرکار به مانای رستم هاست .( تعمیم خاص به عام )
وفایی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱:
من دارم با خودم فکر می کنم که آقای ساسان ، مرداد 92 این بیت را به درستی تصحیح کرده اند . الان سال 96 است ! یعنی نزدیک به چهار سال است که این کامنت نوشته شده ولی هیچ تغییری در آن بیت اشتباه صورت نگرفته ....
اگر گنجور عزیز ، هیچ نظرات ما را تحویل نمی گیرند ، پس ما برای چه می نویسیم ؟!
شاید بهتر باشد فقط به پاسخ دادن به سوالات دوستان بسنده کنیم ...
وفایی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱:
آقای ساسان کاملا صحیح نوشته اند .
کیوان در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۸:
در مصرع اول
"دل در تو گمان بد برد دور از تو" صحیح میباشد
مینا در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
سلام وقت بخیرمیشه این قسمت ازشعر رو برای بنده معنی کنید خیلی ممنون میشم ازلطفتون.
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
س.بیات در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:
برعکس من کیف میکنم.اصلا قبلش از سعدی خوشم نمیومد و خیال خوب نداشتم مخصوصا عکسش ولی هرباری توضیحات هفت عزیز رو که خوندم فهمیدم باحالترین و شیرنترین مرد ایرونی بوده.این شعر قبلی رو سریع گذاشتم تو فیسیوکم چقدر لایک خوررد.پسرم هادی چقدر خندید.
روانش شاد سعدی
کاکو ممنون.خدا یارت
کازرون
khayatikamal@ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۸۷:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 7125
وفایی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:
" که هر نقصی کشانندهء مزیدیست "
اگر انسانها فقط معنی همین یک مصراع را درک می کردند ، دیگر حسد از میان مردمان رخت برمی بست .
وفایی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۳:
من با نظر آقای ملک پور موافقم . البته من آذری نیستم و اصلا ترکی نمی دانم ولی هر کس که یک بار حتی سرسری این غزل را بخواند یقین پیدا می کند که این کلمه ، باید یک کلمه ترکی باشد .
nabavar در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:
7 جانم
با این اشعار بی معنی و مغلوط
یواش یواش از شما نا امید می شوم
دیگر حاشیه های شما را نخواهم خواند
شاد زی
۷ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:
زن شوخ چون دست در قلیه کرد
برو گو بنه پنجه بر روی مرد
دوستی گفت دست در قلیه کردن را بیشتر ناخنک زدن در قلیه و کش رفتن گوشت توسط زن دانسته اند و چرب کردن آن را نشان آرایش زیاد و بیرون شدن از خانه و در نهایت همتراز خیانت
و برخی معنی آن را دست در خشتک مرد کردن دانسته اند که برای من مفهوم نبود.
وفایی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۷:
بیت دوم :
یا آنک ماجرا نکنی بهر فرصتی
منبع دیوان شمس
۷ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:
یارب مددی فرما مرد کهنی باید
آگه کند استاد شاید به هوش آید
روفیا در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳: