گنجور

حاشیه‌ها

بابک چندم در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

امید مددی گرامی،
املاک جمع مَلَک یعنی فرشتگان.
بیت معمور یا بیت المعمور گویا مسجد فرشتگان است در آسمان چهارم که از زمرد و یاقوت باشد، و فرشتگان در آن پرستش و نیایش کنند.
می فرماید،
عجب که تو (روح) بیت معموری که فرشتگان گرد آن در طوافند...
عجب تو رُق منشوری کز او نوشند شربتها...
اگر رَق منشور و یا ورق نشر یافته را در نظر بگیریم، آنزمان می باید محتوی و آنچه بر آن آمده را متصور شویم که چون شربتها می نوشند...
اما به گمانم این برداشت دیگر نزدیکتر باشد:
رُق، آب تنک در رود و یا دریا
منشور: نشر یافته، پراکنده شده، آشکار شده، گسترده شده، باز شده
عجب تو آب گوارا و تنکی (که آشکار گردیده) آنرا چون شربتها نوشند
در بیت پنجم،
و یا آن روح بی چونی...
پرسش می کند که آیا آن روحی می باشی که بی مثال است و هیچ نظیری ندارد، یعنی که هیچ چیزی مانند، شبیه، نظیر روح نیست و روح نیز مانند هیچ چیز دیگری نیست. به عبارتی روح فقط شبیه خود است.
در ضمن بی چون یا بی صفت، یعنی که هیچ صفتی بیان کننده روح نیست.
ادامه آن : کز اینها جمله بیرونی...
صحت این بیان را تصدیق میکند، بدین معنا که ورای تمامی توصیفات و هر آنچه هست و نیست می باشی.
مصراع دوم،
که در وی سرنگون آمد تأملها و فکرتها
اشاره به آنست که تاملها (جمع نکو نگریستن، تعمق کردن) و فکرتها یا تفکرات در آن سرنگونند، یعنی که تعقلات و تفکرات آن (روح) را نمی توانند درک و فهم کنند. به عبارتی ساده تر آنکه درک و فهم روح از هوش و حس و تعقل و تفکر و تخیل خارج است.
بیت ششم،
ولی برتافت بر چونها مشارقهای بی چونی...
برتافتن: در اینجا تابیدن
مشارق: جایهای بر آمدن خورشید
مشرق: تابنده، روشن
در اینجا اشاره به انوار
ولی تابید بر چونها (هستیها،آنچه که ماهیت مادی دارند) انواری که ماهیت غیر مادی (فرامادی) دارند
بر آثار لطیف تو غلط گشتند الفتها...
آثار لطیف: زلال، شاید (Transparent) آنرا بهتر نمایاند
الفتها: انسها، آشنایی ها (آنچه آشنا، قابل فهم و ملموس است)
بر آثار لطیف تو (زُلال بودنت) به اشتباه افتادند آشنایی ها
یعنی که فهم و درک، طبیعت زلال تو را به اشتباه متصور شدند، نفهمیدند
همه اینها بر می گردد به بیت اول:
مه بَدرست روح تو کز او بشکافت ظلمتها
-----
این غزل پیرامون روح (عربی) و یا روان است
رَوان برگرفته از پهلوی رو وان (ruwan) خود آمده از زبان اوستایی اوروان ( Urvan)، در میان نیاکانِ ایرانیان باستان آتمَن (Ātman ) و از خصوصیاتش آنکه اَمِرتا (Amrta) بی مرگ، جاودانی، لایزالی باشد. و دیگر آنکه وجودش بس نورانی است...
در برخی از مکاتب روح و یا روان را پاره ای از خداوند می دانند، در برخی نیز بر این باور که خداوند در بطن و ژرفای همین روح نشسته...
پرسش اینجاست که مولانا به کدام روح اشاره می کند؟ روح خود؟ و یا دیگری (مثلاً شمس)؟ یا کلاً هر روحی؟ و یا نهایتاً روح اعظم (خدا)؟
مصراع اول بیت نخست از جسم گوید، و چون خداوند را فاقد جسم (ورای هر ماهیتی) بیان کرده اند این گزینه کنار می رود.
باز هم در برخی مکاتب روح را زمانی که مشتق شده و در جسم است دارای فردیت می دانند، ولی اصل و باطن وجودش را خارج از فردیت. بدین معنا که اصل روح چه در بنده و یا شما و یا هر موجود دیگری که روح در آنست همان روح است و تفاوتی با یکدیگر ندارند.
اهل دل صحبت از خودشناسی و بازگشت به اصل خویش نموده اند، چنانکه مولانا در آغاز مثنوی آورده:
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جداییها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش...
و زمانی را که شخص از اصل ماهیت خود آگاه شده با آن یگانه می گردد را نیز شب قدر خوانده اند، چراکه شب (ظلمت، تاریکی) کنار رفته و نور می بارد.. مانند بیت اول در این غزل،
و از حافظ:
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یارب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است...
و،
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعهء پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد ازین روی من و آینه وصف جمال
که در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند...
بسیاری از غزلیات این بزرگواران و همچنین شیوخ بزرگ عطار و سعدی و... پیرامون همین روان است، که بسیاری ناآشنایان آنانرا به اشتباه معشوق زمینی و یا حتی آسمانی متصور می شوند...
سرت شاد باد جاوید

 

کمال در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۹۶:

ج.آ: 6532

 

علی احمدی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴:

یا صاح درست است . و به خطا یا صلح نوشته شده . معنی بیت : ای آنکه بیدار و هوشیاری ، هر گاه برمی گردد خواب و قرار ِ من ، همانا بر من و عاشق من ، این دو (خواب و قرار ) حرام است .--- منبع : کلیات سعدی ، محمد علی فروغی

 

بابک چندم در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » گئتمه ترسا بالاسی:

جناب تاییدی گرامی،
اگر غرض از محروم، مرحوم می باشد به گمانم جناب دولت آبادی سر و مر و گنده در قید حیات می باشند.

 

بابک چندم در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۵:

سرکار خانوم معصومه گرامی،
در اینجا به همان معنای طاقتم طاق شد،یعنی که بی صبر شدم.
طاق در کنار خانه ایهامی را ایجاد می کند که مولانا آنرا به کار آورده...

 

بابک چندم در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:

جناب رادمرد گرامی،
درود بر شما،
فرمودید:
"...و این اسامی دیگر جرئت نظر نداشته باشند ، مفتضح شوند!!..." و
"...نظر نده ، گنجور را به آلودگی کشیده ای!!..." و...
اول اینکه تا جایی که بنده دیده ام اشخاصی را که نام بردید بی ادبی ازشان سر نزده و یا حداقل بنده ندیدم....
دوم، به گمانم اینجا محل تبادل نظر باشد و نه فقط مجاز برای اشخاصی که همانند بنده و یا شما تفکر می کنند...که اگر اینگونه بود دیگر تبادل نظر معنایی نداشت...
سه دیگر آنکه اگر بیانات فوق حقیقتاً از آن نام آوران بوده و الحاقی نباشند، هیچگونه توجیه و دفاعی ندارند...زدن زن و کودک و مادر و پدر پیر و حتی غریبه ای گردن کلفت به هیچ وجه من الوجوه قابل قبول در هیچ فرهنگ انسانی نیست ... و دفاع از آن و یا مروج آن کم مفتضح تر از خود عمل نیست، حال مروج هر که می خواهد باشد.
با پوزش
-----
جنابان دوستدار و سرکار ندا خانم،
ما در "زمان اکنون"می زییم؟ یعنی در زمان کنونی، و یا در زمان حال؟
و،
اشکال بی ربط کنیم، و اشکال بکنیم؟ یعنی اشکال بی ربط بگیریم، و اشکال بگیریم؟

 

معصومه در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۵:

مکن طاقم به چه معنا است؟

 

بابک چندم در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴:

روفیا بانو،
آنکه روشن بد جهان بینش بدو... نور چشمی و یا فرزند که همانطور که جناب سیاوش و سمانه خانوم آوردند شاه شجاع می باشد.
آدم را یاد این سروده می اندازد:
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود...
ولی از شما چه پنهان که در مستندی که سالها پیشتر دیدم ، پژوهشگری در قزاقستان بر روی گله ای از گرگها تحقیق می کرد و پس از چندی تمامی گرگان وی رابه عنوان عضوی از خانواده پذیرفته و کلی با او حشر و نشر داشتند... شاید اینرا باید برای کفتار می سرودند که خبری از تحقیق روی کفتاران ندارم، شاید آنان نیز آنچنان که آورده اند نباشند و این خوی و خصلت فقط از آنِ به ظاهر آدمیان باشد...
البته بنده با تکنیک و ظرافت میل کشیدن آشنایی نداشته و گمانم بر آن بود که میل را فقط داغ کرده و بر چشمان بی نوایی می کشیدند.
گویا سفیر انگلیس در دربار فتحلی شاه در خاطرات خود آورده که فرزندان برومند و خوش چهره لطفعلی خان را دیده که به غلامی گمارده و چشمانشان از حدقه بیرون آورده شده بود، پس از چندی نیز گویا آنان را خبه (خفه) کردند...
شاهان صفوی نیز از قرار (اگر برایشان نساخته باشند) آدمخوارانی داشتند که دشمنان ایشان را زنده زنده میخوردند...واویلا! که در این مهد تمدن و قلب تپنده جهان چه خبرها که نبوده.….
گویا حضرتش در همین باب سروده:
شکوه تاج سلطانی که بیم جان درو درج است
کلاهی دلکش است اما به درد (ترک) سر نمی ارزد...
نکته ای هم پیرامون عراق که می باید عراق عجم باشد، چراکه در خاطره ندارم این پدر عراق عرب را مسخر کرده و جلایریان راشکسته باشد...البته حافظه بنده است و حسابی بر آن نتوان بست...
و ای آوخ که شش بار کلیک کردم و این درج نشد، گویا پست الکترونیکی اجباری شده...خیر است انشا...

 

علی اشرف تاییدی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » گئتمه ترسا بالاسی:

در مصاحبه‌ای محروم دولت آبادی با نشریه ندای اذدبایجان تصریح کرد که استاد شهریار شعر سید عظیم شروانی را استقبال کرده و آن بیت مشهور از شهریار نبست

 

رادمرد در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:

ندا خانم محترم ، سپاس که واکنش نشان دادید ، یک دست صدا ندارد ، دوستان دیگر هم نظرات خودشان را بیان کنند. تا گنجور سر و سامان بگیرد . و این اسامی دیگر جرئت نظر نداشته باشند ، مفتضح شوند!!
سمانه سید دوستدار ، و اسم های مختلف ، که در حقیقت یک نفر هستند و یا دو نفر ، گنجور را به الودگی کشیده اند.
من نمی دانم جناب آقای محمدی نظارت می کنند یا خیر و یا اصلا این نحوه و این صورت را می پسندند ؟ ایشان شخص فرهیخته و با دانشی هستند ، گمان نکنم!!
از ایشان تقاضا دارم نظرات را باز بینی کنند
یا حداقل از دوستان فرهیخته و مستعد یاری بجویند ، که در گنجور کم نیستند.
به هر حال در این شک ندارم که این شخص با اسم و نام های جعلی بسیار ادم مریض و مغرضی است و مطمئنن بی کار و علاف که قصد دارد عقده ی حقارت خود را در گنجور پیاده کند.
اگر سنائی عطار مولوی حافظ سعدی بی پدر و مادر ،متعصب ، مرد سالار ، متحجر و امل هستند ، شما (تو یک نفر) که فرهیخته ی در این جمع چه می کنی؟؟
نظر نده ، گنجور را به آلودگی کشیده ای!!
جناب آقای محمدی مسئول محترم گنجور ، شرمنده ام ، اسائه ادب نشود به شما ، ولی گنجور دیگر محل ادیبان و بزرگان نیست ، باور بفرمایید استاد های بزرگ دانشگاه در گنجور نظر می دادند به شخصه چند بزرگ را می شناسم ، ولی دریغ ، از شما خواهش می کنم تدبیر کنید و گنجور را از لوث این افراد (نفر) خالی کنید که ، عرض خود می‌برند و زحمت ما می دارند!!

 

رادمرد در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:

ندا خانم محترم ، سپاس که واکنش نشان دادید ، یک دست صدا ندارد ، دوستان دیگر هم نظرات خودشان را بیان کنند. تا گنجور سر و سامان بگیرد . و این اسامی دیگر جرئت نظر نداشته باشند ، مفتضح شوند!!
سمانه سید دوستدار ، و اسم های مختلف ، که در حقیقت یک نفر هستند و یا دو نفر ، گنجور را به الودگی کشیده اند.
من نمی دانم جناب آقای محمدی نظارت می کنند یا خیر و یا اصلا این نحوه و این صورت را می پسندند ؟ ایشان شخص فرهیخته و با دانشی هستند ، گمان نکنم!!
از ایشان تقاضا دارم نظرات را باز بینی کنند
یا حداقل از دوستان فرهیخته و مستعد یاری بجویند ، که در گنجور کم نیستند.
به هر حال در این شک ندارم که این شخص با اسم و نام های جعلی بسیار ادم مریض و مغرضی است و مطمئنن بی کار و احمق که قصد دارد عقده ی حقارت خود را در گنجور پیاده کند.
اگر سنائی عطار مولوی حافظ سعدی بی پدر و مادر ،متعصب ، مرد سالار ، متحجر و امل هستند ، شما (تو یک نفر) که فرهیخته ی در این جمع چه می کنی؟؟
نظر نده گنجور را به لجن کشیده ای!!
جناب آقای محمدی مسئول محترم گنجور ، شرمنده ام ، اسائه ادب نشود به شما ، ولی گنجور دیگر محل ادیبان و بزرگان نیست ، باور بفرمایید استاد های بزرگ دانشگاه در گنجور نظر می دادند به شخصه چند بزرگ را می شناسم ، ولی دریغ ، از شما خواهش می کنم تدبیر کنید و گنجور را از لوث این افراد (نفر) خالی کنید که ، عرض خود می‌برند و زحمت ما می دارند!!

 

سید در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

پرهام جان
گل گفتی
که همه درین یک کلمه سرگردانند
زنده باشی

 

سمانه ، م در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴:

روفیای عزیزم
درست میگویید ، همین طور است
قلم من چون کلک گهر بار شما دُر افشان نیست
شاد باشید بر دوام

 

روفیا در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴:

سپاسگزارم سمانه جان
یعنی در بیت آخر میفرماید :
آن کسی که نور دیده جهان بین امیر مبارزالدین بود ( شاه شجاع ) همو میل در چشمانش کشید؟

 

سمانه ، م در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:

دوستدار گرامی
بادرود به شما
درست می گویید ، انسان امروز بسیار بیشتر از مردمان گذشته می داند ، حتی در شناخت عروض و قافیه نیز دست یک کودک ده
پانزده ساله از شعرای کهن سال ِ هزار سال پیش بازتر است ، چون وسیله ی تشخیص در اختیار دارد
نکته ی دیگری که خدمت شما دوست گرامی عرض خواهم کرد اینکه : همه کس و همه ی نظرات را باید نقد کرد و این انتقادها مارا به سر چشمه ی حقیقت نزدیک می کند
این عالم کبیری که در بین دو گوش ما جای گرفته را نباید در دایره ی آنچه گفته اند ، که چون وحی منزل است و یا کسی مثل سعدی یا مولوی گفته ، محدود و زنجیر کنیم
که مبادا به ساحت بزرگی اهانتی شود
زمانیکه حافظ می گوید : من ملک بودم و فردوس برین جایم بود ،،، آدم آورد درین دیر خراب آبادم
بسیار بجا و منطقی ست که این گویش را تجزیه و تحلیل کنیم ، که آیا واقعاً ما ملک بوده ایم ؟ آیا در داستان های حمورابی و یهود و دیگران حقیقتی نهفته است ؟
آیا حافظ به راستی به این گفته ی خود اعتقاد داشته ؟
آیا این گفته ها با منطق علم منطبق است؟ و صد پرسش دیگر در همین یک نکته ی حافظانه مطرح است ، یا اگر سعدی سروده : چو زن راه بازار گیرد بزن
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
بپوشانش از چشم بیگانه روی
وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی
زن نو کن ای دوست هر نوبهار
که تقویم پاری نیاید بکار
دربست ، باید قبول کنیم
آیا حق نداریم بگوییم ، : آقای سعدی این سخن تو نژاد پرستانه است
زن هم انسان است مثل تو ، در اندامی دیگر ، و این گفته ی تو با آنجا که می گویی : بنی آدم اعضای یک پیکرند مغایر است ، مگر آنکه زن را از بنی آدم ندانی ،
که چه خوب است به صورت آزاد یکی یکی این غنچه های گلستان ادب در بحث میان دوستان شکوفا شود ، و بی تعصب و یکسونگری نظر همه چه درست و چه اشتباه باعث شود هر کسی ازین دریای بیکران ادب صدفی بر گیرد و خوشا آنانکه دردانه گوهری بیابند ، که می بینم شما و بعضی دوستان در اشتیاق یافتن آن هستید و بسیار هم یافته اید
مبارکتان باشد
شادزی پایدار

 

پرهام در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

بیت 9:
مفهومی به اسم "وصل" که همه از شکوه و شیرینی و زیباییش حرفای زیادی زدند، پدر خیلی‌ها رو درآورده...

 

موعود در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:

مصرع اول از بیت سوم رو لطفا اگر کسی میتواند توضیح دهد . ممنون

 

احسان در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - در ستایش حضرت علی«ع»:

این که در بالا نوشتید رد ستایش حضرت علی غلط است.باید نوشته شود در ستایش حضرت علی
اگر به شعر هم توجه کنیم متوجه همین موضوع می شویم

 

محمد حکیم مهری در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۲۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:

درغزل شماره 398 گنجوی در مصرع اخیر بیدل ازمشت شرار ما به عبرت چشمکیست آمده درحالیکه درکلیات بیدل چاپ 1298 مطبعهء صفدری بمبئی ( بیدل ازمشت شرار ما به عبرت خشم کیست آمده کدام یک درست است؟

 

دوستدار در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:

سر خط بمانید ، ندا خانم،
ما به آخر خط رسیده ایم.

 

۱
۳۴۴۰
۳۴۴۱
۳۴۴۲
۳۴۴۳
۳۴۴۴
۵۰۵۰
sunny dark_mode